< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات/رئوس ثمانیه /نوعیت علم اصول، ادوار علم اصول، و تقسیم بندی مباحث علم اصول

 

الإمام علي (عليه السلام): لطالب العلم عز الدنيا وفوز الآخرة.[1]

برای طالب علم که مصداق بارزش طالب علوم حوزوی و طالب علوم آل البیت (ع) است، عزت دنیا و رستگاری آخرت است. شبهه‌ی در صحت این کلام از لحاظ سند و محتوا نیست و واقعیت هم همین است و یک طلبه به معنای کلمه، هم عزت دنیا دارد و هم رستگاری آخرت.

بحث از علوم حوزوی است و طالب علم هم، طالب علوم حوزوی خواهد بود. علوم حوزوی در تقسیم ابتدائی به دو قسمت اصلی تقسیم می‌شود؛ قسم اول علوم عقلی و قسم دوم علوم نقلی که به طور کل گفته می‌شود علوم حوزوی، عقلیه و نقلیه است؛ اما با تحقیق و واقعیت علوم حوزوی بر سه قسم است؛ یعنی علاوه بر آن دو قسم، وحیانی هم هست که عقلیه فلسفه و کلام است و وحیانی تفسیر وعلوم قرآنی است و نقلیه، فقه و اصول است. فقه و اصول پیوندش با همدیگر به صورت دال و مدلول است. بحث ما به حول و قوه‌ی خداوند، اصول است و دوره‌ی سوم، از ابتدای اصول.

اسلوب رایج این است که در ابتدای هر علم، اموری را به عنوان مقدمات ورودی بحث ارائه کنند. در منطق میزانیین می‌گویند در هر علمی لازم است که ابتداءا رئوس ثمانیه مورد توجه قرار گیرد که این رئوس ثمانیه عبارتند از: تعریف علم، موضوع علم، غایت علم، اسم علم، اسم مؤلف آن، رتبه‌ی علم، تقسیم علم، انحاء تعلیمیه (منهج تدریس). در بحث ما که متن کفایه است، محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه از این هشت مورد، دو مورد را آورده است؛ یکی تعریف و دیگری موضوع علم.

محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات، ج1 از صفحه 5 تا صفحه 15 از امور مقدماتی چهار امر را آورده است: تعریف، موضوع، رتبه‌ی علم اصول که گویا می‌فرماید علم اصول بعد از ادبیات، بلاغت، بیان و بعد از منطق قرار دارد و رتبه اش پس از این علوم است. منظور از رتبه در این بحث مقدماتی؛ یعنی تقدیم و تأخیر که کدام یک ابتدا بحث شود و کدام یک بعد از آن و چهارمین مورد، فرق بین مبادی و مسائل علم است.

سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول ، ج1، ص1- 14 چهار امر را به عنوان امور مقدماتی ثبت فرموده است: تعریف، موضوع، رتبه و فرق علم اصول با قواعد فقه.

تحقیق و واقعیت این است که امور دیگری هم در مقدمه اضافه شود تا آشنایی بهتری به علم اصول به دست آید.

نکته‌های تمهیدی:

برای به دست آوردن شکل و شمای علم اصول و سبک و سیاق این بحث، لازم است که هشت امر به عنوان امور مقدماتی یا نکات تمهیدی مورد بحث و توجه قرار گیرد:

1- بیان نوعیت علم اصول

2- سیر تاریخی علم اصول

3- شرح مباحث یا اقسام مباحث علم اصول

4- فرق بین اصول و قواعد؛ به عبارت دیگر فرق بین قواعد اصولیه و قواعد فقهیه

5- طرح بحث

6- منهج دراسی

7- تعریف

8- موضوع.

این هشت امر باید به عنوان نکته‌های تمهیدی مورد توجه قرار گیرد و در عین حال که خود این امور نکته‌های پر لطافت علمی است، درب ورودی برای علم اصول هم خواهد بود.

نکته‌ی اول: بیان نوعیت علم اصول

در این رابطه ما باید توجه کنیم که علم اصول از چه نوع علمی است و گفته می‌شود و تحقیق و واقعیت هم این است که علم اصول از نوع علم استدلالی است، نه علم تقلیدی، نه علم تاریخی و نه علم تجربی. به استدلال مبادرت می‌کند و استدلال آن، عمدتا استدلال عقلائی است که با این وصف از فلسفه و کلام جدا می‌شود؛ زیرا فلسفه و کلام هم استدلالی است اما استدلال عقلی، اصول استدلالی است اما استدلال عقلائی. در علم اصول استدلال آن قدر عمیق و گسترده است که در کل دنیا مراکز ادیان و مذاهب و مراکز دانشگاهی رشته‌ی به اندازه‌ی علم اصول حوزه در این حد از عمق و توضیح و تحقیق ندارد که برخی از دانشمندان خارجی هم به آن اشاره کرده اند.

نکته‌ی دوم: ادوار علم اصول

گفته می‌شود که علم اصول در سیر تاریخی خودش دارای سه دوره است:

دوره اول عبارت است از دوره قدما که در ابتدا بوده است و چهره‌های شاخص آن سید و شیخان اند و کتب آن دوره از باب مثال الذریعه و العده و الاصول شیخ مفید است.

دوره دوم عبارت است دوره تفصیل یا دوره مشهور اصول که چهره‌های شاخص آن محقق قمی، شیخ بهبهانی و شیخ اصفهانی حائری (صاحب فصول) است که کتب مطرح آن، قوانین الاصول و الفصول الغرویه است؛ مثلا اگر یک مطلب را به مشهور نسبت دهیم، به متن قوانین نسبت می‌دهیم.

دوره سوم: دوره تطور

این دوره از زمان شیخ انصاری شروع شده است و مبدأ تطور خود شیخ و کتب اوست. منظور از تطور به طور اجمال این است که شیخ یک تعداد و یک عده از مبانی و ادله و مدارک را مورد نقد و تحقیق قرار داد و کاملا کنار گذاشت و یک مقدار مطالب و مصطلحاتی را از جدید ابداع و اعلام کرد؛ مثلا قبل از زمان او یک بحث مفصلی بود تحت عنوان ادله‌ی انسداد باب علم با آن شرحی که مقدمات و نتاییجی داشت و شیخ انصاری در کتاب رسائل با ادله‌ی بسیار مستحکمی انسداد را به انفتاح مبدل ساخت و بعد از آن بحث از نسداد به میان نمی‌آید. نمونه دیگر اجماع مدرکی و تعبدی است که قبل از او، منقول و محصل بود و ایشان با تحقیق دو قسم دیگر را ضافه کرد؛ یکی تعبدی و دیگری مدرکی و عناوین ظن خاص تبدیل شد به عناوین امارات و حجج، حکومت و ورود جزء مصطلحات شیخ انصاری و بعد از تطور است. پس تطور یعنی تکامل که از دگرگونی به وجود آمد. شاگردان شیخ انصاری و شاگردان شاگردان او، خط او را گسترش داد تا رسید به ده ها استاد برازنده علم اصول. پس از شیخ انصاری اصول یک گسترش بسیار قابل توجهی را به دست آورد. حکایتی که از نجف در خاطرم دارم این است که مولی علی (ع) در عالم رؤیا به محقق خراسانی (صاحب کفایه) فرموده باشند که اصول خیلی گسترده شده و آن را جمع کن. اگر کسی کفایه را با آن دید مورد بررسی قرار دهد، می‌بیند مطالب زیادی در آن گنجانده شده و این امر از آن کشف می‌کند که این کار از روی عنایت بوده و طبیعی نیست.

نکته سوم: تقسیم مباحث اصول

تقسیم اول به اعتبار عناوین ادله است که این انقسام را محقق خراسانی در کتاب کفایه آورده است و در ابتدای آن می‌فرماید: وبعد فقد رتّبته على مقدّمة ، ومقاصد وخاتمة..[2] در مقدمه که از تعریف علم شروع می‌شود تا تعریف مشتق سیزده امر را تحت عنوان امور مقدماتی عنوان می‌کند تا می‌رسد به امر سیزدهم که مشتق است. مقصد را به تفکیک بیان کرده و آن را به هشت مقصد تنظیم کرده است: اوامر، نواهی، مفاهیم، اصالة العموم، اصالة الاطلاق، امارت، حجج، اصول عملیه و تعارض احوال.

تقسیم دوم عبارت است از انقسام به اعتبار هدف و غرض ادله که این تقسیم را سیدنا الاستاد در همان منبع بالا اعلام فرموده اند که در حقیقت می‌شود پنج قسم: مباحث الفاظ که گفته می‌شود بحث های لغوی است، ملازمات عقلیه، ادله‌ی که نتیجه‌ی آن علم به حکم است منتها به اعتبار شرع و آن ادله معتبره شرعی است، اصول عملیه که مفاد آن این است که در مقام استنباط اگر مجتهد دلیلی در اختیار نداشت حکم شرعی را از طریق آن به دست آورد و نتیجه آن به دست آوردن وظیفه عملیه است و قسم پنجم به دست آوردن وظیفه فعلی به حکم عقل است.

تقسیم سوم به اعتبار ماهیت و سنخ ادله است که مباحث اصول از حیث ماهیت و سنخ به این اقسام منقسم می‌شود: مباحث الفاظ (وضع، حقیقت و مجاز تا مشتق) این قسمت از بحث از سنخ بدیع و بیان است و از سنخ علوم بلاغی است، نه ادبیات به معنای صرف و نحو. قسم دوم ملازمات عقلیه است، قسم سوم اصول لفظیه مثل اوامر و نواهی و مفاهیم تا اصالة العموم و اصالة الاطلاق. قسم چهارم ادله‌ی است که موجب قطع به حکم می‌شود مثل خود قطع، خبر متواتر و تسالم. قسم پنجم موجب استنباط حکم می‌شود به طور قطعی که قطعی شرعی است مثل بینه و حجیت خبر واحد. قسم ششم عبارت است از اصول عملیه‌ی شرعیه و قسم هفتم اصول عملیه‌ی عقلیه است.

توضیحی در باره‌ی اصطلاح مشهور اصول:

در اصول مشهور است که مفاد اصول عملیه‌ی شرعیه در مقام استنباط تعیین وظیفه شرعیه است و مفاد اصول عقلیه تعیین وظیفه فعلیه است. به عبارت دیگر می‌گوییم احکام که بر اساس ادله به دست می‌آید سه قسم است: یک حکم واقعی که مفاد ادله‌ی قطعیه‌ی شرعیه است و شکی در آن نیست. قسم دوم حکم ظاهری است که مفاد اصل شرعی است و قسم سوم حکم احتمالی که به آن وظیفه فعلی مکلف گفتیم و ترجمه شد به حکم احتمالی که در واقع هم غیر از این نیست و در مقام اجتهاد رجاءا حکم بگویید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo