< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1400/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مطلق و مقید/مصادیق مطلق /اسم جنس

 

تعریف مقید

در جلسه‌ی تعریف مطلق گفته شد و فرق آن با عام هم بیان شد که دوازده تا فرق بود. صاحب نظران یک نگاهی هم به مقید دارند که مقید در مقابل آن قرار دارد؛ تعرف الاشیاء باضدادها. مطلق ارسال بود و مقید ماهیتی است که ارسال و شیوع و سریان ندراد و در یک محدوده‌ی منحصر است، قید در حقیقت مطلق را به یک محدوده‌ی خاصی منحصر می‌کند؛ مثلا «اعتق رقبة» مطلق است و «اعتق رقبة مؤمنة» مقید است و رقبه‌ی خاص با این قید مراد است.

شیخ انصاری از اشکالی جواب داده، اشکال این است که این رقبه‌ی مؤمنه هم حصص دارد و شیوع و سریانش به این حصص همان اطلاق است.

جواب داده که اطلاق و تقیید اضافی است، بله نسبت به حصص خودش مطلق است امّا نسبت به خود «رقبة» مقید است.

صاحب نظران با اشارت هایی به تعریف مقید اکتفا کرده اند که گویا تعریف آن در ضمن مطلق است.

اقسام مطلق:

صاحب نظران اقسام مطلق را عنوان نکرده اند و با فحص انقساماتی استفاده می‌شود که با استفاده از کلمات اعاظم مطلق به شش قسم منقسم می‌شود:

1- مطلق بدلی

2- مطلق شمولی

3- مطلق لفظی

4- مطلق مقامی

5- مطلق احوالی

6- مطلق خطابی (ترک استفصال)

تفصیل این اقسام:

منظور از قسم اول (مطلق بدلی) این است که در مثال اگر جنس در سیاق اثبات قرار بگیرد، مطلق بدلی می‌شود؛ مثل «اعتق رقبة» که امر است و با صرف الوجود امتثال می‌شود و مصداق هم علی البدل می‌باشد که بر هر یک از رقبه‌ها صادق است.

سؤال: عام بدلی با مطلق بدلی چه فرقی دارد؟

جواب: عام بدلی عام نیست؛ بلکه مطلق بدلی است و عام در حقیقت همان دو قسم شمولی و مجموعی است.

قسم دوم (مطلق شمولی): اگر جنس در سیاق نفی قرار بگیرد؛ مثلا گفته شود «لا تضرب یتما» در این صورت این مطلق شمول دارد؛ یعنی به یک فرد و دو فرد اکتفا نمی‌شود؛ بلکه باید تمامی افراد متعلق نهی امتثال شود و شمول، از وقوع جنس در سیاق نفی استفاده می‌شود. در اصطلاح این دو قسم بیشتر جلوه دارد.

قسم سوم (اطلاق لفظی): مثل احل الله البیع که مفرد محلی به لام تعریف مطلق لفظی است و لفظ مطلق قابلیت برای گستردگی و توسع دارد و دلالتش کامل نیست و دلالتش از طریق مقدمات حکمت کامل می‌شود.

قسم چهارم (اطلاق مقامی): اطلاقی که در آن بیان زمینه برای اظهار قید نداشته باشد؛ به عبارت دیگر، زمینه برای اعلام قید یا اخذ قید در متعلق امر وجود نداشته باشد ولی احتمال وجود قید درکار است و مولی هم در مقام بیان می‌باشد. در اطلاق مقامی این سه نکته مهم است: قابلیت اخذ قید یا تصریح به قید نباشد، احتمال قید باشد و مولی در مقام بیان باشد؛ مثل قصد قربت در متعلق امر به عنوان یک قید برای عبادت امکان ندارد؛ زیرا «ما یوجد بعد الامر لا یمکن أن یؤخذ قبله» امّا احتمال وجود این قید یک احتمال عقلائی است و مولی هم در مقام بیان است و مقتضای اطلاق عدم وجود آن قید می‌شود.

سؤال: مولی در مقام بیان است ولی زمینه برای اخذ قید نیست.

جواب: زمینه برای اخذ قید در متعلق امر وجود ندارد ولی مولی مبسوط الید است و می‌تواند با یک بیان دیگر و یک بیان جدا می‌تواند این قید را اعلام کند.

قسم پنجم (اطلاق احوالی)؛ مثل این که فرد خاصی متعلق امر است؛ مثل فقیه و مولی گفته: «اکرم فقیها»، فقیه در خارج یک فرد است؛ ولی از حیث احوال اطلاق دارد، وقت داد یا نه؟ بحث را شرح داد یا نه؟ تربت داد یا نه؟ مساعده داد یا نه؟ قاعدا او قائما؟ اکرام فقیه در مطلق احوال است.

قسم ششم (اطلاق خطابی یا ترک استفصال) در جایی است که سائل از مولی سؤال کند و مولی در مقام بیان باشد ولی تفصیلی ندهد، مطلق به وجود می‌آید؛ مثلا سائل بپرسد: آیا سفر در ماه رمضان جایز است؟ هل یجوز السفر فی الرمضان؟ مولی بگوید: «نعم یجوز» و تفصیل ندهد، اطلاق به وجود می‌آید؛ سفر ضروری باشد یا اختیاری، قبل از ظهر باشد یا بعد از ظهر.

بررسی مصادیق مطلق:

برای مطلق به طور عمده سه مصداق و مورد گفته شده است:

1- اسم جنس.

2- علم جنس.

3- مفرد معرف به لام.

اسم جنس را می‌توانیم جنس بگوییم.

صاحب نظران مثل سلطان العلماء (شارح معالم الاصول) اظهار نظری کرده که محقق خراسانی و محقق نائینی و سیدنا الاستاد آن خط فکری را نبال کرده اند. سلطان العلماء گفته: اسم جنس که مصداق بارز و فرد برجسته‌ی مطلق است، از قبیل ماهیت لا بشرط مقسمی است، بر خلاف مشهور که می‌گوید اسم جنس لا بشرط قسمی است. (معالم الاصول، ص155، حاشیه کتاب).

محقق قمی، قوانین، ج1، ص450: جنس عبارت است از کلّیتی که در حقیقت طبیعتی است در برابر طبیعت مقابل، بدون هیچ تعین و بدون هیچ خصوصیت؛ مثل رجولیت برای رجل که جنس مرد در برابر جنس مقابل (زن) یک کلی خالی از هر گونه لحاظ و تعین است. این هم یک واقعیتی است و اسم دارد. کلمه رجل اسم گذاشته شده برای این طبیعت کلی.

در ادامه می‌فرماید: اختلاف در این است که این اسم جنس آیا ماهیت مطلقه است یا فرد منتشر؟ ماهیت مطلقه در اصطلاح مشهور منطبق با لا بشرط قسمی است؛ امّا اقوا این است که این اسم جنس در حقیقت ماهیت مطلقه است نه فرد منتشر (یک فرد منتشر در ضمن حصص).

صاحب فصول، الفصول الغرویة، ج4، ص232: اسم جنس در حقیقت وضع شده برا طبیعت کلیه‌ی خالی از هر گونه تعینات و محققان (مشهور) بر این نظر می‌باشند.

شیخ انصاری در مطارح الانظار، ج2،ص246 پس از بررسی معنای مطلق همانند مشهور می‌فرماید: معنای اصطلاحی مطلق همان معنای لغوی آن می‌باشد و ماهیت مطلقه است؛ بنابراین اسم جنس از لحاظ ماهیتی، ماهیت مطلقه است.

محقق خراسانی در کفایة الاصول می‌فرماید: اسم الجنس ، كإنسان ورجل وفرس وحيوان وسواد وبياض إلى غير ذلك من أسماء الكليات من الجواهر والاعراض بل العرضيات ، ولا ريب إنّها موضوعة لمفاهيمها بما هي هي مبهمة مهملة ، بلا شرط أصلاً ملحوظٍ معها ، حتى لحاظ إنّها كذلك[1] .

برخی از فلاسفه در تعریف جوهر فلسفی چنین گفته: الجوهر مهیة محصلة اذا غدت فی القين لا موضوع له.

عرض‌های متأصل در خارج ما به ازایی دارد ولی وابسطه به غیر است مثل سواد.

عرضیات اوصاف انتزاعیه اند که در خارج فقط منشأ انتزاع دارند مثل فوقیت و تحتیت. تمام این سه عنوان (جواهر و اعراض و عرضیات) کلی اند و از لحاظ ماهیت جنس یا اسم جنس لا بشرط مقسمی است، بر خلاف مشهور.

ماهیت چهار تا لحاظ دارد:

1- ماهیت عاری از هر گونه خصوصیت لحاظ شده باشد و هیچ خصوصیتی حتی خصوصیت مقسمیت هم در آن لحاظ نشده باشد. این قسم لا بشرط مقسمی می‌شود.

2- لا بشرط قسمی: ماهیت لحاظ می‌شود بشرط ارسال و اطلاق که می‌شود آن ماهیت با قید بیاید یا بدون آن؛ مثل فرق بین جنس و فصل و ماده و صورت که دو تای اولی لا بشرط است و ماده و صورت بشرط لا نسبت به حمل.

3- بشرط لا یعنی بشرط عدم کثرت: مثل ماده و صورت.

4- لا بشرط که می‌تواند حمل شود یا نه در مثال منطقی، و در محل بحث می‌تواند با یک فرد صدق کند یا با چند فرد، این قسم ماهیت مطلقه می‌شود.

هر کدام از این چهار قسم تابع یک لحاظ است.

محقق خراسانی می‌فرماید: ماهیت اسم جنس به نحو لا بشرط مقسمی است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo