درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
99/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احکام اموات/تکفین میت /تحنیط میت
از بحث مستحبات و مکروهات عبور کردیم و رسیدیم به واجبات تکفین که از جملهی آن حنوط میباشد.
سید طباطبائی یزدی میفرماید:
فصل في الحنوط
و هو مسح الكافور على بدن الميت يجب مسحه على المساجد السبعة و هي الجبهة و اليدان و الركبتان و إبهاما الرجلين و يستحب إضافة طرف الأنف إليها أيضا بل هو الأحوط[1] ؛ در مثل چنین تعبیری که اول استحباب گفت و بعد احوط آورد، منظور سید یزدی احوط وجوبی و لزومی است نه استحبابی.
و الأحوط أن يكون المسح باليد بل بالراحة[2] ؛ مسح ظهور دارد در این که با دست انجام شود و با کف دست انجام شود تا تمام مواضع سجده را پوشش دهد و فراگیرد.
اقوال فقها
شیخ طوسی در کتاب خلاف، میفرماید: «الحنوط فرض مع القدرة ... دلیلنا اجماع الفرقة.[3] »
علامه حلی در کتاب تذکره، میفرماید: « يجب الحنوط، وهو أن يمسح مساجده السبعة بالكافور بأقل اسمه ... لأنها مواضع شريفة، وإجماع علمائنا عليه.[4] » سه مطلب را بیان کرده: یکی این که حنوط واجب است، دیگری این که باید مساجد سبعه مسح شود و سوم این که حد اقل آن، صدق اسم مسح است.
اختصاص به مواضع سبعه، از نصوصی استفاده میشود که در این رابطه آمده و تا حدودی اختلاف دارند.
محقق ثانی میفرماید: در کتاب جامع المقاصد، در شرح کلام علامه حلی در قواعد میفرماید: «(ويجب أن يبدأ بالحنوط فتمسح مساجده السبعة بالكافور بأقل اسمه). هذا هو الأصح [5] »؛ بعد میگوید: شیخ مفید در مقنعه، ص11 و ابن ابی عقیل طبق نقل علامه در مختلف، ج1، ص43 و شیخ صدوق در کتاب فقیه، ج1، ص91: «وزاد الصدوق الصدر والسمع والبصر والفم ، والمغابن وهي الاباط ( 4 ) ، وأصول الافخاذ.[6] »
بنابراین، اکتفای به صدق اسم طبق قاعده است؛ چون از سوی شرع تعیین نشده و با صدق اسم امتثال حاصل میشود.
علامه حلی در معتبر، در بارهی مقدار کافور میفرماید:« فإذا الواجب الاقتصار على ما يحصل الامتثال.[7] »
پس اجماع بر وجوب حنوط است که مواضع سبعه باید مسح شود و کمیت آن به اندازهی باشد که صدق اسم نماید و دلیل آن این است که از سوی شرع چیزهای مختلفی گفته شده که حمل بر فضیلت میشود و با صدق اسم مسح امتثال حاصل میشود. در صورتی که عدد ها مختلف باشد یک قدر متیقنی از آن عمل گرفته میشود و اعداد مختلف یا از باب ذکر مثال است یا حمل بر مراتب افضل است.
دلیل اصلی بر این وجوب حنوط نصوصی است که در ابواب تکفین آمده که به شرح ذیل میباشد:
در موثقه عبد الرحمن بن ابی عبید الله چنین آمده:«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَنُوطِ لِلْمَيِّتِ- فَقَالَ اجْعَلْهُ فِي مَسَاجِدِهِ.[8] »
در بعضی از روایات کلمهی «انف» هم آمده؛ مثلا در فقه رضوی چنین آمده: «یجعل الکافور علی انف المیت[9] » و در دعائم الاسلام هم همین این مطلب آمده است و فقها میگویند این روایت ضعف سند دارد؛ لذا میگوییم مسح انف مستحب است و با توجه با روایتی که میگوید: در سجدهی نماز هم بینی بر زمین گذاشته شود، احوط این میشود که انف هم مسح شود.
و الأحوط أن يكون المسح باليد بل بالراحة، مسح ظهور در مباشرت دارد و دست هم متناسب با محل در نظر گرفته میشود و اگر زانو مسح شود، با کف دست بهتر است هم از جهت واقع و هم این که قدر متیقن است.
«و لا يبعد استحباب مسح إبطيه و لبته و مغانبه و مفاصله و باطن قدميه و كفيه بل كل موضع من بدنه فيه رائحة كريهة و يشترط أن يكون بعد الغسل أو التيمم فلا يجوز قبله نعم يجوز قبل التكفين و بعده و في أثنائه و الأولى أن يكون قبله.[10] »
منظور از «لبته» جای گردن بند است و «مغانب» جاهایی که چنین و چروک است و منظور از «باطن قدمیه و کفیه»، ظاهر و باطن قدم است؛ زیرا کف دست، جزء واجبات میباشد.
نصوص
1-صحیحه زراره: «إِذَا جَفَّفْتَ الْمَيِّتَ عَمَدْتَ إِلَى الْكَافُورِ- فَمَسَحْتَ بِهِ آثَارَ السُّجُودِ[11] »
2-معتبره یونس: «ابْسُطِ الْحِبَرَةَ بَسْطاً- ثُمَّ ابْسُطْ عَلَيْهَا الْإِزَارَ- ثُمَّ ابْسُطِ الْقَمِيصَ عَلَيْهِ- وَ تَرُدُّ مُقَدَّمَ الْقَمِيصِ عَلَيْهِ ثُمَّ اعْمِدْ إِلَى كَافُورٍ- مَسْحُوقٍ[12] »
و يشترط في الكافور أن يكون طاهرا مباحا جديدا فلا يجزي العتيق الذي زال ريحه و أن يكون مسحوقا[13]
علامه حلی در کتاب معتبر، میفرماید: «ویشترط طهارة «الأکفان» و هو اجماع[14] »، بعد میفرماید: دلیل بر طهارت کافور این است که اگر بعد از تکفین، نجاستی به کفن برسد باید ازاله شود، پس کافور باید طاهر باشد.
علاوه بر مساجد سبعه، زیر بغل، مغانب هم با کافور مسح شود که در باب 14 از ابواب تکفین، حدیث 1 و 3 و 4 آمده به طور مثال میتوان احادیث ذیل را نام برد:
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ يُونُسَ عَنْهُمْ ع قَالَ فِي تَحْنِيطِ الْمَيِّتِ وَ تَكْفِينِهِ- قَالَ ابْسُطِ الْحِبَرَةَ بَسْطاً- ثُمَّ ابْسُطْ عَلَيْهَا الْإِزَارَ- ثُمَّ ابْسُطِ الْقَمِيصَ عَلَيْهِ- وَ تَرُدُّ مُقَدَّمَ الْقَمِيصِ عَلَيْهِ ثُمَّ اعْمِدْ إِلَى كَافُورٍ- مَسْحُوقٍ فَضَعْهُ عَلَى جَبْهَتِهِ مَوْضِعِ سُجُودِهِ- وَ امْسَحْ بِالْكَافُورِ عَلَى جَمِيعِ مَفَاصِلِهِ - مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ- وَ فِي رَأْسِهِ وَ فِي عُنُقِهِ وَ مَنْكِبَيْهِ وَ مَرَافِقِهِ- وَ فِي كُلِّ مَفْصِلٍ مِنْ مَفَاصِلِهِ مِنَ الْيَدَيْنِ وَ الرِّجْلَيْنِ- وَ فِي وَسَطِ رَاحَتَيْهِ[15]
حدیث شماره یک این باب صحیحه است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تُحَنِّطَ الْمَيِّتَ- فَاعْمِدْ إِلَى الْكَافُورِ- فَامْسَحْ بِهِ آثَارَ السُّجُودِ مِنْهُ- وَ مَفَاصِلَهُ كُلَّهَا وَ رَأْسَهُ وَ لِحْيَتَهُ- وَ عَلَى صَدْرِهِ مِنَ الْحَنُوطِ- وَ قَالَ (حَنُوطُ الرَّجُلِ) وَ الْمَرْأَةِ سَوَاءٌ- وَ قَالَ أَكْرَهُ أَنْ يُتْبَعَ بِمِجْمَرَةٍ.[16]
اشکال: در روایت حلبی مسح مفاصل و مساجد آمده و در یک سیاق اند، پس مسح مفاصل هم واجب است.
جواب: در باب 16 از ابواب تکفین، در موثقه عبد الرحمن از مقدار واجب سؤال شده بود و مولی در مقام بیان است و فرمود: «اجعله فی مساجده[17] » پس در روایتی که مفاصل هم آمده حمل بر فضیلت و استحباب میشود و مقدار واجب و قدر متیقن مواضع سبعه است و بیشتر از آن مستحب میباشد و دلیل آن روایاتی است که در باب 14 آمده است.