درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
99/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/تغسيل الميت /دلیل چهارم برای اثبات وجوب مس غسل میت مخالف و مباحث مربوط به تغسیل مخالف و کافر و أدلةی مخالفین و موافقین و آراء فقهاء و تحقیق استاد
دلیل چهارم- حسن معاشرت- برای اینکه غسل میت اختصاص به مومن یا مسلمان شیعه ندارد-
دلیل چهارم برای اثبات وجوب مس غسل میت مخالف
گفتیم چهار تا دلیل داریم که عبارت بود از نصوص و اجماع و تحقق موضوع یعنی کفایت شهادتین برای تحقق اسلام و پس از آن ترتیب حکم اسلام بر مخالف.
کلام شیخ انصاری
شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که روایات و نصوصی که در این رابطه آمده است خالی از اشکال نیست که بعداً بحث میکنم انشاالله. و مدرک میتواند اجماع باشد و بعد میفرماید که شیخان که مخالف این رای هستند فرض کنیم ثمّ لو سلّمنا عدم ثبوت الإجماع على الكلّية. یعنی اجماع بر این مطلب به طور کل اعلام نشده باشد. اگر اجماع محقق نبود دلیل دیگر داریم میفرماید: كفى في المسألة ما دلّ على أنّه يجب المعاملة مع المخالف معاملة المسلمين المؤمنين في الأُمور المتعلّقة بالمعاشرة التي من أهمّها أن لا يعامل مع موتاهم معاملة الكلاب، و هذا واضح لمن لاحظ تلك الروايات. عبارت چیز دیگری بود؛ عبارت مضاف علیه معامله را عوض کردند. گفتم غیر المسلمین. از این دلیل آنچه که استفاده میکنیم این است که حسن معاشرت با مخالفین؛ جزء دستورات شرع است که حلیت ذبائح و جواز مناکحه و طهارت و غیرها. این معاشرتی که امور متعلق به معاشرت که دستور است که باید انجام بدهیم؛ أهم این امور معاشرتی معامله ای که نسبت به اموات مخالف صورت بگیرد از قبیل غسل و کفن و دفن و غیرها. و این مطلب حسن معاشرت در کتاب وسائل؛ هر چند خود این حسن معاشرت را میتوانیم بگوییم مورد اجماع یا تسالم اصحاب است. ولی مضافاً بر آن نصوصی در این رابطه آمده است. در اینجا نصوصی است در ابواب مختلف که عشرت با مسلمانها به چه صورتی انجام بدهد؟ آداب؛ آداب رفتاری و مصادقت و دوستی و مشورت و سایر آدابی که در احکام عشرت است. متن حدیث: محمد بن يعقوب، عن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، وعن أبي علي الأشعري، عن محمد بن عبد الجبار جميعا عن صفوان بن يحيى، عن معاوية بن وهب قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: كيف ينبغي لنا أن نصنع فيما بيننا وبين قومنا، وفيما بيننا وبين خلطائنا من الناس؟ قال: فقال: تؤدون الأمانة إليهم، وتقيمون الشهادة لهم وعليهم، وتعودون مرضاهم، وتشهدون جنائزهم.[1] محمد بن یعقوب عن محمد بن اسماعیل که محمد بن اسماعیل بزیع عن فضل بن شاذانه نیشابوری که اینها از اجلا و ثقات هستند. أبی علی الأشعری که توثیق خاص دارد عن محمد بن عبد الجبار هم که از اجلا و ثقات هست. جمیعاً عن صفوان؛ صفوان ابن یحیی که فوق توثیق هست عن معاویة بن وهب. روایات سند میشود سند دارای اعتبار بالا. قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: كيف ينبغي لنا أن نصنع فيما بيننا وبين قومنا، وفيما بيننا وبين خلطائنا من الناس؟ این سوال معلوم است بین قوم ما و بین کسانی از مردم؛ تعبیر خلطائنا من الناس قطعا شامل ابناء عامه میشود با اینها چگونه کیف نصنع؟ درست است برای ما که با آنها برخورد کنیم چه کنیم چگونه برخورد داشته باشیم؟ قال: فقال: تؤدون الأمانة إليهم، در امانتشان خیانت نکنید وتقيمون الشهادة لهم وعليهم، علیه برایشان شهادت لازم بود بدهید وتعودون مرضاهم، که این دیگر خود مسئله است. بیمارانشان را عیادت کنید. وتشهدون جنائزهم. این دیگر مربوط به حضور جنازه جنازه اش را هم داشته باشید از این حسن معاشرت استفاده میشود که غسل و کفن و دفن و اینها که از سنخ و باب احکام جنایز است باید با آنها داشته باشیم. بنابر این چیزی که میتواند برای ما در این رابطه کمک کند این حکم به حسن معاشرت است که باید با مخالف؛ معامله مسلمین مومنین با آنها داشته باشیم.[2]
این چهار تا دلیل بود که برای اثبات وجوب غسل میت مخالف اقامه شد. این ادله به عبارت دیگر ادله مشهور؛ مشهور این است یا مجوزین یا کسانی که جایز میدانند به عبارت دیگر در مسئله دو قول هست. قول اول جواز که چهار تا دلیل داشت قول دوم عدم جوا
أدلة عدم جواز غسل میت کافر و عدم جواز غسل نسبت به مخالف و آراء فقهاء
اما خود عدم جواز. در این رابطه بیانی هست از شیخ اعظم فقه یعنی شیخ الشیعة الامامیه شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: ولا يجوز لأحد من أهل الإيمان أن يغسل مخالفا للحق في الولاء، ولا يصلى عليه إلا أن تدعوه ضرورة.[3] مگر در وقت ضرورت باشد تا ضرورتی نباشد اصلا جایز نیست. واجب که هیچ مباحم هیچ مستحب هم که هیچ جایز نیست. و شیخ طائفه شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تهذیب که شرح مقنعه است میفرماید فالوجه فيه ان المخالف لاهل الحق كافر فيجب أن يكون حكمه حكم الكفار إلا ما خرج بالدليل ، وإذا كان غسل الكافر لا يجوز فيجب أن يكون غسل المخالف أيضا غير جايز.[4] مخالف کافر است مسلمان نیست اگر مخالف مسلمان بود که حکم مسلمان درباره اش جاری میشد مسلمان نیست. این متن شیخ مفید و احتجاج شیخ طوسی را محقق حلی در کتاب معتبر عینا نقل میکند فقط به عنوان حکایت؛ نه رد نه تایید صریح.[5] و علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه این مطلب را عین عبارت شیخ مفید را نقل میکند بدون اظهار نظر. یعنی درباره غسل مخالف این را ذکر میکند.[6]
دلیل اصلی که شیخ طوسی اشاره فرمودند البته بعضی از فقهای دیگر و قدما پیدا میشوند که این رای شیخان را تایید کند. این رای مخالف. و از طرف همین مخالف یعنی به استنصار به پشتیبانی از رای عدم جواز گفته میشود که ادله ای که بر جواز اقامه شد کافی نیست.
استدلال در جهت رد دلالت نصوص بر وجوب غسل
شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه در همان منبعی که گفتم [7] و فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه [8] و سیدناالحکیم قدس الله نفسه الزکیه در کتاب مستمسک [9] در جهت رد دلالت نصوص بیان مشابهی دارند که گویا منشا آن کلام شیخ بوده و فقیه همدانی پربارتر و شکوفاتر و مفصلتر کرده است و سید حکیم هم با سر و سامان دیگری همان استدلال را گویا بیان میکند.
گفته میشود که در نصوصی که آمده بود در حقیقت سه تا روایت بود. بررسی روایت اول: روایت اول آن روایتی بود که میفرمود وغسل الميت واجب.[10] به طور مطلق میگفت این کلمه ای که اطلاق داشت وغسل الميت واجب. سند هم که گفتم معتبر است رجال را هم بررسی کردیم. میفرماید این غسل میت الواجب مهمل است. مهمل در برابر مهمل در اصطلاح اصول در برابر بیان میآید. در ادبیات در برابر مستعمل میآید. مهمل است یعنی مولا در مقام بیان نیست فقط در مقام اصل تشریع است. یک چیز کلی میگوید. مثل اینکه بگوید نماز جمعه واجب است. اینجا هم گفته است غسل میت واجب است این اطلاق ندارد تا از اطلاقش استفاده بکنیم. خوب خود شما که فاضل هستید میدانید اگر مولا در مقام بیان نباشد در مقام اصل تشریع باشد اطلاقی در کار نیست. این روایت اول. بررسی روایت دوم: روایت دوم که آمده بود روایت از ابی خالد بود که سیدنا میفرماید مضمره است این بنده حقیر که دیدم گفتم مقطوعه است. چون عبارت این است عن أبي خالد قال: اغسل كل الموتى این که ظاهرا مقطوعه است. سید فرمود مضمره هست. حالا میشود مضمره باشد مقطوعه هم باشد. فرمود: الغريق، وأكيل السبع، وكل شئ إلا ما قتل بين الصفين، فإن كان به رمق غسل وإلا فلا.[11] میفرماید که این روایت در جهت بیان اسباب است اطلاقش از حیث سبب است نه از حیثیت متعلق غسل. از حیث سبب. میت از هر سببی که فوت شده باشد غرق شده؛ درنده آن را از بین برده یا به قتل رسیده همه این اسباب فرق نمیکند. میت است و غسل میت دارد از این جهت است؛ بیان در جهت اطلاق مربوط به اسباب موت است نه درباره اطلاق از حیث متعلق. که نسبت به متعلق کاری ندارد. بررسی روایت سوم: و اما روایت سوم که عبارت بود از روایتی که درباره اهل قبله فرمود؛ خبر طلحة بن زید که من گفتم معتبر است. عن أبي عبد الله، عن أبيه عليهما السلام قال: صل على من مات من أهل القبلة وحسابه على الله.[12] در این روایت هم اشکال میکنند که این روایت اگر دلالتی داشته باشد انصراف دارد به اهل ولایت. فاسق هم باشد نماز میخواند. بر فرض هم که اطلاقی داشته باشد اطلاقش این است که یک نمازی برای او خوانده بشود خوب آن نماز خوانده بشود؛ واجب است یا مستحب یا جایز در این جهت اصلا دلالتی ندارد. در حقیقت دلالتی بر شرعیت صلات دارد بر کسی که اهل قبله باشد. نتیجتا این روایات شیخ انصاری میفرماید و فقیه همدانی دلالتش بر مطلوب کامل نیست لذا باید بگوییم که اگر دلیلی اقامه کنیم برای مسئله وجوب غسل نسبت به مخالف؛ یا از طریق اجماع باشد که اجماع را یادآور شده اند فقها. مثلا همان را که دیروز برای شما گفتم محقق اردبیلی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید واما وجوب غسل كل مسلم ومن بحكمه فلعل دليله الإجماع فليس عليه دليل واضح غيره.[13] فقط به اجماع بسنده بشود اختصار بشود به اجماع اگر اجماع نباشد کار مشکل میشود. بنابر این رسیدیم به اجماع اما اجماع مشکل دیگری داشت. چه بود؟ اجماع این بود که مخالف دارد مخالفش هم شیخان هستند شیخ مفید و شیخ طوسی در صورتی که مخالف مثل شیخ مفید و شیخ طوسی باشد و اجماع اعلام بکنیم بسیار کار مشکلی است. این اجماع هم که به مشکل برخورد میماند معاشرت. معاشرت درست است ثابت است معاشرت؛ ولیکن معاشرت در حد ضرورت است در حد مداراست. تا جایی که مدارا صورت بگیرد و مفسده ای پیش نیاید همان است. اما وجوب داشته باشد وجوب ثابت نمیشود.
ادله؛ چهار تا دلیلی که گفته شد محل نقد بود و برای شهادتین که اسلام اعلام شده بود؛ آن را هم میشود توجیه کرد که در حد ضرورت. خوب ما هم میگوییم در حد ضرورت این کار انجام بگیرد مشکلی ندارد. ادله مورد سوال قرار گرفت؛ پس از آن ما میرویم به طرف اصل. اصل از یک طرف ادله ای داریم و از یک طرف هم اصل. ادله بر خلاف منکر ولایت؛ کافر است. کسی که ولایت علی بن ابیطالب را انکار بکند کافر است. این از یک سو. نصوص و شهرت و بحث مفصل که در بحث طهارت هم گفتیم. آن ادله ما. از سوی دیگر اصل. ما شک میکنیم که اینجا وجوب غسل هست یا نیست. أصالة البرائت جاری میکند. بنابراین طبق ادله یا شرحی که از سوی قائلین به عدم جواز اعلام شد نتیجه این شد که غسل میت مخالف؛ واجب نیست مگر ضرورتی باشد که بر اساس آن ضرورت؛ ضرورت معاشراتی یا غیره یا خوف و خطری که انجام داده بشود. این دو تا قول بود با این دو تا استدلال.
تحقیق استاد
اما تحقیق این است که درباره نصوص آنچه که میتوانیم بگوییم که روایت اولی که اشکال شد که اهمال دارد و روایت دوم جهت دارد و جهتش اسباب است. این دو تا سوال یا اشکال قابل قبول هست. اما روایت سومی متن حدیث: وبإسناده عن سعد بن عبد الله، بن أيوب بن نوح، عن الحسن بن محبوب عن إبراهيم بن مهزم، عن طلحة بن زيد، عن أبي عبد الله، عن أبيه عليهما السلام قال: صل على من مات من أهل القبلة وحسابه على الله.[14] به اسناده عن سعد بن عبدلله. اسناد شیخ از سعد بن عبدلله درست است این اسناد عن ایوب بن نوح که توثیق دارد عن حسن المحبوب که فوق توثیق است. عن ابراهیم بن مهزم که باز هم توثیق دارد عن طلحت بن زید که توثیق ندارد ولی مدح دارد. کتابش را بعضی قدما گفته اند که کتاب معتبری است. مدح دارد. روایت میشود روایت معتبری از نظر سند. عن أبي عبد الله، عن أبيه عليهما السلام قال: صل على من مات من أهل القبلة وحسابه على الله. یک امور را با صراحت اعلام میکند. اهل قبله تمام فرقه مسلمان است صل علی؛ بعد یک سوال ذهنی ما را هم جواب میدهد خوب آنها یک تخلفاتی هم دارند؛ میگوید تخلفاتش را والحساب علی الله؛ آنجا پس میدهد. الان نماز بخواند الانصاف که دلالت این نص بر مطلوب کامل است. اما اجماع. اجماعی که محقق اردبیلی میفرماید و علامه حلی هم تایید میکند گویا اجماع هم قابل توجه است و قابل انکار نیست؛ اجماعی است که فقیه حلی میگوید لولاالإجماع و ما کان لنا دلیل. یعنی اجماعی است. اشکال و جواب؛ چه اجماعی است که شیخان با آن مخالف است؟ این را که جواب بدهیم حل است. جوابی که داده شده است که علامه حلی این جواب را داده و آن این است که شیخ مفید که جایز نمیدانند صلات را بر جنازه مخالف؛ برای اینکه مخالف را کافر میدانند و کافر دانستنش هم وجهی دارد یعنی مخالف یعنی ناصبی یعنی به مولا علی جسارت میکند کافر است. نماز بر جنازه ناصبی جایز نیست.ناصبی است. تشخیص دادند که مخالف ناصبی است ممکن است بگوییم بعضی از مخالفینی که پیدا میشود در دنیا ناصبی باشد و اضف الی ذلک که شیخ مفید در قرون اول هست؛ یعنی قرن هزارسال پیش از این. آن زمان مخالفین بنیامیه بودند عمدتا. و بنی امیه هم ناصبی هستند بنابراین ضمیر مرجع خود را پیدا میکند که میفرماید لا یجوز؛ برجنازه مثل بنی امیه نماز خواندن درست است جایز که نیست. بلکه و لعن الله بنی ایمه قاطبةً . لعنت خدا بر بنی امیه. از این جهت به اجماع هم صدمهای وارد نمیشود و مطلب تا اینجا درست است. نتیجتا فتوایی که در متن آمده است که میفرماید یجب کفایت تغسیل کل مسلم سواء کان اثنی عشریه او غیره این درست است و اشکالی در کار نیست. متن هم فتوایش این شده است و سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه هم میفرماید غسل میت مخالف واجب است والصحيح وفاقاً للمعروف أنّ المسلم يجب تغسيله وإن لم يعترف بالولاية[15] هر چند اعتراف به ولایت نداشته باشد اما اظهار شهادتین داشته باشد و در ولایت اشکال و ردی فقط نداشته باشد
کلام سیدالخوئی
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه هم میفرماید غسل میت مخالف واجب است. والصحيح وفاقاً للمعروف أنّ المسلم يجب تغسيله وإن لم يعترف بالولاية.[16] هر چند اعتراف به ولایت نداشته باشد اما اظهار شهادتین داشته باشد و در ولایت اشکال و ردی فقط نداشته باشد. میفرماید که دلیل بر این مطلب که میتوانیم بگوییم؛ یک؛ سیره عملیه شیعه است. شیعیان که کم بودند از زمان امیر المومنین تا عصرهای بعدی که مخالفین از بین میرفتند شیعیان غسلی که اگر میدادند جنازه مخالف را واجب میدانستند که غسل باید داده شود. بنابراین سیره متشرعه بر این است که غسل داده شود؛ میت مسلمان شیعه باشد یا سنی فرق نمیکند و سیدنا الستاد میفرماید که آنچه که مطلب را کامل تر میکند این است که سیره علوی؛ سیره نبوی داریم و سیره علوی. سیره علوی سیره مولا علی علیه السلام. در زمان خلافت امیر المومنین کسانی که میمردند خیلی هاشان امیر المومنین را به عنوان خلیفه چهارم قبول داشتند ولایت و تشیع نبود لذا غسل داده میشد بدون اشکال. این هم دلیل دوم. دلیل سوم هم اطلاقات ادله. از این اطلاقات ادله همان موثقه سماء را میفرماید که ما حدیث اول عنوان کردیم که غسل الجنابته واجب و غسل المیت واجب. میگوید اطلاقش شامل مسلمان میشود اعم از شیعه و سنی و بعد میفرماید که اشکالاتی که بر این روایت شده است از لحاظ عدم اطلاق که در مقام بیان بوده؛ با یک تنظیر اشکال را رد میکند و آن این است که میفرماید ﴿الله أَحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ﴾[17] همین است. همه به اطلاقش عمل میکنند؛ این هم اطلاق دارد و آن روایتی را که گفتید روایت دوم نسبت به اسباب هست؛ حرف درستی است ولی غسل؛ اطلاق ندارد و اما موتهایی که آنجا آمده آن اطلاق دارد. موتها شامل میت شیعه و سنی میشود پس از لحاظ نص هم مشکلی نداریم و معروف هم این است و دلیل اصلی هم که ایشان استناد میکند سیره هست سیره متشرعه و سیره علویه. کیفیت غسل چگونه باشد به کیفیت غسل مذهب اهل بیت یا به کیفیت غسل ابناء عامه. تمام