< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

99/04/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/تغسيل الميت /مسالة دوم از مسائل مربوط به غسل مسِّ میت و نکات تحقیقی استاد

 

مساله دوم از مسائل مربوط به غسل مسِّ میت

مسألة ٢ : مس القطعة المبانة من الميت أو الحي إذا اشتملت على العظم يوجب الغسل دون المجرد عنه ، وأما مس العظم المجرد ففي إيجابه للغسل إشكال ، والأحوط الغسل بمسه خصوصاً إذا لم يمض عليه سنة ، كما أن الأحوط في السن المنفصل من الميت أيضاً الغسل ، بخلاف المنفصل من الحي إذا لم يكن معه لحم معتدّ به ، نعم اللحم الجزئي لا اعتناء به.[1] سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در انتهای مساله شماره 2 که می فرمایند وأما مس العظم المجرد ففي إيجابه للغسل إشكال. اگر اتفاقی بیافتد، استخوان خالی از گوشت و لحم از میت به جا مانده باشد و مورد لمس قرار بگیرد و غسل مس میت دارد یا ندارد؟ سید می فرماید محلِّ إشکال است. منشأ اشکال اختلاف آراء فقهاء هست که فقهاء در این رابطه اختلاف نظر دارند. برخی از فقهاء فرموده اند که غسل مس میت ندارد. بعضی از فقهاء فرموده اند که مس این عضو غسل مس میت دارد.

استخوان باقی از میت غسل دارد یا نه – دو قول و أدله دو قول –

سید طباطبایی یزدی می فرماید محلِّ إشکال است. منشأ اشکال اختلاف آراء فقهاء هست که فقهاء در این رابطه اختلاف نظر دارند. برخی از فقهاء فرموده اند که غسل مس میت ندارد. بعضی از فقهاء فرموده اند که مس این عضو غسل مس میت دارد. از باب نمونه علامة حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید فلو كانت القطعة خالية من عظم، أو كانت من غير الناس وجب غسل اليد خاصة، ولا يجب الغسل، والأقرب عدم وجوب الغسل بمس نفس العظم.که والأقرب عدم وجوب الغسل بمس نفس العظم هست.[2] دلیلی که در این رابطه گفته می شود و استدلالی که می شود از این قرار هست که دو وجه 2 وجه می تواند پشتوانه این رأی باشد. 1- عدم صدق میت. میت به یک تکه استخوان صدق نمی کند. علی الأقل عضوی باشد که لحم و عظم با هم باشد. فقط استخوان خالی صدق م کند.علی الأقل شک در صدق هست. شک در صدق دوتا مشکل دارد 1- اگر عامی داشته باشیم و به توسط آن عام این شک رفع نمی شود چون تمسک به عام در شبهه مصداقیه هست و 2- شک در صدق مساوی با عدم صدق هست. گفته بودیم صاحب نظران آورده اند هر نوع عنوان وجودی که منشأ و موضوع برای حکم فقهی باشد باید آن موضوع احراز بشود. هر موضوعی که موضوع حکم شرعی باشد باید احراز بشود. شک در آن موضوع یعنی موضوع محقق نشده است. این وجه اول بود. 2- وجه دومی که گفته می شود این است که براساس مقتضای أصل یعنی أصالة البرائة عن الوجوب. می گوییم اینجا غسل مس میت واجب نیست. البته استصحاب هم جا دارد ولی شبهه استصحاب عدم ازلی و یا مثبتیت لذا از استصحاب صرف نظر کنیم. أصالة البرائة و عدم صدق عنوان. این دوتا را گرفتیم.

بعضی دیگر از فقهاء که گفته اند مس عضو خالی از لحم و گوشت غسل مس میت دارد از این جمع می توانیم به عنوان نمونه رأی و نظر شهید را نقل کنیم. شهید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید الأقرب در مقابل استاد دلواسطة خودش . شهید با یک واسطه شاگرد علامه حلی است. شهید شاگرد فخرالمحققین هست و فخرالمحققین شاگرد علامه حلی و فرزندش هم هست. در برابر استاد بالواسطة خودش می فرماید و الأقرب الوجوب بمسّ العظم المجرّد متّصلًا بالميّت أو منفصلًا.[3] چرا؟ در این رابطه ادله ظاهراً از استحکام بیشتر برخوردار باشد. برای اینکه اولاً با استفاده از مجموع ادله، این عبارت را شنیده اید که استفاده از مجموع أدلة. اینجا دقیقاً یک نمونه عینی اش را عنایت کنید.

اصطلاح مجموع أدلة

در این رابطه دلیل های متعددی را مورد توجه قرار بدهیم. 1- أصل وجوب غسل مس میت. اگر میتی را کسی مس کند غسل دارد. 2- دلیل دوم عدم وجوب غسل مس میت بواسطه‌ی مس لحم خالی از عظم(استخوان). 3- وجوب غسل مس میت بواسطه مس عضوی که استخوان و عظم داشته باشد. این شد مجموع أدلة. از مجموع ادله استفاده می شود که مدار عظم(استخوان) هست. مدار در وجوب غسل مس میت وجود عظم هست. لحم(گوشت) را دیدیم که به تنهایی اصلاً به تسالم مسّ اش غسل نداشت. این نکته اول بود که استفاده از مجموع ادله بود. 2- وجه دوم روایاتی است. بیان و رأی قدمایی هست براینکه عظم خالی از لحم همان حکم جسد میت را دارد. غسل شود و کفن شود و دفن شود. در این رابطه رأیی که از فقهاء داریم کتاب مقنع شیخ صدوق قدس الله نفسه الزکیه می فرماید اگر از میت چیزی باقی نماند و فقط عظام باشد استخوانها، باید جمع بشود و غسل داده بشود و کفن بشود.[4] این رأی از فقهاء بود.

اما نصوص

متن روایت اول: محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن علي بن جعفر أنه سأل أخاه موسى بن جعفر عليه السلام عن الرجل يأكله السبع أو الطير فتبقى عظامه بغير لحم كيف يصنع به؟ قال: يغسل ويكفن ويصلى عليه ويدفن.[5] محمد بن علی بن حسین باسناده عن علی بن جعفر. اسناد شیخ صدوق به علی بن جعفر علیه السلام. أنه سأل أخاه موسى بن جعفر عليه السلام عن الرجل يأكله السبع أو الطير فتبقى عظامه بغير لحم كيف يصنع به؟ قال: يغسل ويكفن ويصلى عليه ويدفن. پس برای عظم خالی از لحم کلِّ أحکام میت و جسد میت مترتب هست.

متن روایت دوم: وبإسناده عن سعد بن عبد الله، عن محمد بن الحسين، عن النضر بن سويد، عن خالد بن ماد القلانسي، عن أبي جعفر عليه السلام قال: سألته عن رجل يأكله السبع أو الطير فتبقى عظامه بغير لحم، كيف يصنع به؟ قال: يغسل ويكفن ويصلى عليه ويدفن، فإذا كان الميت نصفين صلى على النصف الذي فيه قلبه.[6] باسناده عن سعد بن عبدالله. اسناد شیخ به سعد بن عبدالله صحیح هست. عن محمد بن الحسین، این محمد بن الحسین أبی الخطاب هستکه از أجلاء و ثقات و توثیق خاص دارد. هر وقت در طبقه هفتم بود همین هست. عن نضر بن سوید که توثیق خاص دارد. عن خالد بن ماد القلانسی که توثیق خاص دارد. در تتبع حقیر و برخی از نسخ احتمال دادیم که خالد بن حماد باشد ولی سیدناالاستاد در معجم رجال همین با همین کلمه آورده است. خالد بن ماد. در هر سر این خالد بن ماد که قلنسی هست یا ابن حماد، یا ابن ماد توثیق خاص دارد. عن أبی جعفر امام باقر علیه السلام. عن أبي جعفر عليه السلام قال: سألته عن رجل يأكله السبع أو الطير فتبقى عظامه بغير لحم، كيف يصنع به؟ قال: يغسل ويكفن ويصلى عليه ويدفن، فإذا كان الميت نصفين صلى على النصف الذي فيه قلبه. تمامی احکام میت برای استخوان بدون لحم و خالی از لحم اعلام شده است که از این دو روایت استفاده می شود که این عظم خالی از لحم میت به معنای کلمه هست. میت به معنای کلمه که بود مسِّ آن حکم مسّ میت را دارد. بنابراین با استفاده از این دو روایت که سندش هم درست است و شیخ صدوق فتوایش بر این هست و معروف هم این هست که عظم خالی از لحم هم میتٌ. این دلیل به اصطلاح تحت عنوان صدق میت بر عظم. وجه دوم صدق میت بر عظم خالی از لحم نصاً و معروفاً. اما مضافاً بر این روایت خاصی هم داریم که این مطلب را به طور خاص اعلام کرده است.

نص خاص

اما نص خاصی که در این رابطه داریم.

متن روایت: وبإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن صفوان، عن عبد الوهاب، عن محمد بن أبي حمزة، عن هشام بن سالم، عن إسماعيل الجعفي، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن مس عظم الميت قال: إذا جاز سنة فليس به بأس. ورواه الكليني، عن أبي علي الأشعري، عن محمد بن عبد الجبار، عن صفوان. أقول: ليس فيه دلالة على وجوب الغسل بمس العظم قبل سنة بل ثبوت البأس أعم، ومفهوم الشرط ضعيف، ولعل وجهه أن العظم قبل سنة لا يكاد يخلو من أجزاء اللحم الموجب مسها للغسل، والله أعلم.[7] و باسناده عن محمد بن أحد بن یحیی که أشعری قمی از أجلاء و ثقات هست عن محمد بن الحسین که گفتم برایتان عن صفوان که فوق توثیق هست عن عبدالوهاب عن محمد بن أبی حمزة عن هشام بن سالم عن اسماعیل جعفی عن أبی عبدالله علیه السلام. این سند براساس معاییر معروف رجالی اعتبار دارد.

نکته تحقیقی درباره عبدالوهاب و محمد بن أبی حمزة

سیدنالاستاد می فرماید که عبدالوهاب و محمد بن أبی حمزة توثیق نشده اند. یعنی توثیق خاص ندارند. ما هم هرچه گشتیم توثیق خاص برایشان ندیدیم. اما جواب این است که در همین سند صفوان از عبدالوهاب نقل می کند و محمد بن أبی حمزة هم از رجال ابن أبی عمیر و صفوان و بزنطی هست. پس مرویٌ عنه مشایخ ثلاث مراسیلشان مثل مسانید غیرهم هستند و از هر رای که نقل بکنند نقل آنها موجب اعتبار آن راوی است پس سند از لحاظ معاییر رجالی اشکال ندارد. سیدنالاستاد مبنایش در توثیقات فقط توثیقات خاص، هر چند توثیق عام ابن قولویه و علی ابن ابراهیم را اعلام می کنند ولی در بحث روی توثیقات خاص اعتماد دارند و گاهی هم روی توثیقات ابن قولویه هم اعتماد به ندرت اعلام کرده اند طبق تتبع این حقیر. این یک نکته در جهت اعتبار. نکته دوم این روایت سند دیگری دارد و آن سند دیگرش سند شیخ کلینی هست و این طریق طریقِ شیخ طوسی بود و طریق دیگر، طریق شیخ کلینی هست. و رواه کلینی عن أبی علی الأشعری که أبی علی الأشعری توثیق دارد. محمد بن عبدالجبار از أجلاء و ثقات هست. عن صفوان. این روایت را که شیخ کلینی هم نقل می کند.

اشکال و جواب

شما یک اشکال حق دارید ولی ما در این نقل شیخ کلینی یک امتیاز دیگری به دست اوردیم. اشکال شما چیست؟ اشکال شما این است که شیخ کلینی در عوض أحمد بن محمد و محمد بن الحسین، أبی علی الأشعری و محمد بن عبدالجبار را آورده است ولی از صفوان به بعد همان عبدالوهاب هست و همان محمد بن أبیحمزة.

جواب: ما گفتیم اگر یک طریقی را شیخ طوسی و شیخ کلینی هردو توسط دو طریق نقل کنند و مشترکاتی هم داشته باشند، یک امتیاز اضافه می شود. چون نقل کلینی مضافاً بر نقل شیخ طوسی یک امتیازی در اعتبار اضافه می کند مضافاً بر اینکه از مرویٌ عنه مشایخ ثلاث هستند. عبدالوهاب و محمد بن أبی حمزة، شیخان، شیخ طوسی و شیخ کلینی هم نقل کرده اند. سند خالی از اعتبار نیست. أضف إلی ذلک، أضف إلی ذلک که مضمون روایت مشهور است و شهرت هم در جهت اعتبار سند کمک و تقویت ایجاد می کند. بنابراین سند با این توضیحاتی که داده شد خالی از اعتبار نیست.

عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن مس عظم الميت قال: إذا جاز سنة فليس به بأس. به مفهوم شرط دلالت دارد بر اینکه اگر عظم میتی باشد قبل از گذشت یکسال مس از موجب غسل مس میت می شود.

نکته درباره مفهوم شرط

مفهوم شرطی که در اصول بحث می شود در نصوص و در اصطلاحات، مفهوم شرط تقریباً در بین فقهاء یک ارسال مسلم هست. مفهوم شرط که بود اعتبار دارد. حجیت دارد. علاوه براینکه در خود اصول هم مفهوم شرط معتبر هست عندالمشهور. فقط محقق خراسانی اشکال می کند که محقق خراسانی در مفهوم شرط اشکال می کند ولی در آخر بحث با یک أما و اگر و نعم و إلا و اللهم از ضمن بیانش استفاده می شود که شرط مفهوم دارد.

نتیجه

هر دو رأی گفته شد. أدله قائلین به وجوب غسل مس میت سه تا دلیل داشتند. 1- مفاد مجموع ادله. 2- صدق میت بر این عظم نصاً و طبق فهم فقهاء. 3- نص خاص. لذا سید طباطبایی یزدی اینجا که می رسد می فرماید والأحوط الغسل بمسه خصوصاً إذا لم يمض عليه سنة ، فرمایش ایشان أحوط وجوبی بسیار بجاست. درست درست هست. مطلب از لحاظ ادله مورد اشکال بود إحیتاط این است که لزومی و وجوبی که مس آن عظم بدون لحم غسل انجام گیرد خصوصاً إذا لم يمض عليه سنة. این را از همان روایت بالا استفاده می توان کرد که عن إسماعيل الجعفي، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن مس عظم الميت قال: إذا جاز سنة فليس به بأس.[8]

آیا دندان جدا شد از میت غسل دارد یا نه

در ادامه سید می فرماید كما أن الأحوط في السن المنفصل من الميت أيضاً الغسل ، بخلاف المنفصل من الحي إذا لم يكن معه لحم معتدّ به ، نعم اللحم الجزئي لا اعتناء به. همانطور که أحوط در مورد دندان جداشد از میت همین هست که احتیاط این است که باید غسل مس میت انجام بدهد. به خلاف منفصل از حیّ. به خلاف دندان منفصل از آدم زنده. بخلاف المنفصل من الحي إذا لم يكن معه لحم معتدّ به. اگر با آن دندان کنده شده از جا، لحم قابل توجه ای وجود نداشته باشد. می فرماید لَحم جزئی یک نخهایی از گوشت اگر در کنار دندان و ریشه دندان وجود داشته باشد نعم اللحم الجزئي لا اعتناء به. دلیلی که درباره این حکم، این فتوایی که سید دارد. دلیلی که ارائه می شود از این قرار هست. سنِّ منفصل، دندان جدا شده از میت احتیاط فرمودند. فتوا ندادند. جداشده از میت هست. اگر در حال عدم انفصال بود که غسل داشت الان که منفصل شده است استصحاب تعلیقی اگر قائل به اعتبار استصحاب تعلیقی شدیم. اگر قائل به اعتبار استصحاب تعلیقی نباشیم هم سنِّ منفصل همان عضو منفصلی هست که از میت جداشده محل أشکال هست و الأحوط غسل هست. بخلاف منفصل از حیّ. اگر از آدم زنده دندان کنده شود و گوشتی همراه آن نباشد غسل ندارد. در این رابطه صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید درباره سنِّ منفصل سیره وجود دارد که دندانی که کنده شود با مسِ دندان، متشرعه غسل مس میت نمی کند. قطع داریم به سیره در این رابطه.[9]

تحقیق استاد

اما تحقیق این است که همین فتوای سید را با سیرة تطبیق می کنیم. سیره از ادله لبیّه است. اطلاق ندارد. أخذ به قدر متیقن می شود. بنابراین سیره فقط تا آنجا که سنّ منفصل شود از انسان حیّ، مس اش غسل مس میت ندارد. اگر سِنِّ منفصل بشود از میت أحوط این است که غسل مس میت انجام بدهد چون عضو میت هست و از طرفی هم صدق میت می کند و از طرفی هم اشکال وجود دارد، أحوط این ات که باید غسل مس میت انجام بگیرد.

نعم اللحم الجزئي لا اعتناء به . اما می فرماید اگر گوشتی که همراه دندان دیده می شود به نحو بسیار جزئی نخهایی از گوشت ذراتی از گوشت همراه دندان کند شود و بیرون بیاید لا اعتناء به . عدم اعتنا هم طبیعتاً براساس نظر عرف. دیگر آن دندان را دندان همراه با لحم نمی گویند. آن ذرات که ذراتی است که قابل توجه نیست. هر عضو و جزئی که دخل در موضوعیت داشته باشد اگر خود تکوّنش و وجودش در عرف کالعدم بود مورد ترتیب أثر واقع نمی شود.

مساله سوم شک در تحقق مس قبل ازبرودت یا بعد از برودت فردا انشالله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo