< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الطهارة/تفسیر /تفسیر آیات ولایی قرآن مجید، سورة الإسراء آیه 26 و 33

 

تفسیر آیات ولایی

بحث روزهای چهارشنبه بحث تفسیر است؛ تفسیر آیات ولایی وبعضی از شما عزیزان که در جریان نیستید این بحث هم سبکش فرق میکند و هم بحث های ولایی اخلاقی است و آیات ولایی را بحث میکنیم از تفاسیر پیرامون آن نکته های که مربوط به ولایت اهل بیت باشد یادآور میشویم و از کلمات اهل بیت هم استفاده میکنیم انشاالله. رسیده ایم در بحث های قبلی تا سوره اسراء، سوره اسراء آیه 26 و آیه 33 این دوتا آیه را انشاالله امروز بحث کنیم.

أعؤذُ بِالله مِنَ الشَیطانِ الرَجیم

﴿وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبىَ‌ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا﴾[1]

حق ذالقربی را پرداختیم مسکین و ابن سبیل را هم عنایتی داشته باش و تبذیر هم در کار نباشد. این ترجمه اجمالی این آیه بود

مراجعه به تفاسیر

به تفسیر مراجعه کنیم اولاً تفسیر فرات کوفی از تفاسیر مفسرین اتباع اهل بیت وتفسیر معتبر که تجدید چاپ هم شده و برای شما بخوانم کتاب تفسیر فرات . آیه قرآن ﴿« وَءَاتِ ذَالقُربَی حَقَّهُ...»﴾ در سوره اسراء آمده است آیه شماره 26 و در سوره روم آمده است آیه شماره 38 ببینیم تفاسیر چه می گوید؛ این تفسیر که روایات را از طریق اهل بیت نقل میکند « قال حدثنی جعفر ابن محمد بن سعید احمسی معنعن یعنی در سند مسندی یعنی مرسل نیست معنعن یعنی مسند قطع نشده سند معنعن است.حدیث معنعن است.

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ ع يَقُولُ‌ لَمَّا نَزَلَتْ [هَذِهِ‌] الْآيَةُ ﴿

وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‌ حَقَّهُ﴾‌ أَعْطَى رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ فَدَكَ فَقَالَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ رَسُولُ اللَّهِ [ص‌] أَعْطَاهَا قَالَ فَغَضِبَ جَعْفَرٌ [ع‌] ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَعْطَاهَا.[2]

موقعی که این آیه نازل شد از امام صادق شنیدم امام صادق فرمود: موقعی که این آیه نازل شده است اعطی رَسولُ الله(ص) فاطِمَهَ فَدَکَ، این ءَاتِ ذَالقُربَی حَقَّهُ است اعطی رَسولُ الله فاطِمَهَ فَدَکَ. بنابراین عطای پیامبر طبق دستور خدای متعال برای حضرت صدیقه طاهره چه بود؟ فدک بود که فدک می شود یک عطای الهی و یک عطای نبوی. همین فرات کوفی یک حدیش ازطریق ابنای عامه هم نقل می کند: فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرٌ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‌ حَقَّهُ قَالَ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ فَأَعْطَاهَا فَدَكَ. عن ابی سعید الخدری، ابی سعید الخدری در روات ابنای عامه چیز شبیه ضراره و محمد بن مسلم.

سبک بحث فرق میکند شما وقتی که رفتید اخلاق بحث کردید سبکش را هم تغییر بدهید خودمانی، دوستانه، اخلاقه دیگر با شکل و شَمایل درسی دیگر نیست یک نکته ای که نکته هایی که آدم به حال خودش توجه کند این دنیا چیه این وظیفه ما در این دنیا چیه ما چه می شویم چه بودیم چه شدیم چه می شویم چه کنیم چه اوضاعی داریم یک مقداری باید به حال خود بیاییم برگردیم اوضاع از چه قراره ؟ همینطور دنیا ما را گول میزند میکِشد و میکُشد دنبال خودش تا یک وقت ببیند که ناگهان بانگ برآمد که خواجه مرد آخی! ز جهان او جزء کفن چیزی نبرد. خب یه چیزی فکری به حال خودمان بکنیم. روزهای چهارشنبه روز آیات ولایی، به خود آمدن یعنی به ولایت توجه کردن به ولایت امیر المؤمنین تمسک کردن. خود را زنده ساختن حیات ابدی را خریدن. یعنی تمسک به آراء وثقای الهی که حبل الله المتین امیر المؤمنین است.

از اینجا شروع کنیم ﴿ءَاتِ ذَالقُربَی حَقَّهُ...﴾ رسیدیم به سوره اسراء آیه 26 ﴿ءَاتِ ذَالقُربَی حَقَّهُ...﴾ این تفسیر فرات کوفی است در اداء تفسیر قمی و تفسیر عیاشی است از تفاسیر معتبر قدمای اصحاب است کوفی است خودش ازاصحاب از رواته. روایتی را نقل میکند از امام صادق (ع) که این آیه که نازل شد اعطی رَسولُ الله فاطِمَهَ فَدَکَ عطای الهی فدک، فدکی که خدا دستور داده به پیامبر هم داده به حضرت صدیقه طاهره کجا رفت؟ کجا شد؟ سوال کنید و بعد هم ابی سعید الخدری که سند ابنای عامه است. در همین کتاب قال: لَما نَزَلَت وَ ءَاتِ ذَالقُربَی حَقَّهُ قال دعا رسول الله(ص) فاطِمَهَ وَ اَعطیها فَدَکَ عین روایت که از طریق اتباع اهل البیت آمده عین این روایت از طریق ابناء عامه آمده است اما وَ اعطیها فَدَکَ این چه شد؟ کجا رسید؟ به چه نتیجه ای منتهی شد؟ سوال است گاهی سوال ها را دیگه جواب نمیدهیم خود سوال، سوال است فدک عطایی الهی بود عطای نبوی بود چه شد؟ کجاست؟ همین قدر کافی است یعنی بیشتر نه. و این کتاب بود کتاب تفسیر شیعه.

اما این کتاب، کتاب تفسیر سنی است چیه این تفسیر؟ شواهد التنزیل حاکم حسکانی، حاکم حسکانی را یک وقتی به شما تمثیل کردن گفته بودن شبیه علامه حلی است برای ما. حاکم حسکانی برای ابنای عامه مثل علامه حلی برای ما است اینطوری بودن. این حاکم حسکانی خوشبختانه شواهد التنزیل دارند فی الآیات نازله فی اهل البیت و تحقیقش را مرحوم شیخ محمد باقر محمودی، محمودی دو طایفه هستند یک محمودی هایی هستند اینجا آن ها آدم های خوبی اند. این محمد باقر محمودی خدا توفیق میدهد تحقیقی کرده است که از خود متن تحقیق ایشان بیشتراست. ایشان می گوید که من از خودش شنیدم از خود آقای شیخ باقر محمودی. یک مردی بود... یک وقتی کسی آمد پیش آیت الله العظمی خوئی گفت که یک فردی پیدا میشود که درباره ولایت اهل بیت خوب کار کرده باشد؟ آقا فرمود که یک کسی در کربلا است به نام محمودی کربلا بود تا کار می کرد تقریباً میشه گفت شب و روز کار می کرد، شب و روز کار میکرد ، با علامه امینی معاصر بود خب علامه یک کمی متقدم بود یک ذره متأخر بود با آن ها همدم شده بود، آمد نجف مشغول تحقیق شد. وقتی که مشغول تحقیق شد کتابخانه را از اولین فردی که در باز می شد تا آخرین فردی که بیرون می کردند ایشان بود آخرایشان به علامه حلی گفت که به این مضمون که خب دیگه نمی شود که ما را بیرون میکنند گفت صبرکن دستور داد که محمد باقر محمودی شب در کتابخانه بماند شب میرفت پشت بام میخوابید اول وقت سحر می آمد پایین. کار می کرد و چه کاری! که خدا که توفیق بدهد اینه دیگه. من برای شما یک تجربه بگم. کار علمی مخصوصاً در جهت ولایت اهل بیت که بروید خستگی، بیماری، گرفتاری را خودش جارو میکنه. توفیق میاره. خسته نمیشد. طبیعی نبود. یک چیزی من باز از خودش شنیدم گفتش که من از علامه امینی شنیدم که منابع سنی را زیاد مطالعه کنید. چرا منابع شیعه را زیاد مطالعه نکنیم؟ گفت در این منابع سنی مطلب زیاد پیدا می شود. خیلی مطلب زیاد پیدا میشود. دوتا نکته داشت این دوتا متن. یک علامه حلی که اخلاشو بلدید. یکی از نوه هاشون به من گفت که وقتی میدیدیم که گیر می کند یا خوشحال میشود این دوتا مورد. به طرف مؤلا می رود به طرف امیرالمؤمنین یا گیرکند یا خوشحال بشود. یک وقتی گفت یک کتابی را دید یک نوشته ای را دید که نوشته است روایت از عایشه است که ابوطالب که از دنیا رفت یک راویت از عایشه است شنیده اید دیگه هرچه پیامبر به ابوطالب گفت که بگو اشهد أن لا إله إالی الله ابوطالب نگفت. علامه امینی که این را دید بسیار ناراحت شد آتیشش گرفت. آمد توسل کرد یا امیرالمؤمنین دیگه وقتی که حالتشو ازدست بده دیگه اون کل ادبیات هم رعایت نمیشه گفت یا امیرالمؤمنین ابوطالب پدر تو است پدر من نیست جسارت کرده است من نمیتونم تحمل کنم می میرم متلاشی می شوم منفجر می شوم همینطوری که باخودش شکنجه میشد و آتشش گرفته بود. یک بازاری بود حرم مختصر بود این همه تشکیلات که الان هست نبود چهارتا خیابون در چهار طرف حرم بود یک بازاری بود روبه روی در سوق الکبیر. اونجا کنار اون سوق الکبیر یک بازارچه ای بود یک کتاب فروشی بود. کتاب فروشی حاج سیف الله، حاج سیف الله شاید دیده بودید قمم الان دیگه مرحوم شده حاج سیف الله اسماعیلیان گفتند همانطور که میرفتند با تأثر و غم و غصه کتاب فروشی رفت و رفت یک کتاب کمیل دم دستم اومد برداشتم یک مرتبه تاریخ را دیدم تاریخ وفات عایشه را دیدم، دیدم که عایشه قبل از وفات ابوطالب از دنیا رفته. اصلا نبوده در آن زمان تا روایت کند. زنده نبوده مرده بوده، مرده که روایت نمیکند عفواً متولد نشده. عایشه متولد نشده. آدمی که به دنیا نیامده بوده که نمیتواند روایت نقل کند. بنابراین شیخ محمد باقر محمودی این کتاب تفسیر این را میبینید. این تفسیر برای حسکانیه.

حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ الْوَالِدُ أَبُو مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُثْمَانَ بِبَغْدَادَ شِفَاهاً، قَالَ: أَخْبَرَنِي عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَحْمَسِيُ‌ قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَمَّرٍ سَعِيدُ بْنُ خُثَيْمٍ‌ وَ عَلِيُّ بْنُ الْقَاسِمِ الْكِنْدِيُّ وَ يَحْيَى بْنُ يَعْلَى، وَ عَلِيُّ بْنُ مُسْهِرٍ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ مَرْزُوقٍ، عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ‌: لَمَّا نَزَلَتْ: وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‌ حَقَّهُ‌ أَعْطَى رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ فَدَكاً

حدثنا الحاکم الوالد. یک حاکم خودش یک حاکم پدرش قال حدثنا عمر بن احمد بن عثمان به بغداد شفاعه. تا میرسد تا کندی تا مرزوق عن عطیه عن ابی سعید قَالَ‌: لَمَّا نَزَلَتْ: وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‌ حَقَّهُ‌ أَعْطَى رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ فَدَكاً [3]

شیخ باقر محمودی هم حاشیه ی مفصلی هم آورده است و تحقیق در پاورقی آمده از منابع خود ابنای عامه. بنابراین فدک عطای الهی عطای نبوی براساس تاریخ معتبر روایات معتبر شیعه و سنی که حضرت رسول به پیامبر هدیه کرده است.

 

آیه شماره 33 سوره اسراء

بریم که با مناسبت روز این آیه را بخوانیم. آیه شماره 33 همین سوره أعؤذُ بِاللهِ مِنَ الشَیطانِ الرَجیم: ﴿وَ لَا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إلَّا بِالحَقِّ وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنَا لِوَلِیِّهِ سُلطَاناً ﴾[4] یا وَلی یا وَلیِ الله یا سُلطانَ دَمِ الحُسین، ترجمه اش را فهمیدیم. نفسی را به قتل نرسانید مگر اینکه حق یعنی قصاص یا معتدی باشد. وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً کسی که کشته شده است مظلوم فَقَد جَعَلنا ماضی با کلمه قد. قطعا برای ولی آن مظلوم سلطانی قرار داده ایم. این ترجمه ای است که دل را میبرد. این قُتِلَ مظلوم کیست؟ این ولی سلطان کیست؟ تفسیر مراجعه کنید.

تفسیر فرات کوفی: فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‌ فِي قَوْلِهِ [تَعَالَى‌] وَ ﴿مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً﴾[5] قَالَ الْحُسَيْنُ [ع‌] ﴿فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً﴾ قَالَ سَمَّى اللَّهُ الْمَهْدِيَّ مَنْصُوراً [الْمَنْصُورَ] كَمَا سَمَّى أَحْمَدَ وَ محمد [مُحَمَّداً] مَحْمُوداً وَ كَمَا سَمَّى عِيسَى الْمَسِيحَ [عَلَيْهِمُ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ التَّحِيَّةُ وَ الْإِكْرَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‌].

حدیث هم باز می فرماید معنعن حدثنی جعفر بن محمد با سند مرتبی مسلسلی از امام باقر (ع) «فی قَولِ الله تَعالی و مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنَا لِوَلِیِّهِ سُلطَاناً» قُتِلَ مَظلوماً این مظلوم کیست؟ قال الحسین (ع) «فَلَا یُسرِف فِی القَتلِ إِنَّهُ کَانَ مَنصُوراً» بعد می فرماید که کلمه منصور چیه؟ تفسیر قال سَمَّ الله المَهدیِ مَنصُوراً کَما سَمَّا اَحمَد وَ مُحَمَّد مَحموداً. سلطان و ولی دم سیدالشهدا خب دمی که اون ولی دم بیاد اون حقی که دارد بگیرد حق مطلب ادا بشود و الا اون قُتِلَ مَظلوماً ادا نمی شود. قابل جبران نیست. ادا شدن وجهی در تاریخ نداشته است. شما میبینید بعد از ماجرای عاشورا مختار آمد الحمدالله قتله و فسقه عوام ابن سعد و یزید را به جزای اعمالشان رسوند. اما نشد. جگر شیعه به همان وضعیتی که می سوزد تا ابد هست. تا ولی نیامده است این عطش خاموش نمی شود. این سوز جگر به جبران به التیام نمیرسد. دوتا جنبه دارد . یک جنبه اش این است که آن ولی واقعی است که بیاد چجوری باید مجازات بشود و قتله فسقه دوباره احیاء بشود و از آن ها مجازات گرفته شود که حق مطلب ادا گردد. این یک جنبه اش، جنبه دیگر خود ظهور ولی الله . خود حضور سلطان دم الحسین (ع) که در بین شیعیان و مردم حضور و ظهور پیدا کند آن موقع، آن عطش، آن جگر سوخته ممکن است التیام پیدا کند و الا تاابد هست تا زمانی که اون سلطان حضور پیدا نکند این غم و این ماتم این مصیبت و این عزا ادامه دارد و این ادامه عزاداری عنایت کنید خود این مراسم چند منظوره است یک منظور جذب است تا که از جانب معشوق نباشد کشش و جذبی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد یک منظورش جذب که دلها را جذب می کند منظور دیگر زنده نگه داشتن مکتب و ... و مذهب است. منظور سوم این است که غم و غصه و عزاداری روز به روز اوج میگیرد تا هر اوجی یک پایانی دارد تا به پایان برسد. پایانش یک مرتبه میبینید که صدا میزند که آقا آمد. پایان است دیگر. آنجا به طور طبیعی فطری دیگر غمی وجود نخواهد داشت درباره این سوال هم یک دونه جواب بگویم و تمام این سه تا منظور که گفتم جذب، حفظ جذب این جذب، جذب علمی نیست این جذب، جذب عقلی نیست این جذب، جذب تقلیدی نیست جذب، جذب روحی است این جاذبه تفسیر نمی شود عشق تفسیر نمی شود عشق که عقل نیست آنجا که عشق خیمه زند جای عقل نیست غوغا آمد دو پادشه آن در ولایتی. هیچ معادلات و توجیهی مراسم اربعین نمی تواند جواب بدهد نه عقل جواب میدهد نه علم جواب میدهد نه احساسات جواب می دهد. گاهی یک شبهه ای می شود که احساسات باشد فرق است در بحث تخصصی بین احساسات و عشق، احساسات محدوده مدت داره بعد از مدتی از بین میرود باقی نمی ماند احساسات مثلا کسی که بهترین عزیزش را ازدست داده فرزند جوانش را پدرش را مادرش را خیلی عزیزش را از دست داده یک سال فوقش یک سال دو سال دو سه سال خبری نیست تموم شد مردم میان جمع بشن که تسلیت بگن خودش میگه که مردم زودتر برن خوبه دیگه خسته میشود. احساسات دیگر تموم شد اما احساس از جنبه جسم سرچشمه میگیرد عشق از جنبه روح سرچشمه میگیرد عشق خاستگاه اش فطرت احساس خاستگاه اش غریزه است اینها بحث های تخصصی عشق جنبه روحی دارد یعنی آن ارتباط روحی که پنجره اش در نهایت وصل میشود به خدا در اون تسلسل احساسات تسلسلش ختم می شود. به جسمانیات وشهوات و مادیات بنابراین جواب های علمی مختلفی دادند شاید که چرا اربعین خاموش نمیشود؟ چیزهایی گفتن ما به اون جواب ها کاری نداریم خوبه انشالله همه آن ها خوبه جواب اصلیش اینه عشق، عشق ترجمه ندارد عشق را میخواهید بروید از دلتان سوال کنید. دل میبرد دل میرود ز دستم دلش میره دیگه کشش قلبی است جهت نمیخواهد هرچه دلیل بگید فایده ندارد چه هست در درون من خسته دل ندانم چیست که من خموشم و او در فغان و در غوغا است عشق که ترجمه نمیشود عشق از آثار معلوم میشود از کشش بیرونی خود عشق ترجمه نمیشود چون عقل درکش نمیکند درکش به آثار است اینه که خاموش نمی شود عشق، عشق اباعبدالله عشق به امام حسین است گاهی جوابم میدهد عشق می گویم درست گفتی گاهی هم میگوید بله با ظلم مبارزه کرد خدا خیرت بده گاهی میگوید آزادی آورد خدا خیرت بده چقدر کوچیکه دیگه گاهی میگوید که بله نمیدونم برای عزت گاهی میگوید نمیدونم در برابر کفر خب اینا خوبه اینا همش خوبه ولی اینا جواب نیست که جواب چیزی که سیدالشهدا یک جلوه عشق از سوی خدا بین بشر است که خدا برای هدایت بشر پیامبر می فرستد برای اینکه عشق طرف پیدا کند خدا یک معشوقی در همین دنیا برایش می فرستد خدا امام حسین را فرستادند که آن عشق هایی که در درون خودش دارد الهی جهتش را پیدا کند بعد ببیند که امام حسین چه میگوید و الهی قضا بقضائک، عشق میبرد به جایی که باید ببرد به سوی خدا میبرد عشق چیزی که میکند دنیا ندارد اینایی که استدلال میکنند که آزادی داد و اینا خوبه خوبه عیب ندارد ما با کسی اشکال نمیکنیم اصطکاک نداریم ولی اینا کاملا کوچک کاملا چیزهای سطحی اینا نیست بالاتر از اینها است با خدا می برد با خدا آشنا میکند جهت اصلی عشق را نشان داد کشیده به سوی آن تا این آرامش تا اون جلوه ظهوری و حضوری عشق بقیه الله الاعظم دیگه خودش دیگه این عطش خاموش بشود درست شد تا اینجا لذا میبینیم تا همین چندی پیش این موکب دارها که آمده بودند یکی از موکب دارها صحبت کرد گفتش که زمان انتفاضه نجف ، انتفاضه نجف که شروع شد و یک چند روزی آزاد شد دیگه نجف شد و حکومت شد حکومت اسلامی شد و رئیس و مدیر و اینا معین شد و دستور گرفتن از بیت مرجعیت کارها درست شد بعد آمریکایی ها صدامی ها آمدند و دوباره حمله کردند اون حسین کامل حسن عمدتاً داماد صدام آمد این موکب دار گفتش که ما اونجا بودیم آمدند ما را جمعمون کردند در یک دشتی در یک بیابانی گفتم بگید کامل حسن بگید اما حسین یا صدام حسین؟ ترس جونه دیگه همه موندن یک جوان بلند شد عشق.

عقل گوید نهی لا تلقوا شنو عشق گوید سارعو بشنو برو

یک جوان بلند شد گفت من امام حسین را میخوام اسلحه را برداشت همانجا به شهادت رسوند. گرفت کشتش. چند لحظه دیگه گذشت گفت بگید بازم صدام حسین یا امام حسین؟ یک جوان دیگه هم بلند شد. قطع نمیشه سلسله دوستان ما صحبت کردند گفتن در احصاء و قطیف صعودی صف هست برای گفتن اشهد أن علی ولی الله و زندان رفتن. صف جوانان. عشق است دیگر.

ای جوان رهبر تو کیست از آن شه بگو اشهد أن علی ولی الله بگو.

صف است جوان ها برای اینکه در اذان اشهد أن علی ولی الله بگن و بیارند پایین ببرند زندان صف هست! این جوان دوم بلند شد آمد من طرفدار امام حسینم. به اصطلاح نجفی ها ابد و الله ما ننسی حسینا. این شعارشون شعار تا ابد قسم به خدا حسین را فراموش نمیکنم. جوان دوم که آمد این را هم تیر بارانش کرد. دیگه تموم شد قضیه و کسی جرئت نکرد و تمام این موکب دار میگوید من که از دل و جان خب حسینی بودم و تقیه را حفظ کردم حفظ جان و شب خواب دیدم سید الشهدا را آمد این دو تا جوان هم آمدند جنازه هاش را آوردن جنازه شهید اول این دو تا جوان سید الشهدا دستور داد که با شهدا دفنش کنید جوان دوم را گفت بیارید داخل ضریح من دفنش کنید. از آقا سید الشهداء سوال کردم که آقا چه بود که اولی را گفتید با شهدا دومی را گفتید داخل ضریح؟ به این مضمون فرمود که اولی نمی دانست که میکشنش دومی می دونست که کشته میشود. یا حسین گفت و آمد. خدایا به اباعبدالله الحسین عشق سیدالشهدا را تا ابد زنده بدار الهی آمین.

از سر نی زلف رها کرده ای با جگر شیعه چه ها کرده ای

الجسم منه بکربلا ... و الرأس منه الی قناه .... . خدایا چشم ما را به جمال مؤلایمان روشن بفرما خدایا فرج آقا را نزدیک گردان. خدایا گرفتاری ها، مشکلات از این جمع دفع ورفع بفرما. حوائج این جمع را برآورده بفرما. الهم ءارنا طلعت رشیده والقره الحمیده و جعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه. پروردگارا توفیق عبودیت برای ما عنایت فرما. پیروان اهل بیت شیعیان امیرالؤمنین در سرتاسر دنیا عزت و توفیق عنایت فرما. حوزات علمیه حوزه علمیه نجف و قم و مشهد غیره ها مراجع تقلید مقام معظم رهبری درسایه امام زمان به توفیقاتشان بیفزا الهم مفتح لنا بالخیر واختم لنا بالخیر و جعل عواقب امورنا خیرا


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo