< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

99/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/تغسيل الميت /فصلٌ فی تغسیل المیت و أحکام و مسائل مربوط به آن

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و سلام علی عباده الذین الصطفی والصلاة و السّلام علیک یا مولای یا أبا صالح المهدی (عج) و رحمة الله و برکاته

 

فصل في تغسيل الميت

يجب كفاية تغسيل كل مسلم ، سواء كان اثني عشرياً أو غيره ، لكن يجب أن يكون بطريق مذهب الاثني عشري ، ولا يجوز تغسيل الكافر وتكفينه ودفنه بجميع أقسامه من الكتابي والمشرك والحربي والغالي والناصبي والخارجي والمرتد الفطري والملي إذا مات بلا توبة ، وأطفال المسلمين بحكمهم، وأطفال الكفار بحكمهم ، وولد الزنا من المسلم بحكمه ، ومن الكافر بحكمه ، والمجنون إن وصف الإِسلام بعد بلوغه مسلم .....[1] سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که واجب است غسل میت مسلمان به عنوان وجوب کفایی اعم از اینکه این میت مسلمان اثنی عشری دوازده امامی باشد یا غیر آن از قبیل مذاهب دیگر؛ زیدی و فتحی و حنفی و شافعی و غیره، فرق نمی کند. بعد می فرماید که غسل هم باید به صورت غسلی باشد که در فقه اهل بیت آمده هر چند آن فرد خودش مذهب دیگری دارد ولی مسلمان هست و از دنیا که برود باید به طریقه غسل مذهب جعفری غسل داده شود.

سه مطلب در فراز اول بحث

این مطلب را که گفتیم برای شما عنایت کنید سه تا مسئله اینجا هست. یک؛ وجوب کفایی. دو؛ برای تمامی افراد مسلمان بدون اختصاص به مذهب شیعه. سه؛ به صورت غسل مطابق با مذهب جعفری.

 

مطلب اول -وجوب کفایی غسل میت مسلمان-

مطلب اول که وجوب کفایی هست؛ در این رابطه اختلافی وجود ندارد لا خلاف فی ان ذلک الواجب من الواجبات کفائیه. از باب استناد یکی دو مورد را مستند کنیم. محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید مسئلة: غسل الميت و تكفينه و الصلاة عليه و دفنه فرض على الكفاية و هو مذهب العلماء كافة.[2] این اعلام قاطع از سوی محقق حلی که این کفایی بودن؛ وجوب کفایی؛ مذهب تمامی علما ماست یعنی بالاتفاق و بالاجماع و بالتسالم بلا اختلافٍ.

علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه تصریح به اجماع دارد می فرماید غسل الميت المسلم، وتكفينه، والصلاة عليه، ودفنه من فروض الكفايات، بإجماع العلماء، که غسل میت مسلمان واجب است به نحو وجوب کفایی به اجماع علمائنا.[3] یک تصریح کامل.

بنابراین در وجوب کفایی شک و شبهه ای نیست. أضف الی ذلک که طبیعت عمل؛ طبیعت کفایی است. هر حکمی که دارای یک مورد باشد و به امور مومنینی که در دسترس هستند تعلق داشته باشد این سنخ از واجب به طور طبیعی واجب کفایی است. کل آن مردم که نمی شود یک مرتبه هر کدام آن یک عمل را انجام بدهد که عینی باشد. قسمت بندی؛ اولویت بندی؛ به قول شما جوانها که نمی شود. بنابراین بر همه واجب است. اگر بعضی انجام بدهند از عهده همه ساقط و اگر انجام نگیرد همه مومنینی که در محیط اطراف آن عمل واجب قرار داشته باشند مشغول الذمه هستند واجب به عهده شان باقی است. این مطلب اول.

مطلب دوم- غسل میت اختصاص به مومن یا مسلمان شیعه ندارد-

گفتیم سه تا مطلب در اینجا هست. مطلب دوم چه بود؟ مطلب دوم غسل میت اختصاص به مومن یا مسلمان شیعه ندارد. اگر مخالف؛ هر مخالفی. اگر مخالف یعنی مخالف مذهب؛ مخالف مذهب از دنیا برود و کسانی که متصدی هستند شیعه باشند باید آن مخالف را غسل بدهند. غسلش واجب است. برای اثبات این مطلب چهار دلیل اقامه شده که این ادله عبارتند از یک اجما دو نصوص . سه تحلیلی در مورد مسلمان بودن مخالف یا به عبارت دیگر عمومیت داشتن عنوان مسلمان که شامل شیعه و سنی بشود. چهار؛ حسن معاشرت. این چهار تا دلیل ذکر شده است.

 

أدله مجوزین

دلیل اول- إجمابرای اینکه غسل میت اختصاص به مومن یا مسلمان شیعه ندارد-

اما دلیل اول که گفتیم اجماع، مسئله اجماعی بودنش مکرر اعلام شده از باب استشهاد به یکی دو نمونه اشاره کنیم. نمونه اول محقق اردبیلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: واما وجوب غسل كل مسلم ومن بحكمه فلعل دليله الإجماع فليس عليه دليل واضح غيره ، والظاهر انه لا نزاع فيه لأحد من المسلمين اجماع را اعلام می کنند که در این رابطه گویا اجماع فقها محصل است که میت مسلمان هر چند مخالف باشد باید غسل داده شود. غسلش واجب است بر عهده کسانی که در محیط اطراف و در دسترس قرار دارند.[4]

و محقق ثانی در کتاب حاشیه شرایع که مخطوط هست ورق 13 صفحه هم با اجازتان دیده نشده. ورق ورق باید آدرس بدهیم. در ورق سیزدهم مسئله را به عنوان یک امر اجماعی بین اتباع آل البیت اعلام می کند که میت مسلمان باید غسل داده شود. از متاخرین یا بگوییم از معاصرین دیگر؛ در سده آخر است.

شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که در این مسئله چیزی که می شود مورد استناد قرار داد مستند؛ اجماع به نظر می آید. اجماع گویا وجود دارد بین فقهای آل البیت که میت مسلمان؛ مخالف هم باشد باید غسل داده شود.[5]

فقیه حلی قدس الله نفسه الزکیه این مسئله را بحث می کند و روایات را بررسی و نقد می کند و بعد می فرماید اگر اجماع نباشد اثبات وجوب مشکل است. یعنی مستند؛ اجماع. [6]

دلیل دوم -نصوص- برای اینکه غسل میت اختصاص به مومن یا مسلمان شیعه ندارد-

این دلیل اول ما که اجماع وجود دارد آن هم با این مواردی که برای شما گفتم که اجماع وجود دارد و اما دلیل دوم؛ دلیل دوم ما عبارت است از نصوصی که در این رابطه آمده است. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه وجوب کفایی بودن را اعلام می کند و بعد مسئله را می فرماید که درباره وجوب غسل میت؛ چیزی که گفته می شود این است که نصوصی در این رابطه وجود دارد این نصوص را هم ذکر می فرمایند.[7] که به تبع ایشان و همینطور فقهای دیگر که این نصوص را ذکر کرده اند نصوص را هم برای شما ذکر بکنم و مسئله را پی بگیریم. نصوصی که ذکر می شود به طور عمده سه یا چهار روایت است.

متن روایت اول: محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن عثمان ابن عيسى، عن سماعة، عن أبي عبد الله عليه السلام في (حديث) قال غسل الجنابة واجب إلى أن قال وغسل الميت واجب. ورواه الصدوق والشيخ كما مر.[8] محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن عثمان بن عیسی عن سماعة بن مهران عن ابی عبدلله.

توضیحی در مورد سند این روایت

در این سند این نکته را برای شما یادآور بشوم که زحمت شما کم بشود. هر موقع شیخ کلینی از محمد بن یحیی و احمد بن محمد روایت نقل کند این محمد بن یحیی؛ محمد بن یحیای عطار قومی است که شیخ کلینی هست. شیخ کلینی طبقه نهم است این محمد بن عطار قمی طبقه هشتم است و بعد محمد بن یحیی که نقل کند از احمد بن محمد که دیگر ادامه ندارد؛ نه اسم جد آمده نه وصف آمده. احمد بن محمد هم زیاد است دیگر. این احمد بن محمد؛ احمد بن محمد بن عیسی اشعری است که او هم قمی است. شیخ محمد بن یحیی عطار است که طبقه هفتم می شود و هر دو از اجلا و ثقات و مشایخ شیخ کلینی هستند. این سند را داشته باشید چون احمد بن محمد تکرار دارد محمد بن یحیی هم که اسم جد نیامده مشخص نیست. الان این را ضبط کنید که دیگر بعدا گرفتار نشوید. عن عثمان بن عیسی اعتبار دارد اعتبارش از کجاست؟ توثیق خاص ندارد ولیکن هم در سند کامل الزیاره آمده است ابن قولویه نقل می کند هم در سند تفسیر قومی علی بن ابراهیم قومی از ایشان روایت نقل می کند. دو تا توثیق عام دارد. دو توثیق عام مساوی با یک توثیق خاص می تواند باشد. عن سماعة بن مهران که طبیعتا می شناسید موثق ولی امامی نیست لذا روایت می شود معتبره یا موثقه. سند معتبر است عن أبي عبد الله عليه السلام في (حديث) قال غسل الجنابة واجب إلى أن قال وغسل الميت واجب. این محل استشهاد ماست وغسل الميت واجب. این حدیث اطلاق دارد دلالت می کند بر این که غسل میت مسلمان؛ طبیعتا منظور میت کافر نیست چون نصوص از غسل مس میت کافر منصرف است. میت مسلمان غسلش واجب است. مطلقا آن میت مسلمان اثنی عشری باشد یا فرق نمی کند. این یک روایت.

متن روایت دوم: محمد بن الحسن بإسناده عن علي بن الحسين، عن محمد بن يحيى، عن محمد ابن أحمد بن يحيى، عن موسى بن جعفر، عن علي بن معبد (سعيد)، عن عبد الله الدهقان، عن أبي خالد قال: اغسل كل الموتى: الغريق، وأكيل السبع، وكل شئ إلا ما قتل بين الصفين، فإن كان به رمق غسل وإلا فلا، ورواه الكليني عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن علي بن معبد (سعيد) عن الدهقان، عن درست، عن أبي خالد مثله.[9]

محمد بن الحسن به اسناده؛ سند طولانی است تا خلاصه اش روایت عن موسى بن جعفر، عن علي بن معبد (سعيد)، عن عبد الله الدهقان، عن أبي خالد قال: اغسل كل الموتى: الغريق، وأكيل السبع، وكل شئ إلا ما قتل بين الصفين، فإن كان به رمق غسل وإلا فلا. این روایت از نظر سند مشکل دارد. مشکل اصلی این است که این روایت مقطوعه است شما عزیزان اصطلاح مقطوعه را بلد هستید دوباره تکرار می کنم منظور از مقطوعه روایتی است که معن عن نقل می شود تا می‌رسد به راوی اولی که از امام نقل می کند آن راوی اول اسمی از امام نمی برد اینجا راوی اول ابی خالد است. اسم نبرده عن أبي خالد قال: اغسل كل الموتى: الغريق. اسمی از امام نبرده مقطوعه می شود. مقطوعه را در حد موید می‌توانید تلقی کنید ولی در حد یک روایت معتبر متاسفانه نمی توانیم ملتزم بشویم برای اینکه روایت متقوم به نقل کلام معصوم است صریحا. اینجا اسمی از معصوم برده نشود می شود مقطوعه و روایت مقطوعه گویا اصلا صدق روایت نمی کند در حد موید در نظر می گیریم هر چند گفته می شود که از اعتبار ساقط باشد.

متن روایت سوم: محمد بن الحسن بإسناده عن الحسن بن محبوب، عن أبي ولاد وعبد الله ابن سنان جميعا، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ينبغي لأولياء الميت منكم أن يؤذنوا إخوان الميت بموته، فيشهدون جنازته، ويصلون عليه، ويستغفرون له، فيكتب لهم الاجر ويكتب (ويكتسب) للميت الاستغفار ويكتسب هو الاجر فيهم وفيما اكتسب له من الاستغفار. ورواه الكليني، عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن الحسن بن محبوب. ورواه ابن إدريس في (آخر السرائر) نقلا من كتاب المشيخة للحسن بن محبوب مثله.[10] این روایت سندش درست است. صحیحه است محمد بن الحسن به اسناده عن الحسن بن محبوب عن ابی ولاد و عبدلله بن ثنان جمیعا عن ابی عبدلله(علیه السلام ) اسناد شیخ طوسی محمد بن الحسن به حسن بن محبوب صحیح است و حسن بن محبوب از ابی ولاد نقل کند که صحیحه ابی ولاد در مکاسب خوانده اید و عبدلله بن سنان جمیعا از هر دو تا می شود صحیحه مثلا ابی ولاد یا صحیحه عبدلله بن سنان. سند صحیح است. عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ينبغي لأولياء الميت منكم أن يؤذنوا إخوان الميت بموته، فيشهدون جنازته، ويصلون عليه. خوب چگونه استدلال می شود اینجا که غسل نیامده؛ سند که صحیح است به مسلمانها اعلام بشود که جمع بشوند حاضر شوند جنازه میت را تشییع و نماز بخوانند. چون نماز را برای میت مسلمانان به طور مطلق اعلام کرده است و با عدم قول به فصل بین نماز و غسل؛ نتیجه این می شود که باید غسل انجام شود؛ مسلمان بودن کافی است. شیعه بودن شرط نیست.

متن روایت چهارم: وبإسناده عن سعد بن عبد الله، بن أيوب بن نوح، عن الحسن بن محبوب عن إبراهيم بن مهزم، عن طلحة بن زيد، عن أبي عبد الله، عن أبيه عليهما السلام قال: صل على من مات من أهل القبلة وحسابه على الله. ورواه الصدوق مرسلا. و رواه في (المجالس) عن محمد بن موسى بن المتوكل، عن عبد الله بن جعفر الحميري عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن الحسن بن محبوب مثله.[11] به اسناده عن سعد بن عبدلله اسناد شیخ به سعد بن عبدلله که صحیح است عن ایوب بن نوح که توثیق دارد عن حسن بن محبوب که از اجلا و ثقات هست عن ابراهیم بن مهزم عن طلحة بن زید که خالی از اعتبار نیستند عن أبي عبد الله، عن أبيه عليهما السلام قال: صل على من مات من أهل القبلة وحسابه على الله. این دیگر تقریبا تصریح دارد که بر جنازه مخالف احکامش را انجام داد تغسیل و نماز و غیره صل على من مات من أهل القبلة با همان قاعده که چه بود؟ قاعده عدم فصل در صورتی که صلات جایز باشد غسل هم جایز است فاصله نیست. یا یکی جایز است همه جایز است یا هیچ کدوم جایز نیست. یا همه جایز لست یا هیچ کدام جایز نیست. این معنای عدم فصل است. یعنی این نیست که بعضی از این احکام جایز باشد و بعضی جایز نباشد. چون قول به عدم فصل وجود ندارد یا به اصطلاح دیگر اجماع مرکب است در این رابطه که یا همه این احکام جایز است و واجب یا همه این احکام نسبت به مخالف بر عهده شیعه واجب نیست. اجماع مرکب می شود. بنابراین از این روایت هم استفاده شد چه؟ وجوب صلات و غسل بر میت مخالف. این مطلب را تا اینجا که گفتیم.

دلیل سوم –سیرة قاطعه- برای اینکه غسل میت اختصاص به مومن یا مسلمان شیعه ندارد-

دلیل سوم و چهارم را هم ادامه بدهیم و بعد برگردیم به قول دوم که عدم جواز هست. دلیل سوم ما در این رابطه چه بود؟ سیره قاطعه بر اینکه کسی که شهادتین را به زبان بیاورد اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) بگوید این مسلمان است.

صاحب محقق حلی می فرماید يجوز أن يغسل الكافر المسلم إذا لم يحضره مسلم و لا مسلمة ذات رحم و ........و يغسلها مجردة و كل مظهر للشهادتين و إن لم يكن معتقدا للحق يجوز تغسيله عدا الخوارج و الغلاة.[12] این است که رای مشهور را گرفتیم. صاحب جواهر می فرماید وبالسيرة القاطعة الدالة على تحقق الإسلام بالشهادتين.[13] سیره قطعی وجود دارد دلالت دارد بر اینکه کسی که شهادتین را به زبان بیاورد او موجب تحقق اسلام می شود و همان شهادتین برای تحقق اسلام کافی است و مخالف شهادتین را دارند شهادت بر وحدانیت خدا و شهادت بر نبوت پیامبر دارند با این دو شهادت مسلمان هستند در صورتی که مسلمان بودنش کامل شد دیگر جای بحث ندارد به طور قطع نصوص و اجماعات و حتی ضرورت بر این است که میت مسلمان غسلش واجب است. بنابر این غسل میت مسلمان واجب است و مسلمان بودن مخالف هم ثابت. و دلیل سوم ما هم همین بود و کامل و در آن بحثی نیست فصح هم بکنید در فقه می رسید به جایی که گفته می شود در حقیقت مسلمان بودن و مومن بودن دو خصوصیت دارد مسلمان کسی است که شهادتین را بگوید و مومن کسی است که شهادت ثالثه را هم تکرار کند بنابر این این دلیل هم کامل شد و دلیل سوم بود و دلیل چهارم که حسن معاشرت باشد انشالا فردا.

سلامتی اقا امام زمان صلوات ختم کنید

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo