< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/08/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الحائض /بحث و تحقیق درمورد اولین مورد از موارد مربوط به مرأة حائض

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و سلام علي عباده الذين اصطفي و الصلاه و السلام علیک یا مولای یا اباصالح المهدی و رحمه الله و برکاته

 

بحث و تحقیق درباره بیان احکام حائض:

اولین بحث یا امر اول گفته شد که أحدها : يحرم عليها العبادات المشروطة بالطهارة كالصلاة والصوم والطواف والاعتكاف[1] . این مطلب را فقط درباره صلاه شرحی دادیم. صؤم و طواف و اعتکاف را گذاشتیم که بعداً شرح میدهیم.

قاعده کلی فقهی

یک قاعده کلی این جا است به عنوان یک قاعده فقهی در ذهن شریفتان بسپارید که صاحب جواهر قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه می فرماید که: وكان ما يجب تركه على الجنب يجب تركه على الحائض.[2] این قاعده فقهی کلی است در همین جا هم دست ما را میگیرد که هرآن چیزی از عبادات که مشروط به طهارت باشد، در حال حیض مانع دارد و انجام آن صحیح نیست. صلاه که مشروط به طهارت است صوم که مشروط به طهارت است طواف و اعتکاف همین طور. در مجموع آن چه را که به عنوان یک مستند بسیار محکم و در عین حال یک قاعده فقهی در نظر میگیرد همین بود که صاحب جواهر میفرماید که چه بود؟ وكان ما يجب تركه على الجنب يجب تركه على الحائض این یک قاعده کلی بود که این مورد صلاه و صوم و طواف و اعتکاف را هم فرا میگرفت. این قاعده فقهی طبیعتاً دو صورت است: یک استیادیه دو منصوصه. قاعده استیادیه این است که یک قاعده کلی بر اساس تتبع واستقراء، استقراء فقهی و اجتهادی بدست می آید و مثل همین قاعده ای که اینجا گفتم و یا قاعده «کُلَّما تَقصُرُ الصَلاه تَقصُرُ الصَؤم» یا همین قاعده ای که اینجا گفتم. این قاعده استیادیه است که از تتبع در موارد تا جایی برسد که مورد توافق فقها قرار بگیرد داشته باشیم اگر قاعده فقهیه مورد توافق کل فقها نبود عنوان قاعده به خودش نمیگیرد. یک مؤید یا یک جزء ظنیات. قاعده فقهیه که یک پایگاه محکمی است یکی از سرّ و رازش این است که مورد توافق رأی فقها باشد.

اسماء الله و صفات خاصه و عامه

نکته بعدی هم که سید طباطبایی قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه یادآور میشود درباره احکام حائض میفرماید «الثاني : يحرم عليها مس اسم اللّه وصفاته الخاصة بل غيرها أيضاً إذا كان المراد بها هو الله ، وكذا مس أسماء الأنبياء والأئمة على الأحوط وكذا مس كتابة القرآن على التفصيل الذي مر في الوضوء.[3] در مسئله دوم همان طو که قبلاً گفتم که اینجا 11 تا حکم آمده شیخ طوسی که میفرماید که 20 تا حکم داریم. در این امر اول صلاه و صوم، طواف و اعتکاف چهار مورد را در یک عنوان آورد. در این امر دوم هم، سه چهار مورد را تحت یک عنوان مندرج میکند و میفرماید: اول، يحرم عليها مس اسم اللّه، درباره مسح أَسماءُ الله دلیل اول ما که دلالت دارد بر عدم جواز چه میباشد؟ اولین دلیل ما همان دلیلی بود که به عنوان قاعده گفتیم. چه بود قاعده فقهی؟ وكان ما يجب تركه على الجنب يجب تركه على الحائض. مسح اسم الله و صفات الله در بحث جنب مطرح کردیم و شرح دادیم که آنجا نصاً و اجماعاً مسح اسم الله در حال جنبب حرام بود اینجا هم حکم همان است. اسم الله باشد اسماء جلاله باشد اسماء جلاله، اسم الله و صفاته الخاصّه سَیِّد توجه دارد که اسم برای پرودگار عالم فقط یک کلمه است فقط الله است دیگر تمامی اسمائی که برای خدا وجود دارد در حقیقت صفات است منتها حالا صفات خاصّه است یا صفات عامّه است صفات خاصّه مثلاً کمال مطلق، صفات عامّه مثلاً عالم صفات خاصّه باشد یا عامّه باشد در صورتی که از آن صفات ذات خدا اراده بشود و مقصود باشد مسح اش جایز نیست بلا شبهتین و بلا اشکالین. صاحب جواهر قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه کتاب جواهر همان که گفتم صفحه217 میفرماید مسح اسماء الله و اسماء انبیاء و اسماء ائمه در حال حیض جایز نیست به دلایلی که از این قبیل است سه دلیل اقامه میکند: 1- اشتراط طهارت به جهت تعظیم 2- تعظیم و تقدیر 3- حیض در نصوص آمده است که «أعظم حَدَثً مِنَ الجَنابَه» در جنابت بحث کردیم که مسح اسماء الله و اسماء انبیاء جایز نیست به طریق اؤلی در حال حیض جایز نباشد بعد دلیل بعدی را هم میفرماید که در کتاب فقیه اجماع آمده است که اجماع وجود دارد بر اینکه اسماء انبیاء و اسماء ائمه در حال حیض نباید مسح بشود جایز نیست که در حال حیض اسماء انبیاء و اسماء ائمه مسح بشود پس سه تا دلیل ایشان فرمودند وانگهی این سه تا دلیل میفرماید که روایتی هم که در این رابطه داریم که مربوط میشود به مسح تعویذ، تعویذ را در نصوص فرموده اند که نباید مسح بشود. چرا؟ برای اینکه در این تعویذ باب 22 حدیث 2 از سعید بن یسار است. خلاصه این حدیث این است که در این روایت آمده است که حیض أعظم است از جنابت. در روایت بعدی هم میخوانیم که تعویذ نباید که کتابتش مسح بشود که منظور از تعویذ همان است که حافظ میگوید تعویذ، چشم زخم است تعویذ نویسان به اصطلاح امروز میگویند دعا نویس که در اصطلاح قدیم میگفتند تعویذ که مینویسند دعایی که گویا برای رفع حسد یا رفع مشکل از این حرفا قسمتی درست و قسمتی مورد اشکال. آن تعویذ اسماء الله دارد. آمده است در نصوص که کتابت و متن آن تعویذ مسح نشود. متن آن چیست؟ طبیعتاً استحاضه که متنش اشکال نداره أعوذ داره دیگه أعوذ بِالله مِنَ الشِیطان مسح شیطان که اشکال نداره مسح استحاضه هم که اشکال نداره طبیعتاً آن اسماء الله که آنجا است یا اسماء انبیاء اسماء مقدسه آنها مسح نشود دلالتش بر مطلوب واضح است.

روایت اول: وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن إسماعيل بن مرار، عن يونس، عن سعيد بن يسار قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: المرأة ترى الدم وهي جنب أتغتسل عن الجنابة؟ أو غسل الجنابة والحيض واحد؟ فقال: قد أتاها ما هو أعظم من ذلك.[4] سعید بن یسار که گفت: قد أتاها ما هو أعظم من ذلك چه فرمود امام؟ امام فرمود که المرأة ترى الدم وهي جنب أتغتسل عن الجنابة؟ أو غسل الجنابة والحيض واحد؟ فقال: قد أتاها ما هو أعظم من ذلك. ما به کلمه اعظم اش کار داریم اصل مطلب چیز دیگری است که یک غسل کافی است کدام یکی کافیست در صورت حیض و جنابت بماند. ما به این کلمه کار داریم که حیض اعظم از جنابت است، در جنابت که اجتناب واجب بود از مسح اسماء الله اینجا به طریق اؤلی. اما سید الاستاد دو تا اشکال میکند که ماهم به ان دلیل این را گرفتیم که برای شما یادآور بشویم دو تا اشکالی که می کند این است که 1- میفرماید در این سند اسماعیل بن مرار آمده، این اسماعیل بن مرار توثیق ندارد، سند موثق نیست و برای اینکه یک فرد که در یک سند ضعیف بود سند از اعتبار می افتد اشکال 2- اعظم من ذلک معناش شاید اعظم در نجاست و رجس و آلودگی نباشد اعظم من ذلک از حیث طول زمان و آلودگی ظاهری باشد که نسبت به جنابت این آلودگی بیشتری دارد شاید اعظم از این جهت باشد دیگه کلمه اعظم یک کلمه صریحی نیست که بفرماید حیض اؤلی است در جهت عدم جواز مسح. تصریح ندارد کلمه ای که در متن روایت تصریح نداشت ظهور نداشت، قابل اعتماد و اعتبار نیست سند هم که مشکل دارد اما برای توضیح بگویم که این اسماعیل بن مرار که اینجا سید اشکال فرموده اند خوشبتانه در همین سند نشان میدهد که در سند علی بن ابراهیم قمی آمده خود علی بن ابراهیم قمی هم این را نقل میکند عن علی بن ابراهیم عن أبیه عن اسماعیل بن مرار اینجا آمده؟ اما جواب در توثیق عام تفسیر قمی علی بن ابراهیم میفرماید آنچه را که من در این تفسیر از آن نقل میکنم معتبر است نه اینکه هر آنچه را که در هر کجا که نقل کنند معتبر است این در سند علی بن ابراهیم آمده نه در سند تفسیر، لذا بعضی ها که بر سید دیدند اشکال کردند که این جزء سند تفسیر، تفسیر را گشتم دو بار سه بار گشتم دیدم در تفسیر نیامده، اسماعیل بن مرار در سند تفسیر نیامده در سند روایت خود علی بن ابراهیم آمده پس بنابراین مشمول توثیق عام نیست لذا این نکته به عنوان یک تذکر بود اسماعیل بن مرار نه توثیقش به عنوان یک توثیق خاص و نه توثیق عام براش ثابت نشده است سند هم اشکال دارد دلالت هم همان بود که گفتیم سید میفرماید که بهترین مستند دراین رابطه نصوص صحاحی است که الان براتون می گویم.

سوال راوی این است که المرأة ترى الدم وهي جنب أتغتسل عن الجنابة؟ أو غسل الجنابة والحيض واحد؟ این از وحدت و تعدد صحبت میکند. سوال این است که کسی که حائض بوده و جنب هم بوده آیا غسل حیض تنها کافی است یا غسل جنابت هم دوباره انجام بدهد دو تا غسل به اصطلاح تداخل اسباب یا تعدد اسباب عدم تداخل اسباب؟ آقا میفرماید که گویا ترى الدم بعد از تری الدم که جنب نمی شود. جنب قبل از تری الدم بوده. دیگر در حال حیض که جایز نیست جنب. بنابراین تری الدم اش بعد از جنابت است. میفرماید که این اعظم، این اعظمِ یعنی خود غسل حیض و خود حیض نسبت به جنابت یک مقدار به اصطلاح، موجودیت بیشتر و با کمیت بیشتری دارد. اعظم رو می گوید اشد در جهت آلودگی، اشد از حیث طول زمان، اشد از حیث اصل نجاست و عدم طهارت، اشد احتمالات وجود دارد، هر موقع در یک نص احتمالی وجود داشت و احتمال آن احتمال عقلایی بود، ظهور از کار می افتد ظهور محقق نیست فرمایش سید تا اینجا اشکالی نداشته.

ما میخواهیم از این روایت به طور خاص استفاده بکنیم اما از این روایت به طور خاص استفاده نمیشود و قاعده ای که صاحب جواهر فرمودند سر جای خودش هست.

اما سید میفرماید که مستند اصلی این است که ما باید از نصوص معتبر استفاده کنیم نصوص معتبر ما. کتاب وسائل باب 37 از ابواب حیض، حدیث 1و2و4 هر سه هم صحیحه هستند.

اما حدیث اول صحیحه داوود بن فرقد: محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن داود بن فرقد عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن التعويذ يعلق على الحائض؟ قال: نعم لا بأس، قال: وقال: تقرأه وتكتبه ولا تصيبه يدها.[5] محمد بن یعقوب شیخ کلینی عن علی بن ابراهیم عن أبیه عن ابن علی عمیر عن داوود بن فرقد، این سند را که کامل آشنا هستید و ابن علی عمیر هم که فوق توثیق است. داوود بن فرقد هم از آن توثیق های سه لایه دارد. توثیق سه لایه یعنی شیخ طوسی، شیخ نجاشی و غضائری، غضائری یک عادتی دارد، ابن غضائری هم در توثیقات روحیه تضعیفی دارد هر کسی را تضعیف، تضعیف روحیه اش، اینجوری هستش البته آنچه رجال از ایشان برداشت کرده برداشت شخصی من نیست در عین حالی که تضعیف کرده است ایشان میفرماید داوود بن فرقد ثقةٌ ثقهٌ، ثقهٌ ثقهٌ فرق دارد با ثقهٌ تنها تعبیرها فرق میکنه یک مرتبه میگوییم ثقتٌ یک مرتبه میگیم ثقهٌ عینٌ یک مرتبه می گوییم ثقهٌ ثقهٌ این در صورتی که ثقتٌ ثقتٌ مکرر گفته بشود دیگر خودش میشود تأکید بر توثیق، توثیق مؤکّد بنابرین سند معتبر است. متن: عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن التعويذ يعلق على الحائض؟ تعویذ رو میگوید به گردن خودش آویزان میکنه تعویذ نویسان الان هم دارند. انگار قال: نعم لا بأس، قال: وقال: تقرأه وتكتبه ولا تصيبه يدها اشکال نداره تعویذ چشم زخم خود حافظ تعویذ چشم زخم میگیرد به خودش آویزان میکند قال: تقرأه وتكتبه ولا تصيبه يدها همان که گفتم میتواند قرائت کند. میتواند بنویسد ولی دستش به ان نرسد. مسح نکند. این مسحی که جایز نیست. سید میفرماید منظور از مسح که مسح استحاضه و مسح کلمه دیگر که نیست. مسح اسماء الله است مسح اش جایز نیست.

حدیث دوم: صحیحه منصور بن حازم است. وعن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن صفوان بن يحيى، عن منصور بن حازم، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن التعويذ يعلق على الحائض؟فقال: نعم إذا كان في جلد أو قصبة حديد.[6] عن محمد بن اسماعیل که اعتبار سند شیخ کلینی عن علی بن ابراهیم عن محمد بن اسماعیل، علی بن ابراهیم از محمد بن اسماعیل نقل میکند عن فضل بن شاذان که از اصحاب آقا امام رضا است. فضل بن شاذان نیشابوری. عن صفوان هم که همینطور صفوان که از مشایخ ثلاث است عن منصور بن حازم که از اجلاء و ثقات اصحاب امام صادق است سند معتبر و درست عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن التعويذ يعلق على الحائض؟فقال: نعم إذا كان في جلد أو قصبة حديد. مطلب از نظر دلالت هم کامل. میتواند استفاده کند در صورتی که بدنش به کتابت آن تعویذ نرسد.

روایت سوم: محمد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن داود، عن رجل، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن التعويذ يعلق على الحائض؟ قال: لا بأس، وقال: تقرأه وتكتبه ولا تمسه .این حدیث شماره 4 هرچند سندش یک ذره مشکل کوچیکی دارد حدیث شماره 4 محمد بن الحسن به اسناده ای عن الحسین بن سعید عن فضاله، فضاله ابن ایوب است عن داوود، داوود همین داوود بن فرقد عن رجل عن ابی عبدالله(ع) یک ذره مشکل پیدا کرد که مشکل، مشکل رجل هستش که این رجل مشکل به وجود آورد که مجهول هست و اسم برده نشده است ما نشناختیم این رجل کی باشد عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن التعويذ يعلق على الحائض؟ قال: لا بأس، وقال: تقرأه وتكتبه ولا تمسه این حدیث چهارم متنش مسِ یعنی مس نکند اما به گردنش آویزان بکند مشکلی ندارد.

سوال: تعویذ را برای قرآن داریم. میگوییم اسماء الله برای همه داریم استفاده میکنیم این روایات را برای اسماء خدا استفاده میکنیم یا فقط برای قرآن؟

جواب: نه مسح کتاب قرآن این شامل ان هم میشه ولی مسح کتابت قرآن ادله ای جدایی برای خودش دارد هم اشاره کردیم هم بعداً بهش تذکر میدیم.

سوال: منظور از تعویذ اسماء الله خود تعویذ که فرمود اسماء الله چه جوری هستش؟

جواب: تعویذ این هست که یک دعا نویس دفترکی دارد اعلام میکند بیایید مشکلی دارید من دعا میدهم ان دعا نویس توی یک کاغذی مینویسد بعد میپیچد داخل یک غلافی میگذارد براش میدهد پول عمده ای ازش میگیرد اسمش در قدیم و در اصطلاح شعرا تعویذ بود. الان بهش میگن دعا، دعا گرفت ان دعا درونش اسماء الله از قبل بوده از زمان امام بوده تعویذ گفتم برایتان که تعویذ قسمتی درسته شما یکاد الذین کفروا تا آخر بنویسید تعویذ رو با خودتون آویزان هم بکنید اشکال نداره از قبل بوده اسماء الله را بنویسید اسماء جلاله را بنویسید.

اما حمل قرآن در حال حیض

و اما درباره حمل کتابت قرآن و حمل تعویذ که گفتیم مخصوصاً اینجا بحث از حمل قرآن است ببینید درباره قرآن همان مطلبی که در بحث جنابت گفتیم اینجاست دیگر تکرار نکنیم که یک نکته اش لایمسه الا المطهرون بود بعداً هم در ضمن اشاره میکینم انشاءالله. اما اصل مسح کتابت قرآن اجماعاً و نصاً بلکه بگویم اصل مسح کتابت قرآن کتاباً و سنتاً اجماعاً جایز نیست و دراین اختلافی هم وجود ندارد اما حمل قرآن کسی حائض است قرآن حمل میکند مثلا قرآن کوچیکی دارد یا یک آیات و سوری از قرآن را حمل میکند اینجا چه باشد؟ درباره حمل این قرآن میفرماید صاحب جواهر و محقق حلی که حمل کراهت دارد حمل قرآن در حال حیض کراهت دارد کتاب معتبر می فرماید: فإجماع الأصحاب على الكراهية . سید علم الهدی قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه، همین محقق حلی از ایشان نقل میکند در همین کتاب صفحه 234 میفرماید که سید علم الهدی میفرماید که حمل قرآن هم در حال حیض حرام است. [7] این مشکلی است که ما تا اینجا داریم چرا میفرماید حملش حرام؟ روایتی آمده است: وفي كتاب (العلل) عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن يعقوب بن يزيد، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام (في حديث) قال: قلت له: الحائض والجنب هل يقرآن من القران شيئا؟ قال: نعم ما شاءا الا السجدة ويذكر ان الله على كل حال.[8] مضمون ان حدیث این است که در حال حیض کسی قرآن را نباید حمل کند. این را چکارش کنیم ؟ روایت از لحاظ سند و دلالت مشکلی ندارد صاحب معتبر یعنی محقق حلی میفرماید: این روایت خلاف ما عَمَل به الأصحاب، معمول بها نیست. چه میشود؟ معرض عنها، روایت که معرض عنها شد، به ان روایت توثق نمی شود رأی سید هم شاید مستند به این باشد لذا با توجه به رأی سید و با توجه به این روایت اعلام میشود که حمل کراهت دارد حمل بر کراهت بکنیم که حدیث هم طرح نشده باشد. رأی سید هم در نظر گرفته باشیم بنابراین احتیاط این است که حائض قرآن را در حال حیض حمل هم نکند تمام.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo