< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1401/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/بررسی ادله برائت /بررسی ادله برائت از منظر محققان علم اصول

منهج درسی

منهج درس اصول ما از این قرار است که آراء اصولیون در دو بخش اصلی قبل از تطور و بعد از تطور بررسی می‌شود. قبل از تطور یک قداستی دارد که وصل به تابعین و اصحاب است ؛ از سید مرتضی و شیخ طوسی گرفته تا فاضلان و محقق قمی و بعد از تطور هم یک عنایتی و تحولی است از زمان شیخ انصاری به بعد. این دو قسمت از بحث که خوب مورد توجه قرار گیرد، قسمتی از معضلات و مطالب حلّ می‌شود. از اصولیون بعد از تطور علاوه بر شیخ انصاری، آراء محقق خراسانی و محقق نائینی و سیدنا الاستاد و گاهی آراء امام خمینی و شهید صدر مورد توجه قرار می‌گیرد.

پس از این یادآوری، باید گفت که بحث ما در باره‌ی ادله‌ی برائت بود و آنچه را که صاحب نظران در باره‌ی اصالة البرائة ارائه فرمودند بیان شد. در باره‌ی ادله‌ی برائت، صاحب نظران، به طور کلّ تمامی اصولیون، بر این اند که برائت اعتبار دارد؛ در موارد شبهه‌ی وجوبیه، تحریمیه، بدویه و اطراف علم اجمالی بحث‌های جزئی وجود دارد؛ ولی در مجموع تمامی صاحب نظران اصول، اعم از قبل از تطور و بعد از تطور، در صورت شک در تکلیف، قائل به اعتبار برائت هستند.

نکته‌های مورد اتفاق صاحب نظران را به ذهن تان بسپارید. در باره‌ی استدلال‌ها نسبت به اعتبار برائت به ادله‌ی اربعه، کتاب و سنت و اجماع و عقل استدلال شده است که تمامی این ادله در جلسات قبل ارائه شد.

جمع بندی آراء صاحب نظران:

جمع بندی برای یک محقق، خیلی کارساز است. در باره‌ی استدلال به آیات قرآن، محقق قمی و صاحب فصول به آیات متعددی استدلال کرده اند؛ اما به طور عمده، برجسته ترین مورد از آیاتی که مورد استناد قرار گرفته، دو تا آیه است یکی ﴿وَ مٰا كُنّٰا مُعَذِّبِينَ حَتّٰى نَبْعَثَ رَسُولاً﴾[1] ، دیگری آیه ﴿لاٰ يُكَلِّفُ اَللّٰهُ نَفْساً إِلاّٰ مٰا آتٰاهٰا﴾[2] . این دو تا آیه، در حد برجسته و در حد بسیار زیادی مورد استناد قرار گرفته است.

محقق قمی در کتاب قوانین، ج3، ص47 بعد از آن که می‌فرماید اقوا و اظهر این است که در مورد شبهه‌ی به تکلیف، به برائت تمسک شود؛ به آیاتی استناد می‌کند؛ از جمله همین دو آیه‌ی مذکور که در دلالت آیه‌ی اولی، می‌گوید متبادر این است که خداوند عذاب نمی‌کند مکلفی را مگر این که حکم و تکلیف برایش رسیده باشد. اثر بعثت؛ یعنی تکلیف. تکلیف در حد جعل کافی نیست و باید ابلاغ شود. تا تکلیفی ابلاغ نشده باشد عذابی در کار نخواهد بود. در باره‌ی آیه دوم هم دلالت را کامل می‌داند که منظور از «ما آتاها» اعطای حکم است و تا یک حکمی برای مکلف داده نشده باشد، تکلیفی در کار نخواهد بود.

بعد از آیات، به نصوص و سنت و اجماع و عقل هم استدلال می‌نماید که از جمع سنت و روایات، حدیث رفع را که عنوان می‌فرماید دلالت این حدیث را بر رفع مؤاخذه کامل می‌داند که اگر یک تکلیف معلوم نباشد و مکلف آن را مرتکب شود و در واقع آن تکلیف حرام باشد، معاقب نمی‌شود؛ به دلیل حدیث رفع که در آن آمده: «رفع ما لا یعلمون

در مورد حکم عقل می‌فرماید: حکم قطعی عقل بر این است که مکلف، اگر برایش بیانی نرسیده باشد، معاقب نیست.

در اجماع سخنی هست که بعدا بیان می‌شود.

صاحب فصول در کتاب الفصول الغرویه که انصافا کتاب بسیار با محتوای عالی است، ج7، ص177، برای اعتبار برائت در مورد شک در تکلیف، به ادله‌ی اربعه استناد می‌کند که در مجموع دلالت دو آیه‌ی مذکور را کامل می‌داند. و همین طور دلالت حدیث رفع را بر مطلوب تام و کامل می‌داند که در دلالت آن شبهه‌ی وجود ندارد.

بعد از تطور، شیخ انصاری در کتاب رسائل، بعد از بحث حجیت قطع و ظن و ادله انسداد، بحث اصول عملیه را که عنوان می‌نماید، اولین بحث برائت است و در جهت اعتبار آن، به آیات متعددی استناد می‌کند و در نهایت می‌فرماید دلالت آیات بر مطلوب کامل نیست؛ از آیات، اعتبار برای اصل برائت به دست نمی‌آید؛ آنگاه سنت را که مطرح می‌کند، از باب نکته‌چینی و جمع بندی که بگوییم، حدیث رفع را عنوان می‌کند و منظور از رفع را رفع مؤاخذه می‌داند؛ به تعبیر بلاغی، رفع مؤاخده به لسان رفع موضوع است؛ زیرا خود «ما لا یعلمون» قابل رفع نیست؛ بلکه اثرش مرفوع است؛ همانند «لا ربا بین الوالد و والولد» که در آن رفع ربا به لسان رفع موضوع است.

در مورد اجماع نقد و ملاحظاتی دارد که در پایان خواهیم گفت.

در باره‌ی حکم عقل شیخ انصاری هم با قاطعیت تمام می‌فرماید که قبح عقاب بلا بیان قابل انکار نیست و در مورد تکلیف غیر معلوم؛ یعنی تکلیف مشکوک، اگر مکلف عقاب شود، از ابرز مصادیق این قاعده است.

رأی و نظر محقق خراسانی این بود که یک آیه را عنوان کرد (آیه اول) و بعد در دلالت آن نقد وا شکالی داشت. بعد سنت را بیان کرد؛ از جمله حدیث رفع را به عنوان مهم ترین مستند بیان کرد. در نهایت اعلام داشتند که دلالت حدیث رفع بر مطلوب کامل است. آنگاه به حکم عقل استناد فرمودند و خوشبختانه حکم عقل را هم پذیرفتند که قاعده قبح عقاب بلا بیان می‌تواند مستندی برای اعتبار برائت باشد.

محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات، ج3، ص292 بحث را شروع می‌کند و ما حصل فرمایش ایشان این است که آیاتی را ذکر می‌کند و دلالت آن را کامل نمی‌داند و به سنت که می‌رسد، حدیث رفع را مبسوط بحث می‌کند و در نتیجه مفاد حدیث این است که تحفظ و احتیاط در این مورد واجب نیست.

حکم عقل و حدیث رفع در اینجا هم پر رنگ اعلام می‌شود.

سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج2، ص298 و صفحات بعد از آن، ادله اربعه را با نسق قدما و اصولیون عنوان می‌نماید و در پایان، دلالت آیات را بر مطلوب کامل نمی‌داند؛ اما در باره سنت و نصوص، از جمع آن، آنچه را که با جدیت تمام اعلام می‌کند، حدیث رفع است و می‌فرماید دلالت آن بر مطلوب کامل است. در این رابطه اشکالاتی که گفته شده قابل رفع است و بحث از قبیل رفع حکم به لسان رفع موضوع است.

آنچه که از این مجموع استفاده می‌شود، این است که مستند برای اعبتار برائت در مورد شک در تکلیف، حدیث رفع و قاعده قبح عقاب بلا بیان است به اتفاق اصولیون. در دلالت آیات اشکال شد. فقط حدیث رفع و قاعده عقلی مستند قرار گرفت.

تحقیق این است که اولا باید بدانیم که مسأله‌ی اعتبار برائت مورد اتفاق صاحب نظران اصول است؛ از قدمای اصحاب، شیخ صدوق، در کتاب اعتقادات ص 66 رجوع به برائت را در مورد شک در تکلیف مورد اجماع اعلام می‌کند. صاحب نظرانی که اجماع را نقل و نقد کرده اند، در اصل اجماع شبهه‌ی نداشته اند و اتفاق نظر وجود دارد؛ اما اشکال به اینجا مربوط می‌شود که اجماع به سیره بر می‌گردد؟ یا مدرکی است؟ یا اجماع اخباریین را به همراه ندارد. در جواب آنچه که گفته می‌شود این است که صاحب نظران اصول با وحدت کلمه می‌فرمایند که «اصالة البرائة» در مورد شک در تکلیف جا دارد. قبلا گفته بودیم که اتفاق آراء در فقه اجماع است و در اصول اتفاق نام دارد و خود این اتفاق اثر و نقشی دارد و در جهت استحکام مطلب کمک می‌کند. محقق قمی می‌فرماید انکار برائت اختصاص به اخباری‌ها دارد.

اما در باره‌ی دلالت آیات تحقیق این است که دلالت آیات قابل التزام است اولا خود این صاحب نظرانی که استدلال می‌کنند در ابتدا از دلالت آیات سخن به میان می‌آورند که این آیات دلالت و ظهوری دارد؛ آنگاه به اشکالات می‌پردازند که مکرر گفته ایم که اشکالات برگرفته از دقت عقلی فوق العاده است و صدمه‌ی به ظهورات و دلالات ظاهره ندارد. ثانیا از محقق نائینی تا صاحب فصول و امام خمینی دلالت را کامل می‌دانند. امام در تهذیب، ج3، ص15 دلالت دو آیه‌ی مذکور را بر مطلوب کامل می‌دانند. تحقیق این است که ظهور آیه‌ی اول این است که عذاب برای کسی که بعثت رسول نرسیده وجود ندارد و منظور از بعثت بیان احکام است نه جعل و اراده و تفویض الهی؛ بلکه به معنای اعلام احکام است تا احکام اعلام نشده اگر تخلفی صورت گیرد عذابی درکار نیست. آیه‌ی دوم هم صریح می‌فرماید خدای متعال بنده‌ی را تکلیف نمی‌کند تا وقتی حکم و تکلیفی برای او ابلاغ شود.

علاوه برا ین که این آیات دلالتش بر اساس ظهور است و اشکالات صاحب نظران برگرتفه از دقت عقلی می‌باشد. تحقیق این است که در فهم مراد آیه باید به تفسیر مراجعه کنیم. در تفسیر آیات اگر مراجعه کردید، به تبیان شیخ مراجعه کنید که خود شیخ فقیه و ادیب و اصولی و رجالی است و به تابعین وصل می‌باشد. در این تفسیر آیه‌ی اول ج6، ص457، می‌فرماید در این آیه اخبار است که لا یعقب احد الا ان یصل الیه التکلیف و تم الحجة عقلا و شرعا مورد بحث ما در برائت در جایی است که حجت شرعی بر تکلیف عقلا و شرعا در کار نیست. در باره‌ی آیه‌ی دوم در ج10، ص38 می‌فرماید: و فی ذلک دلالة علی انه لا یعاقب احد علی ما لا یطیقه و ما لا یقدر علیه. این معنای برائت است که کسی که نسبت به تکلیفی علم ندارد، مقدور نیست و تکلیف نمودن او تکلیف به ما لا یطاق است. پس براساس تفسیر که مستند اصلی می‌تواند باشد این است ولی صاحب نظرانی که قدرت تحلیل دارند و دقت های های عقلی را به کار برده اند و دقت عقلی در حد بالا نمی‌تواند کارساز باشد و ظهورات برای ما کافی است.

سید شیهد صدر در حلقه ثالثه، ص313 می‌فرماید: دلالت حدیث رفع بر مطلوب کامل است اما در باره‌ی آیات هم از ظهور و دلالت آیه به طور مختصر یک عنایتی می‌کند ولی در دلالت آیه به طور دقیق و واضح بیانی دیده نمی‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo