< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1400/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/اقسام اصول عملیه /بررسی اصل برائت از منظر شیخ انصاری

 

رأی و نظر شیخ انصاری:

شیخ انصاری در باره‌ی اصول عملیه یک توضیح مقدماتی دارد؛ آنگاه اصالة البرائة را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد.

می‌فرماید اصول عملیه که موضوع آن شک در حکم واقعی است یا در اثر فقدان نص است یا اجمال نص یا تعارض نص، در هر صورت، وقتی نص در دسترس یا قابل استفاده نبود، نوبت به اصل می‌رسد. چند مورد را برای اصل تصوّر می‌کند که مورد اول جایی است که شک دائر بین حرمت شیئ و عدم حرمت آن باشد، در این صورت آیا مجرای برائت می‌شود یا احتیاط؟ برای این مطلب و در جهت اثبات برائت در این مورد، به ادله اربعه تمسک نموده است؛ به این معنا که جایی که امر دائر بین حرمت و عدم حرمت (استحباب، کراهت و اباحه) باشد، جا برای برائت است، نه احتیاط و در این رابطه به ادله اربعه تمسک کرده است.

منشأ تطور اصول آراء شیخ انصاری است. ایشان از ادله اربعه ابتدا آیات قرآن را مورد استناد قرار داده است.

آیات:

﴿لاٰ يُكَلِّفُ اَللّٰهُ نَفْساً إِلاّٰ مٰا آتٰاهٰا﴾[1] ؛ ﴿لاٰ يُكَلِّفُ اَللّٰهُ نَفْساً إِلاّٰ وُسْعَهٰا﴾[2]

گفته شده است که دلالت این آیات بر مطلوب واضح است؛ یعنی خداوند مکلّف را تکلیف نمی‌کند؛ مگر این که برایش تکلیفی آمده باشد و بدون ابلاغ و اعلام تکلیف نمی‌کند. در این آیه کلمه‌ی موصول آمده است و موصول از مبهمات است و نیاز به شرح دارد و بر موارد متعددی قابل تطبیق است. در کلمه ما در «ما آتاها» سه احتمال وجود دارد؛ یکی این که مقصود از آن مال باشد که خدای متعال فرموده باشد تکلیفی برای مردم در جهت انفاق و کمک رسانی نیست؛ مگر نسبت به آن چیزی که خدا به او داده و اعطاء کرده است شاهدش آیه ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمّٰا آتٰاهُ اَللّٰهُ لاٰ يُكَلِّفُ اَللّٰهُ نَفْساً إِلاّٰ مٰا آتٰاهٰا سَيَجْعَلُ اَللّٰهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً﴾[3] است.

احتمال دوم فعل مکلف است که خداوند تکلیف نمی‌کند مگر این که تکلیف داده باشد و مکلف توان عمل و قدرت داشته باشد و آن عمل، عملی است که خدا برای بنده‌ی خودش اعطا کرده و او باید انجام دهد. طبق این معنا نتیجه این می‌شود که خداوند انسان را مکلف نمی‌کند مگر نسبت به آن چیزی که قدرت دارد.

آیه‌ی ﴿لاٰ يُكَلِّفُ اَللّٰهُ نَفْساً إِلاّٰ وُسْعَهٰا﴾[4] دلالت دارد بر این که تکلیف به فعل غیر مقدور از سوی خدا نیامده است و مکلف از سوی شرع مسئولیت دارد نسبت به آن چیزی که قدرت دارد.

احتمال سوم این است که منظور از مای موصوله حکم و تکلیف باشد که در این صورت، این آیه می‌تواند مستند باشد برای تمسک به برائت و معنای آیه این می‌شود که خداوند حکم و تکلیفی را بر عهده‌ی مکلف نسپرده است مگر این که تکلیف را ابلاغ کرده باشد.

احتمال اول و دوم ربطی به برائت ندارد. احتمال سوم مستند برای اعتبار برائت می‌شود؛ امّا اشکال این است که این معنا اولا خلاف مورد است و مورد آیه این نیست و در صورتی که خلاف مورد باشد، حمل آن بر خلاف مورد، نیاز به دلیل دارد. «ما آتاها» در سوره طلاق در مورد انفاق و کمک مالی است و این مورد با احتمال سوم تطبیق نمی‌کند. اشکال دیگر این است که حمل می‌شود مای موصول بر یک معنای خاص و این دلیل می‌خواهد و اگر بگوییم حمل می‌شود بر معنای عام که هر سه احتمال را در برگیرد، قابل التزام نیست؛ برای این که موارد فعل و مال و حکم متباینات و مختلفات اند و جامعی ندارند که مای موصول، اسم برای آن جامع باشد و همه‌ی این موارد را فرا بگیرد.

انصافا دقت رأی و توان فهم و عمق و قدرت استدلال نشان می‌دهد که شیخ انصاری مقام بسیار بالایی داشته است.

در ادامه می‌فرماید: در روایت عبد الاعلی آمده است که ایشان از امام صادق (ع) سؤال کرد: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَصْلَحَكَ اللَّهُ هَلْ جُعِلَ فِي النَّاسِ أَدَاةٌ يَنَالُونَ بِهَا الْمَعْرِفَةَ قَالَ فَقَالَ لَا قُلْتُ فَهَلْ كُلِّفُوا الْمَعْرِفَةَ قَالَ لَا عَلَى‌ اللَّهِ‌ الْبَيَانُ‌- لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها وَ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ‌ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ‌ قَالَ حَتَّى يُعَرِّفَهُمْ مَا يُرْضِيهِ وَ مَا يُسْخِطُهُ.[5] » این حدیث از حیث سند معتبر است و متن به نحوی آمده است که منظور از مای موصول در آیه تکلیف و حکم باشد. راوی سؤال کرد که آیا مردم مکلف به حصول معرفت اند؟ امام صادق (ع) فرمود نه، مکلف نیستند خدای متعال بیان می‌کند و وجوب معرفت را بیان نکرده است. با توجه به این روایت، اعلام می‌شود که در آیه منظور از ما در آیه مورد بحث، حکم و تکلیف است.

شیخ جواب داده است که این روایت هم دلالتش بر مطلوب کامل نیست؛ برای این که خود معرفت، امر غیر مقدور است و بدون تعریف خداوند، امر غیر مقدور است و در باره‌ی امر غیر مقدور خداوند تکلیف نمی‌کند و نسبت به امر مقدور تکلیف می‌کند.

توضیحی در باره‌ی این آیه یاد آور شوم، در این که معرفت غیر مقدور است یا مقدور؟ آنچه که ما می‌فهمیم معرفت مراتب دارد؛ معرفت ابتدائی حدّ اقل فطری است مگر این که ذاتیات و فطریات را عنوان مقدور به آن ندهیم؛ چون امر فطری اختیاری نیست؛ اما اگر منظور از غیر مقدور، غیر حاصل در نظر گرفته شود، مقدور آن است که در اختیار قرار داشته باشد؛ مثل مقدورات طبیعی و غیر مقدور آن است که خارج از اختیار انسان باشد. اگر مقدور را عرفی در نظر بگیریم می‌گوییم معرفت مرحله ابتدائی اش مقدور است و معرفت اگر اختصاص به حق المعرفة داشته باشد، برای انسان عادی مقدور نیست و معرفت کامل اختصاص به انسان کامل دارد و از قدرت انسان عادی بالا تر است. در مقام استدلال شاید منظور شیخ انصاری این باشد که معرفت به عنوان حق المعرفة مقدور نیست و یا این که معرفت الله قبل از تعریف الهی مقدور نیست و معرفت حق، تنها معرفت ذات نیست و معرفت اسماء و صفات است و معرفت اسماء و صفات، عبارت است از آن اسماء و صفاتی که بیان شده باشد و بشر آن اسماء و صفات را تا تفکر و تلاش و بدون عنایت و ارشاد نمی‌تواند به دست آورد.

مؤید این مطلب این است که شهید صدر در مبارزه با الحاد، فلسفتنا و اقتصادنا را نوشت و از آلمان شرقی فردی آمد و سراغ شیهد صدر را گرفت و جویای کتاب اقتصادنای او شد، گفت این کتاب غوغا کرده است و در فروشگاه‌ها کتاب او ممنوع الفروش شده است. دانشمندان این نظریه را بیان کرده که تمام جهان تحت تأثیر یک نیروی بسیار قوی اداره می‌شود امّا نسبت به آن معرفت ندارند. این مطلب را برای این گفتم که معرفت ذات کافی نیست و معرفت ذات با اسماء و صفات باید باشد و معرفت اسماء و صفات هم باید از سوی خداوند باشد.

در نتیجه شیخ انصاری دلالت این آیه را بر مطلوب کامل نمی‌داند.

آیه دوم آیه: ﴿وَ مٰا كُنّٰا مُعَذِّبِينَ حَتّٰى نَبْعَثَ رَسُولاً﴾[6]

گفته شده است که بعث یعنی تبلیغ احکام و تعذیب یعنی عقاب و حرمت که مستلزم عقاب است در صورتی که بیان نباشد، وجود نخواهد داشت.

شیخ انصاری بر دلالت این آیه هم اشکال می‌کند که این آیه نسبت به ما جرای گذشته است و حکایت از زمان ماضی است که خداوند فرموده کسی را عذاب نکرده؛ مگر این که بعثت و تبلیغ صورت گرفته است و کسانی که جاهل بوده عذاب نشده اند.

آنگاه در ادامه چهار آیه ی دیگری را ذکر می‌کند و در نهایت می‌فرماید دلالت آیات بر مطلوب کامل نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo