درس خارج فقه استاد مصطفوی
92/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حكم تنجيس و ازاله نجاست از مشاهد مشرفه
تذكر اخلاقي
قال الله تعالي: يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات اين آيه قرآن يكي از مصاديق بارز آن، همين اهل علم است و محصلين علوم آل البيت عليهم السلام. ترجمه كنم و شرح مختصري، ترجمه اين است كه خداي متعال ميفرمايد يرفع الله الذين آمنوا منكم خداوند رفعت و برتري ميدهد براي آنهايي كه ايمان آوردهاند و براي آنهايي كه علم آموختهاند، رفعت ميدهد. اين يكي از معجزات قرآن هم به حساب ميآيد به اين صورت كه تمام اوصاف و مقامات و القاب و عناوين همه نسبي و عارضي است، دو صفت ذاتي و واقعي است كه عبارت است از علم و ايمان. تمامي اوصاف و القاب ارزش اعتباري و حقوقي دارد و نسبي است به شرائط بستگي دارد. يك روز رئيس است و برايش رأي دادهاند و يك روز پول دارد اعتبار دارد. اما دو تا عنوان واقعي است، در هيچ شرائطي بالا و پايين نميرود، كدام دو عنوان؟ علم و ايمان. اينكه خدا ميگويد يرفع الله، رفعتي از سوي خدا داده شده است. مصداق بارز آن علماء و فضلاء هستند اهل علم، كه ايمان دارند و علم. يك سوال تفسيري مختصري را هم تذكر بدهم، كه گفته ميشود در آيات قرآن جاي ديگر آمده است كه ان اكرمكم عند الله اتقاكم، جوابش اين بود كه ايمان و تقوا يك حقيقت است داراي دو تا جلوه. جلوه نظري آن ايمان است و جلوه عملي آن تقواست. تقوا و ايمان دو چيز نيست، يك حقيقتي است كه در دو جلوه تجلي ميكند. علماء و فضلاء اين رفعت را خدا به آنها داده. بنابراين تذكري كه براي خودم و شما عرض ميكنم اين است كه اگر به اين دو تا نكته توجه كنيم، كه رفعت هم اطلاق دارد، هم رفعت در دنيا و رفعت در آخرت. اينگونه نيست كه بگوييم بله خوب رفعت داده منتها شما صبر كن، اين رفعت را آخرت برايتان ميدهد، اين القاءات تصوفي است، در مكتب اهل بيت نيست، ما اينگونه نميگوييم. گاهي هم گفته ميشود اهل علم كه شديد، دنيا ديگر نيست. ديگر بايد دل از دنيا جدا كني، دنيا نيست، فقط منتظر آخرت باش. در مكتب اهل بيت چنين چيزي نيست. در مكتب اهل بيت ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنه است. ما ميگوييم يك روحاني كه اين دو تا نكته را جمع كرده باشد، گفتهايم مقوم روحانيت دو چيز است، مقوم كه صدمه ديد، صحت سلب دارد، چيست ان دو چيز؟ تقوا و علم. گفتهايم در بيان ساده، طلبهاي كه به واجبات و محرمات پايبند باشد و درسش را خوب بخواند، اين در مديريت آقا بقيه الله الاعظم است. ديگر دنيا ندارد، نخير، عزت دنيا هم دارد. وضع زندگي در حد آبرومندانه. ما دنيا را كه ثروتمندي و زراندوزي كه نميدانيم. ما دنيا را ميگوييم ما يحتاج و ضروريات فراهم باشد كه قطعا هست، شرطش اين است.
اهميت علم آموزي و تداوم آموزش فقه
لذا توصيه اين است مخصوصا براي بعضي از شخصيتهايي كه مشاغل اجتماعي دارند و در اين جمع هم هستند. يادتان نرود هر موقع مشاغل هم برايتان پيش آمد، درس را ترك نكنيد. ما تجربه كرديم كسي كسالت جسمي دارد، ميگويد چند روز استراحت كنم، اشتباه ميروي، درس برو كسالتات رفع ميشود. من اين حرف را همين طوري بدون اساس نميگويم، اساس علمي هم دارد، چرا؟ چون درس رفتيد روحتان سلامت پيدا ميكنيد، سلامت روحي بر جسم حاكم ميشود و سلامت جسم هم محقق ميشود. بنابراين در توفيقهايتان مشكلات زندگيتان پيش آمد دست از درس بكشيد و برويد دنبال كار، اشتباه فاحشي است. درسات را ادامه بدهيد مديريت از بالاست. كنترل ميشود و كارها رو به راه ميشود. اما يك تبصره: يك كارهاي ضروري، لازم، حياتي است كه نميشود انجام ندهد. آدم يك مدرسه دارد، يك حوزه دارد، يك عدهاي به آدم وابسته است، يك منطقهاي را آدم بايد احياء كند، عالم بزرگ يك منطقه است طلبهها به او مراجعه ميكنند، چه كار كند؟ راهش اين است كه آن كار را كه رفتيد يادتان نرود ارتباط مطالعاتيتان را با درس حفظ كنيد، يك تنفسي. مرحوم شيخ انصاري از سلف صالحمان شنيدهايد قدس الله نفسه الزكيه كه ميفرمود روز شنبه كه من درس ميايم، پنجشنبه و جمعه كه تعطيل ميكنم عامي ميشود. ببينيد تنفس است حيات است. شما در مسافرت كاري هم هستيد و خدمت هم به مردم ميكنيد، يك پنجرهاي باز كنيد مختصر، در حد اقل نيم ساعت، براي مطالعاتتان درس را مطالعه كنيد. باز هم يك نكته توضيحي بگويم مطالعه كه ميكنيد مطالعه پراكنده خيلي كارساز نيست. مطالعه مرتب چطوري مرتب؟ مثل قرآن خواندن. از كساني ميپرسم ميگويم قرآن ميخوانيد؟ ميگويد كه حداقل گفتهاند روزي ده آيه اگر طلبه نخواند اين ديگر عليه السلام نيست عليه الغفران بايد بگوييم يعني بايد خدا ببخشد او را. خوب بعد ميگويد بله من سه چهار تا قل هو الله احد ميخوانم خوب ميشود ده تا، اين نشد ديگر، ده تا آيه قرآن، قرآن خواندن قرآن را از اول بگيريد، توصيهاي كه من به ارث دارم از مرحوم شيخ صدرا ميگفت حداقل روزي ده تا آيه قرآن بخوانيد. اين يك نورانيت براي طلبه ايجاد ميكند. اين را براي اين گفتم كه برنامه درسيتان هم مطالعاتتان هم همين طور باشد. ما كار داريم، مسافرت ميرويم، هيچ اشكالي ندارد كتاب با خودتان ببريد، مثل قرآن بخوانيد. چطوري مثل قرآن؟ كتاب كفايه را بگيريد، يا كتاب اصول فقه را بگيريد يا كتاب شرح لمعه را بگيريد، يا كتاب منهاج الصالحين و تحرير الوسيله اينها را بگيريد، از اول همين طور يك صفحه كه خوانديد شماره گذاري بكنيد تا كتاب كامل بشود. در آخر كه كتاب كامل شد به طور ناخودآگاه ميبينيد روحتان يك چيزي به دست آورده، دادهاي ميآيد فرامعادلاتي كه وارد ميشود بر روح شما، حداقل يك خوشحالي و يك نشاط، الحمد لله من يك دور شرح لمعه را مطالعه كردم و ثوابش را هديه كردم به روح آقا امام صادق. لذا در مثال طلبگي گفته ميشود كه شما از علم احترام كنيد كه علم از شما احترام كند. شما با علم اتصالات را برقرار كنيد كه علم با شما اتصالات را برقرار كند و شما را بالا ببرد. بنابراين اين قبل از تعطيلات شبيه اين حرفها را زدم، خدا كند در اين تعطيلات ان شاءالله اهل مطالعه هستيد و باشيد به اميد خدا. شكر خداي متعال كه باز خداوند توفيق داد امروز روز اول شروع بحث ما هست.
ادامه بحث فقهي
مسئله بيستم احكام نجاسات در عروه الوثقي
موضوع بحث ما مسئله بيستم فصل احكام نجاسات در عروه الوثقي. ما متني بحث ما بر اساس متابعت از سلف صالح حوزه عروه الوثقي است، شرح هم آراء فقهاء براي اينكه كاملتر و فعلا روانترين بحث استدلالي كتاب تنقيح هست عمدتا از تنقيح نقل ميكنيم و آراي فقهاي ديگر از صاحب جواهر و بقيه فقهاء تا امام خميني و شهيد صدر. اين آراء را داريم و بعد عمدتا هم متن فتوا منتهي ميشود به متن عروه، آنقدر متن عروه متين است كه با تمام استدلالها آخرش منتهي ميشود به متن عروه. اين سبك و سياق بحثي ما بود.
حكم تنجيس مشاهد مشرفه
مسئله بيستم بسيار مسئله ميمون و مباركي است. المشاهد المشرفه كالمساجد في حرمه التنجيس بل وجوب الازاله اذا كان تركها هتكا بل مطلقا علي الاحوط لكن الاقوي عدم وجوبها مع عدمه و لا فرق فيها بين الضرائح و ما عليها من الثياب و ساير مواضعها الا في التأكد و عدمه.
مراد از مشاهد مشرفه
ترجمه: مشاهد مشرفه حرم امام رضا، حرم حضرت معصومه، حرم امامزاده احمد، اينها همهاش مشاهد مشرفه است، آن مشاهد مشرفهاي كه كربلا و نجف كه سر جاي خودش تا مكه و مدينه. اين مشاهد مشرفه مثل مساجد هستند در حرمت تنجيس. در بحثهاي قبلي خوانديم و شرح داديم كه تنجيس مساجد حرام است و حرمتش ثابت است بالنصوص و الاجماعات. و اما مشاهد مشرفه مثل حرم امام رضا و حرم حضرت معصومه اين مشاهد هم تنجيسش حرام است مثل مساجد. سيد فتوا ميدهد مشاهد مشرفه مثل مساجد است همان طور كه تنجيس مساجد حرام است بلا خلاف، تنجيس مشاهد مشرفه هم حرام است بلا خلاف. تا اينجا خلاف و اشكالي وجود ندارد.
حكم ازاله نجاست از مشاهد مشرفه
بل وجوب الازاله بلكه ميگويد في وجوب الازاله هم مشاهد مشرفه مثل مساجد است. تنجيس قبلا شده است، اگر مسجد باشد، تنجيس كه حرام است اما اگر شما در مسجد نجاستي را ديديد، ازاله نجاست بر شما واجب است. ميفرمايد تنجيس مشاهد مثل مساجد حرام است بلكه ازاله نجاست از مشاهد مشرفه هم مثل مسجد واجب است. منتها اين وجوب ازاله را ميفرمايد مشروط است. حرمت تنجيس مشروط به هيچ شرطي نيست. و اما وجوب ازاله مشروط به اين است كه اذا كان تركها هتكا اگر ترك ازاله نجاست هتك به حساب بيايد در اين صورت ازاله واجب ميشود. بل مطلقا علي الاحوط بلكه ازاله واجب است مطلقا اعم از اينكه موجب هتك بشود يا نشود منتها علي الاحوط كه احتياط هم احتياط مستحبي است چون فتوا اينجا وجود دارد. لكن الاقوي عدم وجوبها مع عدمه ميگويد اقوي گفت و قبل آن فتوا بود و احتياط از آن احتياطهاي مستحب خيلي روشن است. اقوي عدم وجوب ازاله است در صورت عدم هتك. اين متن بود كه براي شما خوانديم.
صوري كه مرحوم آقاي خويي طرح نمودهاند
اما شرح مسئله: درباره شرح مسئله سيدنا الاستاد
[1]
قدس الله نفسه الزكيه اين بحث را مبسوط بيان ميكند و ميفرمايد كه بحث صور متعددي دارد.
سوال: مشاهد مشرفه معصومين با غير معصومين بايد تفكيك بشود.
جواب: اينهارا بحث ميكنيم. خصوصياتي است كه از مشاهد آلات چه ميشود، مصاحف چه ميشود، اينها متفرعات بحث است. فعلا ما كلي گفتيم حرم امام رضا و حرم حضرت معصومه گفتيم، منتها ما يك بحث فرا فقهي داريم گفتيم معصوم چهارده تا اعلام شده اما معصوم ديگر هم داريم. گفتيم كه حضرت علي اكبر مثلا حضرت عباس، حضرت زينب، حضرت معصومه اينها معصومين هستند منتها ما هم ادلهاي داشتيم و ارائه كرديم و اينكه اسم را نبرده، دليلي دارد براي اينكه آن يك جهت بوده و اين جهت ديگر دارد و اينها معصومين هستند.
صورت اول حرمت تنجيس كه موجب هتك حرم شود
اما مشاهد مشرفه و ازاله نجاست و حرمت تنجيس به سه صورت است: صورت اول كه تنجيس موجب هتك حرم بشود. مثلا تنجيس مشهد از مشاهد، حرم از حرمها صورت ميگيرد ولي اين تنجيس هتك حرمت است. هتك قطعي است. هتك مشكوك نيست.
علت حرمت تنجيس در صورت اول
در صورتي كه هتك حرمت باشد بلا اشكال تنجيس حرام است و هيچ شبههاي در اين رابطه وجود ندارد. اختلافي هم نيست، منتها ما در حد نفي خلاف اعلام ميكنيم نه در حد اجماع.
سوال: در غير مشاهد هم مثلا منزلي را تنجيس كند و هتك حرمت بشود حرام است.
جواب: هتك حرمت مكان و زمين مردم، اگر در اثر تنجيس صورت بگيرد، يك بحثي است قطعا هتك حرمت به حساب بيايد، تحت عنوان هتك حرمت ميرود و اشكال ندارد. شما نظرتان اين است كه ميگوييد اين اختصاص به مشاهد ندارد، هتك حرمت موضوع حكم است، هر كجا، زمين شخصي يا لباس كسي اگر تنجيس كني و هتك بشود. ببينيد هتك حرمت مربوط ميشود به شعائر، مربوط ميشود به عناوين مقدسه، هر چيزي كه عرف بگويد هتك حرمت شد، ما براي آن حسابي باز نميكنيم. بايد شعائر باشد، حرمات باشد، وانگهي هتك آن ميشود قطعا حرام. مشاهد مشرفه قطعا سيدنا الاستاد ميفرمايد مشاهد مشرفه قطعا شعائر است مثل صفا و مروه ان الصفا و المروه من شعائر الله مشاهد مشرفه هم از شعائر الله هست و تنجيس آن با تعظيم منافات دارد. تعظيم ديگر از بين ميرود. تعظيم را اگر پشت پا بزنيم، حرام است براساس نص آيه قرآن. بنابراين تنجيس يك نوع عدم تعظيم است و مخالفت با تعظيم است. و در اين مسئله بين فقهاء نه تنها اشكالي وجود ندارد كه تقريبا مسئله نزديك به اجماع است. صورت اول روشن شد و به دور از ابهام است.
صورت دوم تنجيس مشاهد بدون هتك حرمت
صورت دوم: تنجيس مشاهد بدون هتك حرمت. به اين معنا كه مشهد يا حرم تنجيس بشود ولي هتك حرمتي در كار نباشد. تنجيس ميشود اما كسي در عرف اين را هتك حرمت تلقي نميكند. فرض بفرماييد كسي انگشت او خوني شده، زير فرش مسجد كف مسجد ميمالد اين خون را و بعد هم فرش ميگذارد روي آن، در عرف اين را هتك حرمت تلقي نميكنند. تنجيس است اما هتك حرمت نيست. آيا در اين صورت كه تنجيس هتك حرمت در پي نداشته باشد، باز هم حرام است يا حرام نيست؟
علت حرمت تنجيس در صورت دوم
سيدنا الاستاد ميفرمايد تنجيس مشاهد مشرفه ولو موجب هتك حرمت نشود باز هم حرام است، لا يجوز. چرا حرام است؟ حرمت آن به واسطه تبعيت از مسجد نيست كه گفتيم تنجيس مسجد حرام است و اين هم حرام، به دليل تبعيت نيست. بلكه حرمت آن براساس قاعده است قاعده الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلها. ميفرمايد مشاهد وقف است يا وقف براي امام معصوم است يا وقف براي معصوم است يا وقف براي مؤمنين و براي زيارت و عبادت است، وقف است. متعلق وقف هم معلوم است. معصوم يا مردم و مؤمنين. جهت وقف هم معين است. جهت وقف اين است كه عبادتي، طهارتي، نظافتي در كار باشد. جهت وقف حفظ طهارت و پاكيزگي در اين موقوفات معلوم است، قطعا در اين جهت هست كه اين مكان پاك و طاهر باشد. اين جهت معلوم است. ايشان ميگويد معلوم و احاله به معلوم ميكند ما از كجا بفهميم معلوم است؟ ما از تناسب حكم و موضوع. موضوع حرم است و مقدسات و حكم هم عبادت است و خضوع و توسل. بنابراين براساس قرينه تناسب حكم و موضوع ميگوييم جهت وقف در مشاهد قطعا طهارت و پاكي و پاكيزگي است. اين را كه گفتيم اگر تنجيس به عمل بيايد، تصرف در خلاف جهت وقف شده است و تصرف در خلاف جهت وقف از محرمات شرعيه است. بنابراين تنجيس مشاهد قطعا براساس قاعده حرام است. البته اگر موقوفات داراي اين جهت نباشد مثل خانات و پاركها و تفريحگاهها و منتزحات كه براي آسايش و تفريح و مسافرت مردم و مؤمنين است كه وقف است اما براي زيارت و عبوديت و توسل و خضوع نيست، اگر ميدانيم جهت رعايت طهارت نيست اما در مثل مشاهد مشرفه قطعا براساس تناسب حكم و موضوع ميبينيم كه جهت وقف همين است كه گفته شد. طهارت و نظافت و تنجيس خلاف جهت وقف است و حرام و محرم شرعي. لذا در حرمت تنجيس مساجد ما نياز به دليل داريم. چون خلاف قاعده است. اگر يادتان است، چرا خلاف قاعده است؟ چون وقف مسجد بر مبناي سيدنا الاستاد طرف ندارد، وقف مسجد يعني مال محرم شده و آزاد شده و قربه الي الله آزاد شد و طرف مالك وقف در كار نيست. بنابراين به مال غير تصرفي نشده است پس از كه گفتيم در وقف لله مثل مساجد مال موقوف محرر است، مالك وقف يا مصرف وقف نداريم، آنجا ديگر قاعده كارگشا نيست. بايد دليل براي حرمت تنجيس مسجد اقامه كنيم كه گفتيم ادله ما حديث نبوي معروف كه دلالتش خيلي روشن بود جنبوا مساجدكم النجاسه تابع دليل بود. بنابراين اين مسئله دوم، اين صورت دوم كه تنجيس مشاهد مشرفه موجب هتك حرمت نشود، حكمش اين شد كه اين تنجيس حرام است براساس قاعده الوقوف.
سوال:
جواب: اما حرف وهابيها تداعي شد نه اشكال. وهابيها كه ميگويند خلاف جهت وقف است، قبر دفن يك مسئله است، تدفين يك مسئله است، وقف مسئله ديگري است. ما با آنها اختلاف داريم از اين جهت است. ما ميگوييم في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيه اسمه آنها ميگويد. آنها ميگويند ما دليلي بر تعمير قبور نداريم، فقط يهوديها قبرهايشان را يك كمي حالت مرتفعي برايش ميدهند كه تأسي به آنهاست. و اما قبر كه صورت گرفت خود قبر از خودش، سنگ گذاشتن دارد، نشانه سنگي روي آن ميگذارد، يك مقدار ارتفاعي ميدهد، يك مقدار علامتگذاريها هست، علامتگذاريها بر مبناي خود آنها هم الان اخيرا سيمان ميكنند علامت ميگذارند، بالا نميبرند پايين ميبرند. يك قبرستاني اخيرا درست كردهاند معمور منتها زيرزميني. كل آن تصرفات يك تصرفاتي است كه در دفن و در قبر است نه در وقف. دفن را اگر بخواهيم بگوييم كه تصرف در وقف خود قبر هم تصرف در وقف صورت ميگيرد بنابراين به زمين وقفي اصلا دست نزنيم، نه، زمين وقفي وقف شده است براي دفن، اما شكل دفن چگونه است، بايد از طريق ديگر درست كنيم. آن مال آنها بود. اما اگر خاطر شريفتان است درباره وقف محرر امكان دارد نظر شهيد صدر خود حقير گفته باشم. ما شرح داديم و گفتيم كه وقف براي خدا، وقف مسجد محرر به آن معنا نيست. با همه احترام و ادبي كه داريم معنايش اين نيست كه مالك ندارد. ان الله مالك بكل شئ.
صورت سوم لزوم ازاله در صورتي كه ابقاء نجاست موجب هتك حرمت نباشد
صورت سوم اين است كه وجوب ازاله نجاست از مشاهد مشرفه در صورتي كه بقاء نجاست در مشاهد موجب هتك نباشد، آيا ازاله واجب است يا ازاله واجب نيست؟
علت حرمت تنجيس در صورت سوم
بيان محقق همداني
محقق همداني
[2]
ميفرمايد كه فرقي بين حدوث و بقاء نجاست نيست. اگر تنجيس موجب هتك ميشود يا حرمتش ثابت است، حدوث نجاست است و باقي ماندن نجاست كه مبادرتي به ازاله نشود هم بقايش حرام است طبيعتا بايد ازالهاش واجب باشد. براي اينكه در هتك حرمت مشاهد بين حدوث و بقاء نجاست فرقي ديده نميشود اما شرح مسئله و تحقيق ان شاء الله جلسه آينده.
[1] 1. تنقيح العروه الوثقي، محقق خويي، جلد 2، صفحه 312.
[2] 1. مصباح الفقيه، محقق همداني، جلد 1، صفحه 586.