< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

99/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الأموات /مسالة 7 و 8 و 9 از مسائل مربوط به مراتب الأولیاء میت

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و سلام علی عباده الذین الصطفی والصلاة و السّلام علیک یا مولای یا أبا صالح المهدی (عج) و رحمة الله و برکاته

 

مساله هفتم از مسائل مربوط به مراتب الأولیاء میت

مسألة ٧ : إذا أوصى الميت في تجهيزه إلى غير الولي ذكر بعضهم عدم نفوذها إلا بإجازة الولي ، لكن الأقوى صحتها ووجوب العمل بها ، والأحوط إذنهما معاً ، ولا يجب قبول الوصية على ذلك الغير ، وإن كان أحوط.[1] سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: درباره ولایت ولی میت نسبت به احکام میت فتاوا را بیان می کنند و خصوصیات و فروعی را هم بیان فرموده اند. یکی از فرعها، می فرماید اگر میت وصیت کند در تجهیز خودش به غیر ولی؛ چه می شود؟ آیا این وصیت نافذ است یا براساس قاعده ولایت عمل بشود؟ اگر بر اساس قاعده ولایت عمل بشود وصیت نافذ نیست باید ولی میت احکام میت را انجام بدهد. اگر به وصایت عمل بشود باید وصی به احکام مبادرت کند. در حقیقت یک تعارضی بین ولایت ولی میت و بین وصی میت پس از وصیت میت به وجود می آید. میت وصیت کرده به فردی و ولی فرد دیگری است. یک تعرضی است کدام یکی مقدم است؟ وصیت مقدم است یا ولایت؟

تعارض بین ولایت ولی میت و بین وصی میت و أقوال در مساله

در حقیقت یک تعارضی بین ولایت ولی میت و بین وصی میت پس از وصیت میت به وجود می آید. میت وصیت کرده به فردی و ولی فرد دیگری است. یک تعرضی است کدام یکی مقدم است؟ وصیت مقدم است یا ولایت؟ دو قول وجود دارد که فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید در این مسئله دو قول هست. قول به تقدم وصیت که بعضیها گفته اند و قول به تقدم ولایت که مشهور است و بعد می فرماید هر چند این تقدم ولایت مطابق با قواعد دیده می شود یعنی قاعده اولی الناس به میت اولاهم به میراثه. ولیکن می فرماید اگر دلیل ولایت تا جایی باشد که وصیت نباشد ممکن است وصیت مقدم بشود در آخر. می فرماید ولله و هو العالم. [2]

در حقیقت از بیان ایشان دو نکته استفاده شد، یک؛ در مسئله دو قول هست. دو؛ قول به تقدم ولایت؛ قول مشهور است.

قول مشهور-قول تقدم ولایت بر وصیت-

بعد از اینکه دو قول را فهمیدیم در مسئله؛ قول اول که عبارت است از تقدم که عنوان کنیم قول اول؛ یعنی تقدم ولایت بر وصیت. این قول را فقها به نحو مشهور و یا غریب به اجماع اعلام می کنند. علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید اگر وصیت بکند میت و کسی را وصی قرار بدهد بر خلاف ولی؛ این یک امری است که و لم يعتبر علماؤنا ذلك.[3] علمای ما چنین حکمی را معتبر نمی دانند یعنی تعبیر علما شائبه اجماع به خودش دارد و علی الأقل این قول مشهور است که گفته شد فقیه همدانی هم اشاره داشت و شهید ثانی در کتاب مسالک می فرماید که قول به تقدم ولایت بر وصیت هو المشهور و این قول قولی مشهور است. و الولاية منحصرة فيمن ذكر، فلا ولاية للموصى إليه بها على المشهور مع وجود الوارث، نعم لو فقد كان اولى من الحاكم.[4] پس از آنکه ما فهمیدیم که قول به تقدم ولایت بر وصیت قول مشهور است به ادله آن هم اگر بشود انشالله اشاره کنیم.

کلام شیخ انصاری

شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید اگر کسی وصیت کند یعنی فردی که الان میت است وصیت کند که پس از فوت او امور مربوط به کفن و دفن و تجهیز را فرد خاصی به عندان وصی انجام بدهد می فرماید این وصیت اگر نسبت به فعلی باشد مثلا تکفین مثلا تدفین؛ کفن و دفن؛ صلات؛ اگر نسبت به فعلی باشد که پس از فوت به وجود می آید آن فعل از اختیارات ولی میت است و انجام دادن آن فعل برای غیر ولی غیر مشروع است. اگر وصیت این باشد که بدون اذن ولی برود این کارها را انجام بدهد که وصیت به غیر مشروع است. اگر در وصیت آمده باشد که اذن از ولی بگیرد و کارها را انجام بدهد؛ پس از قبولی این وصیت این حکم مراعا می شود. یعنی متزلزل و مشروط به استیذان از ولی. تا اینجا معلوم. می فرماید این وصیت نسبت به فعلی است از افعال واجبه ای که مربوط به میت است. اما اگر وصیت کند به ولایت به این معنا که شخصی پس از فوت من ولی من است وصیت به ولایت بکند می فرماید که این وصیت رأساً باطل است چرا؟ برای اینکه این وصیت بر خلاف حکم شرع است. ولایت پس از فوت میت در اختیار ولی است وصیت به ولایت خلاف شرع معنا ندارد. مثال می زند اگر کسی وصیت کند که ولی اولاد من؛ جدش نباشد، خوب این وصیت بر خلاف شرع است. در حالی که این فردی که الان وصیت می کند که ولی اولاد من؛ جد نباشد؛ یک مقدار صلاحیت هم دارد در حال حیات خودش ولایت دارد. اما در میت اینگونه نیست. در میت ولایت برای ولی بعد از فوت میت بوجود می آید. یعنی چیزی را بگویید که میت داده به کسی که خلاف شرع که هست و هنوز در اختیارش هم نیست یک چیزی که در اختیار ندارد و هنوز هم بوجود نیامده؛ به کسی دیگر داده شود؟ مطلب را گرفتیم. این قول اول هست. پس دلیل ولایت؛ اطلاقش تا اینجا هست گویا و دلیل ولایت محکم است و وصیت بر خلاف ولایت یک وصیت خلاف حکم شرعی هست و خلاف مشهور و خلاف رای علما است. این مطلبی بود که به عنوان قول اول گفتیم.[5]

قول غیر مشهور-تقدم قول وصیت بر ولی میت

ما در متن ما آمده است که قول دوم درست است لکن الاقوی صحتها. اقوی صحت این وصیت است. برای اثبات این قول یا این فتوا مدرکی یا نقل قولی که می توانیم داشته باشیم از این قرار است.

کلام محقق ثانی

محقق ثانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که ممکن است بگوییم که وجوب وفا به این وصیت عموم دارد عموم وفا به وجوب وصیت و بعد هم ممکن است بگوییم که میت فردی که الان میت است وصیت کرده یک اهتمامی داشته که این وصی به وجه احسنی یا با یک خصوصیتی بهتر است این را انجام بدهد. رد کردن آن و قبول نکردن این وصیت بعید است. در این حد ایشان می توانیم بگوییم که تمایل یا میلی دارد به قول دوم که وصیت؛ نافذ باشد و مقدم بر ولایت.[6]

 

کلام سیدالحکیم

اما سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که آنچه که گویا قریب است یعنی تقریبا درست به نظر می رسد این است که ادله ولایت انصراف دارد از صورت وصیت. به این معنا که ادله ولایت اقتضائات خودش را دارد در صورتی که وصیتی وجود نداشته باشد. اگر وصیت وجود داشته باشد در آن صورت ادله ولایت کاری از پیش نمی برد حدش تا آنجاست. انصراف دارد تا آن حد. این انصراف قریب به نظر می رسد چرا؟ می فرماید برای اینکه ولایت وصی؛ کسی که وصی شده است بر اساس ارتکاز عقلا از باب ولایت میت بر نفس خودش است. مثل اینکه میت وصیت کند نسبت به مال خودش. تقریبا در این حد است وصیت به مال چگونه نافذ است؟ وصیت به تجهیز هم چنین چیزی به نظر می رسد در ارتکاز عقلا و بعد هم می فرماید که ادله ولایت؛ ولایت ولی میت دلالت دارد بر اقرب بود و احق بودن ولی نسبت به بیگانه ها و غیر وراث؛ نه بر خود میت و کارهایی که خود میت اختیار کرده است. خود میت این وصیت را اختیار کرده است. ولایت ولی احقیت و اقربیت نسبت به دیگران دارد نه نسبت به اختیارات و انتخاب خود میت که از جمله انتخاب میت چیست؟ وصیت است به صورت خاص. بنابر این ادله نفوذ وصیت بدون معارض در می آید ما چه گفتیم؟ گفتیم که تعارض بین ادله ولایت و ادله وصیت به وجود می آید. در صورتی که گفتیم ادله ولایت انصراف دارد از صورت ولایت؛ یعنی حد ادله ولایت تا جایی است که وصیت نشده باشد. اگر وصیت شده باشد دیگر از تاک و قلمرو ولایت خارج است. اینگونه که گفتیم دیگر تعارضی نیست در عرض هم نیست. ادله وصایت بلا معارض است و وفای به وصیت هم یک دستور و حکم شرعی هست. این دلیلی بود که سید الحکیم فرمودند و شرح خوبی هم دادند. [7]

کلام سیدالخوئی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید صحیح همان است که در متن آمده که چه؟ که وصیت میت در این وضعیت درست است. وصیت مقدم است به کسی که وصیت شده است که تجهیز کند باید او اقدام کند و جایی برای تصدی ولی باقی نخواهد ماند. برای اینکه می فرماید دلیل ولایت بر اساس استدلالهایی که شده است یا سیره است و یا اخبار یا نصوص. اگر سیره باشد طبیعتا سیره اطلاق ندارد سیره قدر متیقن را پشتیبانی می کند و معاضدت می کند. بنابراین طبق سیره گفته می شود که ولایت برای ولی است قدر متیقنش آن است که ولایت ولی اختصاص دارد تا جایی که وصیت از سوی متوفا صورت نگرفته باشد درباره تجهیز. اگر وصیت درباره تجهیز صورت گرفته باشد شک می کنیم که ولایت در این صورت هم هست یا نیست؟ پس از اینکه شک کردیم دلیل ما که سیره است شامل مورد مشکوک نخواهد شد فقط همان قدر متیقن را می گیرد. و بعد می فرماید اما اگر گویا نصوص باشد که بگوییم اولی الارحام بعضهم اولا به بعض تا تجهیز و امور مربوط به میت از کتاب و سنت. در این صورت می فرماید که ولایت ولی مربوط می شود به اموری که خارج از وصیت است به این معنا که ولی اهم و اولاست نسبت به دیگران که چه کند؟ که ولی احق است نسبت به دیگران درباره امور مربوط به میت که امور متعلق به میت را انجام بدهد. اما اگر اولویت را خوب دقت کنیم اولویت نسبت به دیگران به غیر از میت است نه اولویت ولی نسبت به خود میت. خود میت وصیت کرده اگر بگوییم ولایت مقدم است بر وصیت؛ معنایش این می شود که ولی بر خود میت هم مقدم است. جلوی اختیارات خود میت را هم می گیرد. چنین چیزی خلاف واقع. خلف است. اصلا ولی قلمرو کارش نسبت به اموری است که ممانعت کند از مبادرت غیر نه اینکه از اختیار و انتخاب خود میت جلوگیری به عمل بیاورد. نتیجتا آنچه که در متن آمده است درست است. دو تا قول را گفتیم. هر دو قولی که بسیار با وضعیت خوب و دارای یک وجوهی بود چه می شود؟ قاعده. اگر دو قول هر دو دارای وجه بود یا یک حکم دارای دو رایی که هر رای دارای وجه بود چه می شود؟ جا برای احتیاط آماده می شود. آنجا که جا برای احتیاط است همینجاست. لذا مسئله خالی از اشکال نیست و جا برای احتیاط آمده است. خوشبختانه من حسن الحظ عن سید فرح به لحظ الاحوط قائلاً ولاحوط اذنهما معاً صدر من اهله و فی محل. بسیار به جا بود عالی بود. بعد می فرماید ولا يجب قبول الوصية على ذلك الغير وإن كان أحوط. قبول وصیت برای این غیر واجب نیست این برای دفع یک شبهه است. شراح یا صاحبان حواشی آمده اند که دلیل ندارد وجهی ندارد. دلیل بر وجوب قبولی وصیت در کار نیست؛ بله مطلب به این سادگی که باشد خوب است. ولی سید گویا یک سوال مقدری را جواب می دهد. سوال مقدر این است که این وصیت برای تجهیز که تجهیزات واجب است و وصی هم تا جایی که ممکن باشد باید به واجبات شرعی توجه کند. احتمال به وجود می آید که قبول این وصیت واجب باشد. مضافاً بر اینکه هم جنبه شرعی دارد که احکام واجبه هست و هم نکته اخلاقی دارد که مثلا فردی که در حال فوت باشد یا قبل از فوت وصیت کند وصیت پس از مرگ است جنبه اخلاقی هم دارد انسانی اخلاقی. یا حتی بگوییم که در عرف مومنین هم چنین وصیت هایی ردپذیر نیست. پس یک توهمی به جود می آید. چه توهمی؟ که قبول اینگونه وصیت واجب باشد. لذا برای دفع توهم گفته می شود ولا يجب قبول الوصية على ذلك الغير وإن كان أحوط واجب نیست؛ هر چند احتیاط مستحب است. احتیاط مستحب همان است که سر و رمزش را برای شما گفتم.[8]

مساله هشتم از مسائل مربوط به مراتب الأولیاء میت

مسألة ٨ : إذا رجع الولي عن إذنه في أثناء العمل لا يجوز للمأذون الإِتمام ، وكذا إذا تبدل الولي بأن صار غير البالغ بالغاً أو الغائب حاضراً ، أو جنّ الولي أو مات فانتقلت الولاية إلى غيره.[9] خوب معلوم است کل عمل مشروط است به اذن؛ العمل و وثیق به اذن. حدوثا و بقائا. عمل غیر در مورد تجهیز ارتباط دارد با اذن ولی. حوثا و بقائا. در صورتی که اذن داده باشد شروع می کند در وسط عمل که اذن را پس بگیرد دیگر اذنی در بقا نیست. اذن که نبود عمل می شود عمل غیر مشروع. لا يجوز للمأذون الإِتمام. عمل غیر مشروع می شود. جایز نیست که اتمام. فورا باید دست بردارد یا مجددا اذن بگیرد. وكذا إذا تبدل الولي بأن صار غير البالغ بالغاً أو الغائب حاضراً ، أو جنّ الولي أو مات فانتقلت الولاية إلى غيره. اینها هم همان حالاتی است که باز هم واضح است و مشکلی ندارد. کذا یعنی کار را نباید ادامه بدهد تا جایی که به اتمام برسد. اگر در اثناء عمل وضعیت تغییر بکند. مثلا ولی غیر بالغ؛ بالغ بشود. خوب غیر بالغ اجازه اش توسط حاکم یا توسط ولی او بود یا توسط طبقه دیگر. خوب مسئله رجوع را که گفتم ظاهرا ابهامی نداشت به این صورت بود که اگر ولی به کسی اجازه داده به غیر که در تجهیز سهم بگیرد آن غیر با اجازه. اگر ولی کسی را اجازه داد و اجازه عملی شد آن غیر که ماذون است و اذن و اجازه دارد مشغول کار شد وسط کار ولی اعلام کرد که من اجازه نمی دهم. اینجا دو راه وجود دارد ولی می تواند کار را به اتمام برساند و می تواند دست بردارد. فقها چون آن عمل به غیر به اجازه انجام می دهد صحت آن عمل و جواز آن مربوط است به اذن ولی حدوثاً و بقاءاً. اینجا بقائاً اذن نیست دیگر جواز ندارد باید دست بردارد و کاری انجام ندهد و همینطور اگر در اثناء عمل تبدل پیدا کند ولی. خود ولی تبدل پیدا کند به این که مثلا غیر بالغ بود؛ ولایت یک صورتی داشت. شد بالغ. غایب بود؛ غایب حاضر شد وسط کار. آن ولایتی که از طرف غیر بالغ و از طرف غایب از سوی حاکم شرع یا عموم مومنین و یا طبقه بعدی انجام می شود در این صورت تا غیر بالغ؛ بالغ شد باید دست بردارد. تا غایب حاضر شد وسط کار هم هست باید دست بردارد. أو جنّ الولي أو مات فانتقلت الولاية إلى غيره مثلا اگر ولی اجازه داده ولی در وسط کار جنون عارضش شد یا فوت شد ولایتش تمام شده و ان تقتل ولایت الی غیرهی غیر آن ولی در بعد از آن ولی چه کسی باشد؟ از آن طبقه باشد یا طبقه بعدی. به او ولایت منتقل می شود او باید اجازه بدهد. بعد می فرماید این مسئله تمام

 

مساله نهم از مسائل مربوط به مراتب الأولیاء میت

مسألة ٩ : إذا حضر الغائب أو بلغ الصبي أو أفاق المجنون بعد تمام العمل من الغسل أو الصلاة مثلاً ليس له الإِلزام بالإِعادة.[10] فرض ما این است در این مسئله مثلا نماز را کسی انجام داد با ولایت حاکم یا با ولایت طبقه دوم. در صورتی که ولی اصلی غایب بود؛ الان حاضر شد یا غیر بالغ بود الان بالغ شد چه می شود؟ در این صورت نماز درست است و دلیلی بر اعاده نداریم. صلات صحیح انجام شده است و دلیل بر اعاده وجود ندارد. تا آن موقع که صلات انجام شده و ولایت هم درست بوده و عمل هم درست است. الان که ولایت فرق کرده است تصدی تغییر کرده است کار از کار گذشته دیگر. آن عمل در حد خودش در وقت خودش درست است و دلیلی بر اعاده نداریم.

سلامتی آقا امام زمان صلوات ختم کنید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo