< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

99/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الزكاة/أحكام الزكاة / زکات مال(استحباب دعا در حق صاحب زکات؛ عدم حصر در الفاظ دعا)

 

در تتمه‌ی مسائل مربوط به زکات آیه‌ای مطرح شده است که شایسته بود در مسائل تحریر الوسیله نیز مطرح می‌شد ولی ما در این قسمت این آیه‌ی شریفه را مورد استناد قرار می‌دهیم: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[1] «تو از اموال مؤمنان صدقات را دریافت دار که بدان صدقات نفوس آنها را پاک و پاکیزه می‌سازی و رشد و برکت می‌دهی، و آنها را به دعای خیر یاد کن که دعای تو در حق آنان موجب تسلّی خاطر آنها شود و خدا شنوا و داناست».

چند بحث در این موضوع قابل طرح است:

اول: آیا این دعای دریافت کننده‌ی زکات در حق صاحب زکات واجب است یا مستحب؟ یعنی وقتی پیامبر(ص) و یا امام(ع) یا متولی امر زکات و یا فقیر و مستحق، زکات را از صاحب آن دریافت می‌کنند، آیا واجب است در حق صاحب زکات دعا کنند یا اینکه صرفا یک عمل پسندیده و مستحب است؟

دوم: آیا این دعا و طلب خیر از درگاه خدای متعال برای صاحب زکات مخصوص پیامبر(ص) است که در این آیه قرآن کریم به صراحت وارد شده است و یا این که هر کس به هر عنوانی دریافت کننده‌ی این اموال زکوی باشد موظف است این دعا را در حق صاحب زکات انجام دهد؟

سوم: آیا این دعا فقط با لفظ «صلاة» که در منطوق این آیه آمده است اجابت می‌شود و یا این که هر لفظ دیگری که مفهِم طلب خیر از درگاه خدای متعال برای صاحب زکات باشد کفایت می‌کند؟

شمول این بحث: این موضوع یک موضوع عام و مبتلاء به است و فقط منحصر به بحث زکات نیست و راجع به هر وجه شرعی مانند خمس و هر مال خیری چه مستحب و چه واجب و در هر زمانی قابل طرح است.

تفصیل و استدلال راجع به سؤال اول: عده‌ای قائلند پس از دریافت زکات توسط مستحق یا متولی امر زکات واجب است که آنها مالک زکات را دعا کنند همان طور که در این آیه کریمه پیامبر اسلام(ص) مکلف شده‌اند که اداء کنندگان زکات را دعا کنند و یا پس از رسول خدا(ص) امیرالمؤمنین(ع) چنین مسئولیتی پیدا کرده‌اند و یا در زمان غیبت، تکلیف متولیان امر زکات بر آنها چنین وجوبی است و عده‌ای این دعا را مستحب می‌دانند؟

هر کدام از طرفداران این دو نظریه برای اثبات ادعای خود استدلالی را مطرح نموده‌اند و اما استدلال قائلین به وجوب چنین دعایی این است که ظاهر آیه دال بر وجوب دعاست زیرا عبارت «صلّ» امر است و امر ظهور در وجوب دارد و دلیل دیگر این که سیره و عمل رسول خدا(ص) مؤید این ادعاست زیرا هر نوع زکاتی و از هر طریقی چه مستقیم از مالک و چه به واسطه عاملین زکات مالی به دست رسول خدا(ص) می‌رسید حضرت در حق مالک آن دعا می‌کردند و از عبارتی بهره‌مند می‌شدند که لفظ «صلاة» نیز در آن استعمال شده بود، در جلسه گذشته تعدادی از روایات منقول از منابع اهل سنت مخصوصا از کتب صحاح ستّه نقل شد، با این بیان معلوم می‌شود که خود رسول خدا(ص) نیز از این آیه برداشت وجوب را داشتنه‌اند.

ولی به این استدلالات پاسخ‌هایی داده شده است زیرا در استدلال به ظهور امر «صلّ» در وجوب می‌توان ادعا کرد که این ظهور به جهت وجود قرینه‌ای از وجوب به استحباب انصراف پیدا کرده است و آن قرینه این است: در بیان تعلیل و فلسفه‌ای که برای امر«صلّ» مطرح گردیده که عبارتِ قرآنی ﴿إنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ﴾ است، این تعلیل نمی‌تواند بیان کننده وجوب دعا باشد زیرا تسکین و ایجاد آرامش و اطمینان و ترغیب در مسلمانان، اموری نیستند که از واجبات و الزامات به حساب آیند در نتیجه علت آن که همان دعا کردن است نیز واجب نخواهد بود ولی به جهت این که این دعا، خیر محض است و موجب اطمینان و آرامش و سکون و موجب ترغیب مؤمنین است حداقل می‌توان ادعای استحباب در آن نمود.

در پاسخ به سیره عملی پیغمبر(ص) که صاحبان اموال زکوی را پس از دریافت این اموال دعا می‌نمودند می‌توان گفت: این سیره عملی اعم از مدعاست و شامل عمل استحبابی نیز می‌شود یعنی ما نمی‌توانیم به صرف عمل پیغمبر(ص) حکم به وجوب آن عمل کنیم زیرا احتمال استحباب آن نیز خالی از وجه نیست بنا بر این نمی‌توان به طور قطع رفتار عملی پیغمبر(ص) را حمل بر وجوب کنیم.

از طرفی اگر چنین وجوبی حقیقت داشت «لَظَهَرَ و شاعَ و بانَ» انتظار آن می‌رفت که در بین متشرعه شیوع پیدا می‌کرد و نقل مجالس می‌شد و زبان به زبان به ما می‌رسید در حالی که چنین شیوعی وجود ندارد و همچنین در زمان رسول خدا(ص) بارها اتفاق افتاد که در محضر حضرت در حالی که صحابی ناظر و شاهد بودند کسانی می‌آمدند و اموالی را به عنوان زکات در اختیار رسول خدا(ص) قرار می‌دادند ولی این صحابی هرگز نقل نکرده‌اند که این رفتار پیغمبر(ص) و این دعای پیغمبر(ص) به جهت وجوبِ آن است و چنین برداشتی در مخیله‌ی آنها رسوخ نکرده است.

و رد آخر بر ادعای وجوب دعا در حق صاحبان زکات توصیه‌های امیرالمؤمنین(ع) است زیرا حضرت در این توصیه‌ها که بسیار دقیق است و حتی نکات اخلاقی و استحبابی نیز مورد توجه قرار گرفته است مانند مراقب بودن در این که کوچک‌ترین تحمیل و اجباری اتفاق نیفتد و کوچک‌ترین خوف و هراسی واقع نشود ولی با این حال سخنی از دعا در حق صاحبان زکات مشاهده نمی‌شود و از باب تبرّک، این توصیه‌های حضرت را مورد مطالعه و توجه قرار می‌دهیم:

«محمّد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حمّاد بن عيسى، عن حريز، عن بريد بن معاوية قال: سمعت أبا عبد الله عليه‌السلام يقول : بعث أمير المؤمنين عليه‌السلام مصدّقاً من الكوفة إلى باديتها ، فقال له : يا عبد الله ، انطلق وعليك بتقوى الله وحده لا شريك له ، ولا تؤثر دنياك على آخرتك ، وكن حافظاً لما ائتمنتك عليه ، راعياً لحق الله فيه ، حتى تأتي نادي بني فلان ، فإذا قدمت فانزل بمائهم من غير أن تخالط أبياتهم ، ثم امض إليهم بسكينة ووقار حتى تقوم بينهم فتسلّم عليهم ، ثم قل لهم : يا عباد الله ، أرسلني إليكم وليّ الله لآخذ منكم حقّ الله في أموالكم ، فهل لله في أموالكم من حقّ فتؤدّوه إلى وليّه ، فإن قال لك قائل : لا ، فلا تراجعه ، وإن أنعم لك منهم منعم فانطلق معه من غير أن تخيفه أو تعده إلاّ خيراً ، فإذا أتيت ماله فلا تدخله إلاّ بإذنه فإن أكثره له ، فقل : يا عبد الله ، أتأذن لي في دخول مالك ؟ فإن أذن لك فلا تدخله دخول متسلّط عليه فيه ولا عنف به ، فاصدع المال صدعين ثم خيّره أيّ الصدعين شاء ، فأيّهما اختار فلا تعرض له ، ثمّ اصدع الباقي صدعين ثم خيره فأيّهما اختار فلا تعرض له ، ولا تزال كذلك حتى يبقى ما فيه وفاء لحق الله في ماله ، فإذا بقي ذلك فاقبض حق الله منه ، وإن استقالك فأقله ثم اخلطهما واصنع مثل الذي صنعت أوّلاً حتى تأخذ حق الله في ماله ، فإذا قبضته فلا توكل به إلاّ ناصحاً شفيقاً أميناً حفيظاً غير معنف بشيء منها ، ثم احدر كلّ ما اجتمع عندك من كلّ ناد الينا نُصيّره حيث أمر الله عزّ وجلّ ، فإذا انحدر بها رسولك فأوعز إليه أن لا يحول بين ناقة وبين فصيلها ، ولا يفرّق بينهما ، ولا يمصرنّ لبنها فيضر ذلك بفصيلها ، ولا يجهدنّها ركوباً ، وليعدل بينهنّ في ذلك ، وليوردهنّ كلّ ماء يمرّ به ، ولا يعدل بهنّ عن نبت الأرض إلى جواد الطرق في الساعة التي فيها تريح وتغبق، وليرفق بهنّ جهده حتى تأتينا بإذن الله سبحانه سحاحاً سماناً غير متعبات ولا مجهدات فنُقسّمهنّ بإذن الله على كتاب الله وسنّة نبيّه على أولياء الله ، فإنّ ذلك أعظم لأجرك ، وأقرب لرشدك ، ينظر الله إليها وإليك ، وآلِ جهدك ونصيحتك لمن بعثك وبعثت في حاجته ، فإنّ رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ما ينظر الله إلى ولي له يجهد نفسه بالطاعة والنصيحة له ولإِمامه إلاّ كان معنا في الرفيق الأعلى ... الحديث»[2] .

«شريف رضى رحمه الله مى‌گويد: «ما قسمتى از اين وصيّت را در اين‌جا آورديم تا معلوم گردد امام عليه السلام همواره اركان حق را بپا مى‌داشت و فرمان به عدل را صادر مى‌كرد، در كارهاى كوچك و بزرگ، پرارزش يا كم ارزش».

با تقوا و احساس مسؤوليّت در برابر خداوند يكتا و بى‌شريك حركت كن و در اين راه هيچ مسلمانى را مترسان! و بر سرزمين او ناخشنود مگذر! بيش از حقّ خداوند در اموالش از او مگير؛ پس آن‌گاه كه به آبادى قبايل رسيدى، ابتدا در كنار آب فرود آى و داخل خانه‌هاشان مشو! سپس با آرامش و وقار به سوى آنان برو، تا در ميان آنها قرارگيرى، به آنها سلام كن و از اظهار تحيّت به آنان بخل مورز!

پس از آن به آنان مى‌گويى: اى بندگان خدا مرا ولىّ خدا و خليفه‌اش به سوى شما فرستاده تا حقّ خدا را كه در اموالتان است بگيرم؛ آيا در اموال شما حقّى از خدا هست كه آن را به نماينده‌اش بپردازيد؟ اگر كسى گفت نه، ديگر به او مراجعه مكن و اگر كسى پاسخ داد بلى، همراهش برو؛ امّا نه اين كه او را بترسانى يا تهديد كنى ...

يا بر او سخت‌گيرى كنى و او را به كار مشكلى مكلّف سازى، هر چه از طلا يا نقره به تو داد بستان و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدون اذن او داخل مشو، زيرا بيشتر آنها از آنِ اوست و آنگاه كه داخل شدى همچون شخص مسلّط و سخت‌گير رفتار مكن؛ حيوانى را فرار مده و ناراحت مساز! و در ميان آنها صاحبش را ناراحت مكن!

(به هنگام گرفتن حق خدا) حيوانات را دو قسمت كن و صاحبش را مخيّر ساز كه يك قسمت را انتخاب كند و در انتخابش به او اعتراض مكن! بعد قسمت باقيمانده را دو نيمه كن و وى را مخيّر ساز يكى را انتخاب كند، باز هم به او در اين گزينش خرده مگير، به همين گونه تقسيم كن تا آن‌جا كه باقيمانده به اندازه حقّ خداوند باشد، آن‌گاه حقّ خداوند را بگير. (باز هم مواظب باش) اگر از اين تقسيم پشيمان بود و خواست از نو تقسيم نمايى قبول كن! و حيوانات را به هم مخلوط نما و همچون گذشته آنها را تقسيم كن تا حقّ خداوند باقى بماند و آن را بگيرى.

(فراموش مكن) حيوانات پير و دست و پا شكسته و بيمار و معيوب را به عنوان زكات نپذير و آنها را به غير از كسى كه به دينش اطمينان دارى و نسبت به اموال مسلمانان دلسوز است مسپار، تا آن را به پيشواى مسلمين برساند و در ميان آنها تقسيم كند. چوپانى گوسفندان و شتران را جز به شخص خيرخواه و مهربان و امين و حافظ- كه نه سخت‌گير است و نه اجحاف‌گر؛ نه تند مى‌راند و نه حيوانات را خسته مى‌كند- مسپار.

سپس هر چه جمع‌آورى كردى فوراً به سوى ما روانه ساز تا آنها را در مصارفى كه خداوند فرمان داده است، مصرف كنيم و آن‌گاه كه آن را به دست امين خود براى رساندن به مركز سپردى به او سفارش كن كه بين شتران و نوزادش جدايى نيفكند و شير آن را آنچنان ندوشد كه به بچه‌اش زيان وارد شود و در سوار شدن بر شتران عدالت را مراعات كند و نيز مراعات شتر خسته و يا زخمى كه سوارى دادن برايش مشكل است بنمايد، آنها را بين راه به غدير آب ببرد و از كناره‌هاى جاده علف‌دار به درون جاده بى‌گياه منحرف نسازد و ساعاتى استراحتشان بدهد ...

و آن‌گاه كه به آب و علفزار مى‌رسد، مهلت دهد آب بنوشند و علف بخورند، تا هنگامى كه به ما مى‌رسند- به اذن خدا- فربه و سرحال باشند، نه خسته و كوفته، تا آنها را طبق كتاب خدا و سنّت پيامبرش صلى الله عليه و آله تقسيم كنيم.

اين برنامه باعث بزرگى پاداش و هدايت تو خواهد شد. ان‌شاءاللَّه‌»[3] .

مختار استاد: اصح عدم وجوب دعای دریافت کننده‌ی زکات در حق صاحبان زکات است ولی هیچ منعی از استحباب این دعا وجود ندارد و عمل پسندیده‌ای است.

الفاظ دعا در حق صاحبان زکات: یکی از مباحث مطرح شده در مسائل زکات این است که آیا برای دعا در حق صاحبان زکات عبارت و دعای مخصوص و با الفاظ معین لحاظ شده است و یا این که این استحباب با هر عبارتی که مفهِم طلب خیر از درگاه خدای متعال برای صاحبان زکات باشد محقق می‌شود؟

آیا سیره‌ی عملی پیغمبر(ص) مبنی بر استفاده از لفظ «صلاة» در دعای خود در حق صاحبان زکات یک سیره‌ی واجب است و یا این که می‌توان از الفاظ دیگر نیز برای این مقصود استفاده کرد؟ آیا همان طور که در صلوات بر پیغمبر(ص) از لفظ «صلوات» استفاده می‌شود باید این لفظ در دعای مورد بحث نیز رعایت شود؟

مختار استاد: مقصود، معنای لغوی دعا است و با هر لفظی که باشد و چنین استظهار می‌شود که لزومی در استفاده از لفظ «صلاة» در وصول به این هدف نیست.

نمونه ای از دعا در حق صاحبان زکات: مرحوم علامه در تذکره عبارتی را به عنوان نمونه برای دریافت کننده‌ی زکات معرفی نموده‌اند تا پرداخت کنندگان زکات را با آن مورد دعای خیر قرار دهند.

«آجرك الله فيما أعطيت، وجعله لك طهورا، وبارك لك فيما أبقيت»[4] .

إن شاء الله ادامه مباحث در جلسه آینده.

و صلّی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo