< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1400/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مطلق/مصاديق مطلق /نكره

چهارمين مصداق مطلق:

در بحث و تحقیق در باره مصادیق مطلق رسیدیم به مفرد معرف به لام، در مجموع رأی محقق خراسانی این شد که در مفرد معرف به لام تعیین در معنا ایجاد نمی‌شود و الف و لام فقط برای تعریف لفظی آمده است و لام برای تزیین است و معنا همان جنس می‌باشد.

می‌توانیم نکره را در ضمن این سه قسم داخل کرد یا مصداق چهارم به حساب آورد. نکته‌ی کلی در این رابطه این است که مشهور و حتی محقق خراسانی و تحقیق بر این است که یک جامعی وجود دارد و آن قدر جامع عبارت است از جنس که قدر جامع بین همه‌ی این مصادیق است، پس خود جنس یک مفهوم مشترک بین این اقسام می‌شود و مشترک هم مشترک معنوی است و خصوصیت مشترک معنوی قدر جامع است. پس تمام این اقسام تحت پوشش آن قدر جامع قرار می گیرد.

از جمله‌ی این مصادیق و مواردی که قدر جامع بر آن تطبیق می‌شود و جزء مصادیق مطلق است نکره می‌باشد که قدر جامع بر آن قابل تطبیق است وقتی مشترک معنوی در کار باشد برای به کار رفتن در هر مصداقی نیاز به قرینه معینه دارد؛ قرینه معینه موجب مجازیت نیست بلکه کمکی است در مقام استعمال و از شئون استعمال مشترک معنوی است و یک امر طبیعی در مقام استعمال می‌باشد. نکره را از مصادیق مطلق عنوان کرده اند که شرح آن از این قرار است:

محقق قمی در کتاب قوانین، ج1، ص451 تعریف نکره را در ضمن یک تعریف جامع و کلی آورده است که می‌فرماید: مقسم جنس است و این مقسم اگر بدون لواحق (اضافه، الف و لام و تنوین) بیاید اسم جنس است و بدون شک از مصداق مطلق خواهد بود؛ مثل رجولیت که جنس مرد است در مقابل جنس زن و از آن در مقام محاوره و تخاطب تعبیر به اسم جنس می‌شود و اگر لواحق داشته باشد مثلا اسم جنس تنوین بگیرد، این تنوین را در ادبیات تنوین تمکّن می‌گوید که عبارت دیگری از تنوین تعریف است و نقش آن معرفه سازی است و رجل که رجلٌ شود معرفه می‌شود و مرد مشخص اراده می‌شود؛ شاعر گفته: «اسد علی و فی الحروب نعامة» و از دیگر محلقات جنس الف و لام است که برای اشاره می‌باشد و مفید اشاره و موجب تعریف است که در حقیقت الف و لام تعریف است و سید خویی هم فرمود که اشاره نقش دارد و آن را نمی‌توان از الف و لام جدا کرد. گفته می‌شود که الف و لام برای اشاره است و وقتی روی جنس بیاید، جنس با اشاره از جنس بودن خارج نمی‌شود. اگر روی جنس تنوین تنکیر بیاید این تنوین موجب تحقق عنوان نکره می‌شود و نکره همان کلمه‌ی است که اطلاق دارد و دلالت بر طبیعت ساریه دارد و قابل انطباق بر مصادیق کثیره می‌باشد.

صاحب فصول در کتاب الفصول الغرویه، ج4، ص236 می‌فرماید: جنس حالاتی دارد و آن همان سه مرحله ی است که در بیان محقق قمی بیان شد با این اضافه که اگر متعلق امر طبیعت جنس قرار گیرد و خالی از الف و لام باشد نکره می‌شود و دارای تنوین تنکیر هم هست. نکره این است که دلالت می‌کند بر حصه‌ی ساریه؛ یعنی فرد غیر معینی که سریان دارد در ضمن افراد. هر فردی را که انجام دهید مصداق همان حصه می‌شود و اگر گفته شود که این وحدت از کجا آمد؟ که تنوین تنکیر نقشش وحدت است. وحدت به توسط تنوین است نه خود مدلول جنس.

فرق بین تنوین تمکّن و تنوین تنکیر:

گفته می‌شود که تنوین تمکّن در جایی است که کلمه در جایگاه فاعل یا مفعول در ضمن جمله قرار گیرد یا خبر یا مبتدا قرار گیرد؛ امّا تنوین تنکیر در جایی است که متعلق امر قرار گیرد مثل تکلم مع رجل یا اکرم رجلا و منظور از آن این است که طبیعتی است با قید وحدت.

محقق خراسانی در باره‌ی نکره می‌فرماید: این کلمه در حقیقت به دو قسم است یا در جمله‌ی خبریه واقع می‌شود یا در جمله‌ی انشائیه. اولی مثل «و جاء رجل من اقصی المدینة یسعی» که مفاد آن فرد واحد معین است و بیش از یک فرد هیچ گونه دلالتی ندارد. دومی مثل «جئنی برجل» که منظور از آن طبیعت کلیه‌ی ساریه است و دلالت دارد بر مصادیق زیادی و اختصاص به فرد واحدی ندارد و بر افراد متعددی قابل صدق و انطباق است؛ به عبارت دیگر نکره دو قسم است: یکی نکره‌ی که وضع شده برای فرد معین در واقع و غیر معین در نزد مخاطب مثل آیه مذکور. دیگری نکره‌ی که وضع شده برای طبیعت و آن طبیعت قابل انطباق بر افراد است با قید وحدت در برابر جمع که به عنوان عام مجموعی دلالت بر جمع ندارد؛ بلکه دلالت بر هر فرد بدل از فرد دیگر دارد. این مورد از نکره مطلق است و مصداق بارز مطلق می‌باشد. این همان است که در لغت هم به این معنا (طبیعت کلی قابل انطباق بر افراد کثیر) به کار می‌رود.

یک حرفی به مشهور نسبت داده شده است که می‌گوید: مطلق عبارت است از ماهیت طبیعت کلی با قید ارسال و شمول. اگر مشهور این گونه فرموده باشد، با نکره تطبیق نمی‌کند؛ چون نکره طبیعت با قید وحدت بود که منظور از قید وحدت حصه‌ی منتشره در بین حصص است، گویا محقق خراسانی می‌فرماید: نسبت ثابت نیست و مشهور چنین نفرموده باشد و اگر این تعبیر مشهور درست باشد با تعریف نکره قابل تطبیق نیست و قید ارسال با قید وحدت به ظاهر تنافی دارد. بعد می‌فرماید: اگر مطلق فقط طبیعت باشد و منظور از نکره هم معنای دوم باشد، مطلق بر این نکره تطبیق می‌کند.

اگر اشکالی بشود که این نکره که مطلق است در مقام استعمال موجب مجازیت می‌شود؛ زیرا نکره در مقام استعمال یک خصوصیتی را علاوه بر سریان اعلام می‌کند و آن حصه و فرد قابل تطبیق بر افراد است و این موجب مجازیت می‌شود چون مطلق و جنس چنین چیزی را اعلام نمی‌کند و جزء موضوع له جنس نیست.

محقق خراسانی در جواب می‌فرماید: ما قائل به تعدد دال و مدلول هستیم و جنس معنای خودش را دارد و این حصه که در مطلق در نظر گرفته می‌شود از دال جدا گانه فهمیده می‌شود پس مجازیتی در کار نیست و برای آن مسلکی مجازیت به وجود می‌آید که وحدت را از خود معنا به دست آورد نه از قرینه و قید و دال واحدی در نظر داشته باشد.

سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج1، ص591-592 می‌فرماید: آنچه را که محقق خراسانی فرمودند در حقیقت دو مطلب بود در صدر و ذیل کلام شان که ذیل کلام شان (نکره به معنای طبیعت ساریه در جمله انشائیه یا متعلق طلب) درست است بدون شک؛ اما آنچه را که در صدر کلام شان فرمود: معنای اول نکره این است که منظور از جنس (نکره) معنای خاص و فرد معینی در واقع و مجهول در نزد مخاطب باشد مثل ﴿وَ جٰاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى اَلْمَدِينَةِ يَسْعىٰ﴾ [1] ، این فرمایش درست نیست؛ زیرا این جنس چه به صورت اخبار باشد یا انشاء، حالت اخباری یا انشائی ایجاد می‌کند و در معنای جنس تغییری ایجاد نمی‌کند؛ بنابراین نکره همان علم جنس و اسم جنس است بدون فرق و فقط فرق شان در این است که نکره تنوینی گرفته است که دال بر وحدت می‌باشد و در اصل ماهیت و بدنه‌ی نکره و جنس، تغییری وجود ندارد که نکره هم همان اسم جنس است و بر عکس.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo