درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
99/08/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:احکام اموات/غسل میت /حکم قطعهی مبانه_/
بحث و تحقیق در بارهی قطعهی مبانه در مسأله شماره دوازده بود که متن و اقوال فقهاء را در مورد آن، یاد آور شدیم؛ امّا در تنقیح مطلب باید گفت که قطعهی مبانه چند قسم است:
1-فقط لحم تنها است و استخوانی در آن نیست، این صورت نه غسلی دارد و نه کفنی و فقط با پارچهی پیچانده شود و دفن شود که نص خاصی در مورد آن وجود ندارد و سیره و حرمت جسم مؤمن اقتضای آن را دارد.
2-استخوان وجود دارد ولی غیر از سینه و قلب است مثل استخوان دست یا پا یا شانه که در این صورت باید غسل داده شود و در پارچهی پیچانده و دفن شود و سید یزدی میگوید احوط این است که کفن هم بشود. در جلسهی قبل بیان شد که شیخ مفید در کتاب مقنعه، صفحه 85 و شیخ طوسی در کتاب نهایه، صفحه 40، گفتهاند که قطعهی جدا شده، اگر استخوان داشته باشد باید تغسیل و تکفین و حتی تحنیط شود. محقق حلی هم همین مطلب را در کتاب شرایع، بیان کرده: « وإذا وجد بعض الميت: فإن كان فيه الصدر، أو الصدر وحده ... وإن لم يكن وكان فيه عظم، غسل ولف في خرقة ودفن[1] ». صاحب جواهر در کتاب جواهر، در ذیل فرمایش محقق حلی در شرایع میفرماید: «بلا خلاف أجده في الثاني بل والأول.[2] »
3- استخوانهای خالی است که حکمش حکم میت است.
4- قطعهی که مشتمل بر صدر است و همین طور صدر به تنهایی. شیخان و فاضلان و صاحب حدائق فرمودند که غسل و کفن و نماز دارد. در متن آمده که اگر بعض صدر هم باشد نماز دارد. شیخ طوسی در کتاب خلاف، فرموده: «وان کان صدره و ما فيه قلبه وجب الصلاة عليه ... دلیلنا: اجماع الفرقة و أخبارهم[3] » و صاحب جواهر در کتاب جواهر، فرموده: «بلا خلاف محقق أجده في شيء من ذلك بين المتقدمين والمتأخرين[4] ». محقق حلی در کتاب معتبر، میفرماید: «و الذي يظهر لي انه لا تجب الصلاة الا أن يوجد ما فيه القلب، أو الصدر و اليدان، أو عظام الميت.[5] » نماز در آن واجب نیست مگر این که این که قلب و استخوان سینه در آن باشد. فاضل هندی در کتاب کشف اللثام، میفرماید: «و أجاد المحقق في المعتبر[6] .»
پس آن تکهی که صدر و قلب در آن باشد نماز دارد؛ استخوانهای بدون لحم غسل و نماز دارد؛ لحم و استخوان غیر صدر غسل دارد و در خرقه پیچانده شود؛ لحم تنها نه غسل دارد و نه کفن و فقط در پارچهی پیچانده شود و دفن شود.
شیخ مفید و شیخ طوسی، نسبت به قطعهی که غسل دارد، به مسأله تحنیط هم اشاره دارند و آن متمم غسل است؛ حنوط رساندن آب کافور به مواضع هفت گانهی سجده است و وجه تحنیط این است که از متممات غسل، میباشد.
علامه حلی در کتاب تذکره، میفرماید: «صدر الميت كالميت في أحكامه كلها، وفي وجوب تحنيطه إشكال ينشأ من اختصاصه بالمساجد ومن الحكم بالمساواة.[7] » مدرکی که عدم تحنیط را اعلام می کند این است که تحنیط اختصاص به مساجد سبعه دارد و ممکن مساجد سبعه نباشد و وجوب تحنیط از حکم به مساوات بین میت و صدر میت است در تمام احکام از جمله تحنیط. لذا در باره تحنیط اشکال وجود دارد که شیخ انصاری در کتاب طهارت، میفرماید: اگر صدر بود مثل میت است «و هل يجب التحنيط في الصدر أو المشتمل عليه ...؟ الأقوى نعم، مع وجود موضع التحنيط؛ لعموم القاعدة المتقدّمة المنجبرة بالشهرة و عدم الخلاف المقدّمين، و إن لم يوجد فلا يجب[8] ؟» مسأله خالی از اشکال نیست و اطلاق فتوا که صدر المیت کالمیت است، چیزی بیشتر از تحنیط در محل را اقتضا نمیکند و اگر محل حنوط نباشد تحنیط در سینه، حکمی مخالف با حکم میت است و در احکام میت، حکم تحنیط خارج از مواضع سجده نیامده است.
سید یزدی که در متن آورده: «و الأحوط القطعات الثلاثة مطلقا و يجب حنوطها أيضا[9] » توجیش این باشد که هر مقداری از موضع تحنیط باقی باشد همان موضع تحنیط شود و بقیه موارد سالبه به انفاء موضوع است.
نصوص
در کتاب وسائل، باب 38 از ابواب صلاة الجنازة، سیزده تا روایت آمده که مربوط به قطعات مبانه است:
روایت اول صحیحهی علی بن جعفر است:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ- يَأْكُلُهُ السَّبُعُ أَوِ الطَّيْرُ فَتَبْقَى عِظَامُهُ بِغَيْرِ لَحْمٍ- كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ قَالَ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِ وَ يُدْفَنُ[10] .
این روایت دلالت دارد بر این که اگر استخوانها بود، هر چند که گوشت هم در آن نباشد، حکم میت را دارد.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ عَلِيّاً ع وَجَدَ قِطَعاً مِنْ مَيِّتٍ- فَجُمِعَتْ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهَا ثُمَّ دُفِنَتْ[11] .
این روایت هم تقریبا مطلب قبلی را بیان میکند و با آن فرق چندانی ندارد.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عُثْمَانَ الْأَعْوَرِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ ع فِي الرَّجُلِ يُقْتَلُ فَيُوجَدُ رَأْسُهُ فِي قَبِيلَةٍ- (وَ وَسَطُهُ وَ صَدْرُهُ وَ يَدَاهُ فِي قَبِيلَةٍ- وَ الْبَاقِي مِنْهُ فِي قَبِيلَةٍ) - قَالَ دِيَتُهُ عَلَى مَنْ وُجِدَ فِي قَبِيلَتِهِ- صَدْرُهُ وَ يَدَاهُ وَ الصَّلَاةُ عَلَيْهِ.[12]
این روایت صحیحه یا مصححه فضل بن عثمان اعور است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍّ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ يَأْكُلُهُ السَّبُعُ أَوِ الطَّيْرُ- فَتَبْقَى عِظَامُهُ بِغَيْرِ لَحْمٍ كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ- قَالَ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِ وَ يُدْفَنُ- فَإِذَا كَانَ الْمَيِّتُ نِصْفَيْنِ- صُلِّيَ عَلَى النِّصْفِ الَّذِي فِيهِ قَلْبُهُ.[13]
این روایت از نظر سند درست به نظر میرسد.
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا يُصَلَّى عَلَى عُضْوِ رَجُلٍ مِنْ رِجْلٍ أَوْ يَدٍ- أَوْ رَأْسٍ مُنْفَرِداً فَإِذَا كَانَ الْبَدَنُ فَصَلِّ عَلَيْهِ- وَ إِنْ كَانَ نَاقِصاً مِنَ الرَّأْسِ وَ الْيَدِ وَ الرِّجْلِ.[14]
طلحة بن زید توثیق ندارد ولی سیدنا الاستاد میگوید که شیخ گفته: او کتابی دارد مورد اعتماد و لذا مورد توثیق قرار میگیرد. پس سند این حدیث هم معتبر است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا قُتِلَ قَتِيلٌ فَلَمْ يُوجَدْ إِلَّا لَحْمٌ بِلَا عَظْمٍ- لَمْ يُصَلَّ عَلَيْهِ وَ إِنْ وُجِدَ عَظْمٌ بِلَا لَحْمٍ فَصَلِّ عَلَيْهِ.[15]
این روایت صحیحه است.
جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْجَامِعِ لِأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ: الْمَقْتُولُ إِذَا قُطِعَ أَعْضَاؤُهُ- يُصَلَّى عَلَى الْعُضْوِ الَّذِي فِيهِ الْقَلْبُ.[16]
این روایت مرسل بزنطی است ولی مراسیل مشایخ ثلاث بسان مسانید اند.
از این نصوص استفاده شد که اگر عضوی باشد که صدر میت و قلب میت در آن باشد، باید نماز خوانده شود و سایر احکام هم اجرا شود؛ امّا اگر استخوانهای خالی بود مانند اتفاقاتی که در تصادف ها و سقوط هواپیما اتفاق میافتد، حکمش در روایت شماره دو و سه آمده که « أَنَّ عَلِيّاً ع وَجَدَ قِطَعاً مِنْ مَيِّتٍ- فَجُمِعَتْ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهَا ثُمَّ دُفِنَتْ.»
سیدنا الاستاد در کتاب تنقیح، ج8، صفحات آخر، میگوید: روایت طلحة بن زید (روایت شماره 7) هم سندش معتبر است و هم طبق قاعده است که در قطعهی میت اگر صدق بدن بکند باید غسل داده شود و کفن شود و دفن شود و اگر صدق بدن نکند، این احکام را ندارد. در روایت طلحه بر کلمهی بدن تصریح شده است و روایات دیگر، هم گوشهی از مطلب را بیان کرده اند؛ بنابراین هر کجا که صدق بدن بکند این احکام را دارد و معیار صدق بدن است.
فرمایش ایشان متین و مطابق این معتبره است.