< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات/وضع /جمع بندی و اقسام وضع

 

تحقیق و جمع بندی:

آراء صاحب نظران به طور عمده به سه صورت است:

صورت اول این است که فرموده اند وضع اختصاص لفظ به معنا یا تخصیص و یا تعیین است که فرق در حد تعبیر است و فرق در معنا نسبت به این تعبیرات دیده نمی‌شود.

صورت دوم این است که وضع تخصیص است ولی به ضمیمه‌ی الهام الهی که رأی و نظر محقق نائینی بود.

صورت سوم این بود که وضع تعهد و التزام است که رأی و نظر سیدنا الاستاد بود.

در جمع بندی گفته می‌شود که وضع یک واقعی دارد و یک تکمله‌ها؛ واقع وضع عبارت است از وجود ارتباط بین لفظ و معنا و به تعبیر شهید صدر، اقتران لفظ با معنا در حد ارتباط است و این ارتباط یک ارتباط اتفاقی و اعم و اخص نیست؛ بلکه ارتباط خاصی است بین لفظ و معنا که محقق خراسانی نحو اختصاص فرمودند و شیخ صدرا فرمودند نحو اختصاص یعنی هویت اعتباریه بین لفظ و معنا که معنا بالاعتبار همان لفظ است و بر عکس، پس واقع وضع که قابل انکار نیست ارتباط است، تعیین اعلام کنیم که در ادبیات و بیان صاحب فصول آمده است یا تخصیص بگوییم، همان ارتباط است و تا اینجا فرق ماهوی دیده نمی‌شود. اما دو صورت دیگر که یک صورت را محقق نائینی فرمودند وضع تخصیص است ولی با الهام الهی در باره‌ی الهام دلیل اقامه شد ایجابی و سلبی اما در جمع بندی گفته می‌شود این الهام الهی از منظر معرفت درجات دارد؛ درجه‌ی اول الهام این است که یک درکی برای فرد به وجود می‌آید که در حال تمرکز حواس یا در حال تردد یا در حال غم و غصه یک چیزی به ذهنش وارد می‌شود و ورود آن احساس می‌شود. الهام درجه‌ی دوم عبارت است از توفیق الهی؛ هر چیزی را که شما انجام می‌دهید در حقیقت یک توفیق الهی است و مدیریت بالا آن را مدیریت می‌کند و این هم موهبت و الهام الهی است و شاید نظر شریف محقق نائینی به الهام درجه‌ی دو مخالفت نداشته باشد و درست است و صحیح و بدون توفیق الهی هیچ کاری انجام نمی‌گیرد پس جمع و تلفیق صورت گرفت.

اما صورت سوم تعهد و التزام بود که معنا شد و با تفسیر محقق نائینی هم شرح داده شد؛ یعنی فرد بنا بگذارد، تصور کند و قصد نماید و بعد آن جعل و احداث را تنفیذ کند و ملتزم شود که از آن استفاده شود، این معنا که روح و جوهر تعهد و التزام است، برقراری ارتباط بین لفظ و معنا است. بنابراین آنچه که محقق خراسانی فرموده اند که اختصاص اللفظ بالمعنی بیانی درست و مطابق با واقع و متضمن تعبیرات مختلف خواهد بود که در یک جمله تعهد و التزام در حقیقت ارتباط لفظ و معنا را به نوع تحقیقی باز می‌کند و شرح می‌دهد و اگر نه همان ارتباط است و تعهد و التزام شرحی است برای ارتباط لفظ با معنا.

در باره‌ی تعیین واضع که بحث شد و اراء گفته شد رأی اول این بود که رابطه ذاتی است و به اتفاق محققین و قضاوت وجدان این رأی قابل قبول نیست و اگر نه مردم همه دارای یک زبان باشند و تعلیم و تعلم در کار نباشد. قائلی هم در بین متأخرین ندارد. اما گفته شد که واضع ممکن است به توقیف باشد یعنی با عنایت الهی و ممکن است واضع افراد باشد که به تدریج علامه حلی و سیدنا الاستاد آن را فرمودند که در حقیقت طبق هر موردی که حاجتی اقتضا نماید برای نقل معنا باید لفظی برای آن معنا تعیین شود. عامل و داعی احتیاج برای تبادل معانی است در قالب الفاظ و با اشاره و نقل و انتقال عملی نمی‌شود و با لفظ می‌شود که باید به وسیله‌ی لفظ آن را رفع نماید.

تحقیق این است که اولا واضع اولی طبق آیه‌ی قرآن و اشارتی که به عمل آمد قطعا واضع اول الفاظ حضرت آدم ع است. قبل از او سالبه منتفی به انتفاء موضوع است و اولین فردی که تکلم کرده است حضرت آدم بوده است و آیه‌ی قرآن که فرموده ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا﴾[1] در این رابطه روایتی از امام باقر (ع) در کتاب تفسیر قمی، ج1، ص45 توسط علی بن ابراهیم قمی نقل شده که گویا حضرت فرمود: «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها قال أسماء الجبال و البحار و الأودية و النبات و الحيوان»[2] کلیات را تعلیم کرد و کلیات موجودات همین موارد است. این پنج مورد کلیات است که از آن تعبیر می‌شود به بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشیئ منها

این مطلب که از سوی خدا اعلام شد، تمام است چون تعلیم اسماء است. این تعلیم اسماء، در ضمن منهج می‌دهد برای استفاده از لفظ برای معنا؛ تعلیم اسماء یعنی هر معنا را که قصد داشتید اسم روی آن بگذارید و تعلیم اسماء این نکته‌ی مطویه را در ضمن دارد که هر معنایی را قصد و احتیاج داشتید روی آن اسم بگذارید، خداوند این منهج و شیوه را به آدم آموخت و راه و رسم وضع را آموخت و برای آدم کلیات گفته شد و برای کل بشر این تعلیم ادامه دارد؛ همانطوری که علامه حلی فرمود و سیدنا فرمود که در صورت حاجت لفظی را برای معنایی به کار می‌برد.

انقسام و تقسیم وضع:

محقق خراسانی وضع را فقط از یک زاویه تقسیمش را بیان می‌کند ولی بر اساس تحقیق وضع به سه اعتبار سه تقسیم دارد:

1- به اعتبار سبب تحقق وضع

2- به اعتبار لفظ

3- به اعتبار معنا.

قسم اول که تقسیم وضع به اعتبار سبب وضع است، به این اعتبار، وضع تقسیم می‌شود به تعیینی و تعیّنی که در تعیینی سبب وضع واضع خاصی است از ابتدا؛ فردی برای چیزی اسمی وضع می‌کند مثلا برای مکتوبات جمع شده لفظ کتاب را وضع می‌کند و قلم را برای ابزار نوشتاری. وضع تعینی عبارت است از وضعی که به مرور نسبت به یک معنا به کار می‌رود یا معنای حقیقی وضع دیگری دارد یا ندارد و استعمال کثرت پیدا می‌کند تا اقتران حاصل می‌شود و اقتران اوج می‌گیرد تا تبادر حاصل می‌شود و در این صورت وضع تعینی می‌شود که سببش استعمال است تا برسد به مرحله‌ی ایجاد ارتباط بین لفظ و معنا که تخصیص و تخصص هم گفته شده است.

قسم دوم عبارت است از تقسیم وضع به اعتبار لفظ به تعبیر سیدنا الاستاد؛ یعنی خود لفظ دو قسم پیدا می‌کند که می‌گوییم وضع شخصی و وضع نوعی؛ وضع شخصی مربوط به جوامد است و وضع نوعی مربوط به مشتقات است. وضع شخصی آن است که معنای مشخص و لفظ خاص روی آن وضع می‌شود مثل الفاظ جوامد همانند سنگ، چوب، آب، خاک و ... وضع نوعی وضع مشتقات است مثل هیئت فاعل که وضع می‌شود برای اسم فاعل در قالب هر ماده‌ی که باشد ناصر، کامل، عالم و ... این وضع نوعی است که نوع فاعل یک هیئت وضع می‌شود.

قسم سوم به اعتبار معنا است که سیدنا به اعتبار معنا گفته است و می‌فرماید به این اعتبار وضع به چهار قسم تقسیم می‌شود: عامین، خاصین، وضع خاص موضوع له عام و بر عکس سوم. دو نوع اول وقوعش قطعی و مسلم است که عامین مثل اسماء اجناس و علم جنس است همانند بقر، فرس، ابل، ناقه و ... خاصین مثل وضع علم شخص است همانند افراد انسان که اسم گذاری شود تعیّن دارد و شخصی است. پس علم جنس، عامین است و علم شخص خاصین است. قسم سوم وضع عام و موضوع له خاص در باره‌ی امکانش بحثی نیست و بحث در وقوع آن است. قسم چهارم که وضع خاص و موضوع له عام باشد در عدم امکان آن شکی نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo