< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1400/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مطلق/مصاديق مطلق /جمع بندي

 

تحقیق و جمع بندی در باره‌ی مصادیق مطلق:

تا به اینجا بحث شد که مطلق سه تا مصداق برجسته دارد که ام مطلقات اسم جنس، بعد علم جنس و سومین مصداق معرف به لام است و نکره محلق به اقسام مصادیق است.

در جمع بندی باید توجه کنیم که از این بحث چه چیزی استفاده می شود و نتیجه‌ی بحث چه می‌شود و اختلاف نظر بین صاحب نظران به چگونه قابل حل و توجیه است.

اما در جمع بندی ابتداءاً نکته‌ی مشترک عنوان شود که برای استفاده از بحث مهم است و بعد محل اختلاف آراء را تشخیص دهیم و در جهت رفع اختلاف توجیهی داشته باشیم.

در جمع بندی نکته‌ی که بسیار مهم است این است که تمامی صاحب نظران در بحث مطلق این نکته را به عنون نکته مشترک در اختیار دارند و آن این است که جنس دلالت بر گستردگی دارد و بدنه‌ی همه‌ی این سه قسم جنس است؛ اسم جنس و علم جنس و مفرد محلی به لام، همه‌ی این اقسام یک بدنه دارد و یک قالب‌ها و خصوصیات و آن بدنه‌ی که در همه‌ی اقسام وجود دارد خود جنس است که به معنای شیوع و ارسال می‌باشد. پس در باب اطلاق یک مشکل اصلی نداریم که بگوییم برخی از مصادیق دلالت بر شیوع دارد و برخی ندارد، بالاتفاق هم لغتا و هم اصطلاحا شیوع و ارسال در بدنه‌ی این اقسام وجود دارد و آنچه که جامع بین این اقسام است، همان کلمه‌ی جنس است و اختلاف اصلی و اساسی وجود ندارد.

نکته‌ی مشترک دوم این است که در باره‌ی این اقسامی که برای مطلق اعلام شده است دلالت بر مصداق خاص جزئی به معنای یک فرد خارجی درکار نیست یعنی این نکته دو منظوره است، یک منظورش شیوع و ارسال است و دیگری عدم دلالت بر فرد خاص و مصداق خارجی خاص.

اما اختلاف عمدتا در مورد انواع ماهیت بود که گفته شد بین مشهور و جمعی از صاحب نظران در باره‌ی نوع ماهیت جنس اختلاف وجود دارد، مشهور این است که جنس اعم از اسم جنس، علم جنس، مفرد محلی به لام و نکره از نوع ماهیت لا بشرط قسمی است و اما خلاف مشهور به تعبیر محقق نائینی سید السلطان (سلطان العلماء) فرموده ماهیت جنس، ماهیت لا بشرط مقسمی است.

پس مشهور، محقق قمی و صاحب فصول تا شیخ انصاری است و خلاف مشهور رأی سلطان العلماء است.

محقق خراسانی و نائینی با صراحت گفته اند که آنچه را که سلطان العلماء گفته درست است. سیدنا الاستاد هم فرمود ماهیت اسم جنس از قبیل لا بشرط مقسمی است.

سیاست ما در بحث، جمع بین اقوال است که تطبیق دهیم بین آراء و رفع اختلاف کنیم.

مورد اختلاف دیگر جایی بود که گفته شد مفرد معرف به لام، علی المشهور دلالت بر تعیین مدلول دارد؛ منظور از الف و لام، فقط الف و لام جنس است. محقق خراسانی و سیدنا الاستاد گویا فرمودند که الف و لام در معرف به لام، دلالت بر تعیین ندارد و مدخول آن جنس است که با آمدن الف و لام متبدّل و متغیر نشده است و الف ولام یا برای تزیین است یا برای اشاره ولی جنس بودن محفوظ است و سید استاد یک اشاره داشت که یک نوع تعیینی دارد که ضرری به جنس وارد نمی‌سازد.

جمع بین این آراء و رفع اختلاف:

در این رابطه به این نکته باید توجه کرد که در علم اصول، بعضی از مطالب فلسفی و معقول وارد شده است و آن مسائل فلسفی و معقول گاهی ایجاد اشکال می‌کند؛ یعنی یک درگیری ذهنی و بحث و مشاجره‌ی ایجاد می‌کند. این مسأله که ماهیت سه قسم است بشرط شیء، بشرط لا و لا بشرط، یک مطلب فلسفی و معقول است که در اسفار، ج1، ص17 آمده و ملا صدرا می‌فرماید: ماهیت سه قسم است: ماهیت بشرط لا یعنی بشرط عدم حمل مثل ماده و صورت و ماهیت لا بشرط مثل حیوان و ناطق (جنس و فصل) که می‌شود حمل شود و می‌شود نشود و ماهیت بشرط شیء؛ مثل عرض که قابلیت حمل دارد به شرط این که در خارج موضوع داشته باشد، «جسم ابیض» عرض متأصل است.

هدف فلسفه کشف حقایق است که می‌شود آن را هستی شناسی نامید.

این خوراک از فلسفه آمده و اصول هم از این بحث استفاده کرده و تطبیق نموده بر جنس؛ چون در فلسفه هم خود انسان به عنوان نوع محور ماهیت است و در اصول به عنوان جنس قرار دارد؛ چون انسان دلالت خاصی بر فرد خارجی ندارد و قابل انطباق بر کثیرین است، پس ماهیتش یکی از اقسام لا بشرط قسمی یا مقسمی می‌باشد.

محقق نائینی و محقق خراسانی گفتند که ماهیت باید لا بشرط مقسمی باشد زیرا اگر قسمی شد لحاظ جزء موضوع له یک امر ذهنی قابل حمل بر فرد خارجی نیست.

در این رابطه به این نکته توجه کنید که اولا لحاظ لا بشرط قسمی که گفته می‌شود لحاظ دارد لحاظ برایش ثابت نیست. فرق بین لا بشرط قسمی و لا بشرط مقسمی در این است که مقسمی هیچ لحاظی ندارد و لا بشرط قسمی لحاظ لا بشرطیت دارد. شاهد بر عدم ثبوت لحاظ برای لا بشرط قسمی این است که سیدنا الشهید صدر در کتاب دروس فی الاصول، ص128 فرموده: لا بشرط عدم اللحاظین (بشرط الشیء و بشرط لا) است و اگر لحاظی گفته شده ممکن است برداشت ذوقی بوده است.

ثانیا بر فرض که بگوییم لحاظ وجود دارد، این لحاظ، لحاظ خود اطلاق و ارسال است که اگر تصریح شود برای جنس ارسال است، توضیح است نه قید، پس لا بشرطیت اگر گفته شده باشد که لحاظ دارد، قید توضیحی (بیانی در کنار بیان دیگر) است نه قید تخریجی که می‌تواند از قیود موضوع باشد یا قیود محمول.

بنابراین در واقع لابشرط قسمی و لا بشرط مقسمی، هر دو در حقیقت، یک مفهوم آزاد می‌شود و یک طبیعت مرسله می‌شود که بدون تقیّد و تقیید، قابل انطباق بر مصادیق کثیره اند و هر دو این محتوا را دارند؛ اما اشکال وجود لحاظ در لا بشرط قسمی حاشیه‌ی است و اختلاف در متن وجود ندارد.

چگونگی جمع: مشهور گفت الف و لام برای تعیین است و محقق خراسانی فرمود برای تزیین است و از حواشی لفظ است نه از اجزاء معنا، پس فرق بین رأی مشهور و رأی غیر مشهور در باره‌ی معرف به لام یک مقدار مشکل به نظر می‌رسد چون اختلاف تا حدودی مبدئی و بنیادی دیده می‌شود. در این رابطه باید گفت که اولا در باره‌ی معرف به لام، خود کلمه در اصل جنس است؛ یعنی اسم جنس و چون نکرده بوده الف و لام آمده معرفه نموده و به قول عوام نباید اصالت خودش را فراموش کند و آن آزاد بودن و قابل تطبیق بودن بر کثیرین بر قوت خود باقی است؛ لذا سیدنا الاستاد فرمود: بین نکره و معرف به لام فرقی وجود ندارد، الف و لام قید ذهنی ایجاد نمی‌کند.

در این رابطه سیدنا الامام خمینی قدّس الله نفسه الزکیه در کتاب مناهج الوصول، ج2، ص318، می‌فرماید: این نکته‌هایی که گفته می‌شود لحاظ ممکن است جزء موضوع له و در ظرف ذهن باشد، باید گفت که فلاسفه‌ی کبار در لحاظ ها روی مسائل ذهنی افکار شان را متمرکز نکرده اند، در حقیقت این معرف به لام معنایی دارد که تحقق خارجی آن تصور شده است؛ یعنی ماهیتی که دارای وجود متکثر در خارج است و تعینی که در ذهن باشد درکار نیست.

سیدنا الاستاد فرمود: تمامی این موارد وصف شیوع را دارد.

در عملیات جمع بندی باید گفت: الف و لامی که برای تعیین آمده نگفته است که مفهوم این می‌شود؛ بلکه تعیین مربوط می‌شود به مصداق خارجی و مفهومی قابل صدق بر کثیرین است وقتی بر مصداقی تطبیق شود، تعین وجود خواهد داشت و اگر نه تحقق مصداقی وجود نخواهد داشت. در نتیجه بین معرف به لام و علم جنس و اسم جنس و نکره در این که شیوع و سریان دارد فرقی ندارند و بدنه و متن مورد اختلاف قرار نمی‌گیرد.

نکته اصلی بحث ثمره‌ی آن می‌باشد که با استفاده از بیانات ضمنی محقق نائینی، گفته می‌شود که ثمره‌ی بحث این باشد که ما بعد از بحث و تحقیق ببینیم که این مصادیق بر اطلاق بالوضع دلالت دارد یا به مقدمات حکمت؛ آنچه که از ضمن بحث استفاده می‌شود این است که ما دلالت و مناسبت را به دست آوریم، نتیجه‌ی اصولی اثبات دلالت است که جنس اعم از اسم جنس، علم جنس و مفرد معرف و نکره، دارای دلالت بر شیوع و سریان است و اما این که این جنس را در وادی ماهیات سه گانه بردیم، آنجا باید مناسبت را به دست آوریم که اگر این جنس با این اقسامش از مصادیق لا بشرط قسمی باشد، مناسبت با اطلاق دارد و اگر از قبیل لا بشرط مقسمی باشد مناسبت بیشتری و آزادی بیشتری دارد.

نکته‌ی کلیدی در بحث مطلق بحث مقدمات حکمت است و جنس و مصادیق آن قابلیت اطلاق را دارد و مقدمات حکمت که آمد اطلاق تمام می‌شود و به فعلیت می‌رسد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo