< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 توضيح تکميلي در تعارض دودسته از روايات مذکور
 سوالي شد که بين روايات دال بر مطهريت نار نسبت به قطره دم وبين صحيحه علي بن جعفر ممکن است اعم و اخص مطلق باشد نسبت اعم و اخص مطلق نيست چون رواياتي که درباره مطهريت نار امده اطلاق دارند اطلاقش هم مي خواهد حليت اکل ثابت کند و هم نجاست واين صحيحه علي بن جعفرکه دال بر نجاست هست بوسيله ملاقات باز هم اطلاق دارد اب عادي و اب جوشانده را شامل مي شود اين دو تا مطلق در ماده اجتماع تعارض مي کنند هميشه تعارض در صورتي است که نسبت اعم و اخص مطلق باشد ماده اجتماع انجايي که طهارت و نجاست باشد ان روايات مي گويد نجاست حليتش ماده افتراقش هست واين روايات که اطلاق داشت نجاست را مي گويد ان روايات دال بر مطهريت نار طهارت ان قطره دم را ميگفت اين صحيحه نجاست ان دم را مي گويد در ماده اجتماع تعارض مي کنند
 توضيح تکميلي در بحث انصراف
  يک توضحي هم درباره انصراف مفرد و انصراف جمله انصراف را گفتيم که سه قسم است 1. انصراف بدوي وحاق لفظ وانصراف مدرکي سه تا بود فرق بين انصراف در مفرد و انصراف در جمله چيست درباره انصراف مفرد همان سه قسم است منتها يک قسمش را مي گوييم از حاق لفظ بدوي انصراف مدرکي بوسيله قرينه منتها قرينه فرق مي کند قرينه در مفرد کثرت استعمال است در تراکيب ممکن است قرائن ديگري باشد قرائن حاليه قرينه مقاليه و غيرها منتها در مفرد قرينه غلبه در استمعال است و اما انصراف در جمله و ترکيب انصراف در جمله همين سه قسم است منتهي يک قسمش فرق مي کند انصراف بدوي داريم انصراف اصلي که از ظهور بر مي ايد دربرابر حاق در مفرد مي گوييم در ترکيب و جمله مي گوييم ظهور و قسم سومش همان انصراف مدرکي منتها مدرکش ممکن است تداعي باشد ممکن است قرائن حاليه باشد مدرکي است اين دو تا اصطلاح را توضيح داديم الان رسيديم به اصل بحث مسئله دوازدهم امروز مسائل اسان و بي دغدغه و مسير هموار است
 مسئله دوازدهم _ حکم سوزن يا چاقوي وارد شده در بدن
 مسئله دوزادهم سيد يزدي مي فرمايد اذاغرز ابره او ادخل سکينا في بدنه او بدن حيوان ،فان لم يعلم ملاقاته للدم في الباطن فطاهر سوزن را فرو مي کند داخل جسم و بدن انسان يا حيوان يا چاقويي براي حجامت و اينها تيغ مي زنند داخل بدن وارد مي شود اگر علم به ملاقات به نجاست نباشد طاهر است احتمال ملاقات مي دهيم درجمله کوتاه احتمال ملاقات موضوع حکم نيست ملاقات محرز موضوع حکم است بعد مي فرمايد و ان علم ملاقاته لکنه خرج نظيفا فالاحوط الاجتناب عنه مي فرمايد اگر علم به ملاقات پيدا کند مي داند داخل اين قسمت از بدن خون امده است در داخل بدن سر سوزن امپول مثلا ملاقات مي کند با خون وليکن سوزن را که از بدن بيرون مي اورند الوده به خون نيست مي فرمايد احوط اجتناب است براي اينکه از يک سو دليلي بر نجاست دم در باطن بدن نداريم از سوي ديگر دليل ملاقات با دم شاملش ممکن است بشود بين دو تا دليل که قرار گرفتيم مي گوييم که احوط اجتناب است
 نظر مرحوم آقاي خويي و نقد ان
  اما سيد الاستاد در کتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 26 مي فرمايد که خون درباطن بدن حکمي ندارد نجاست براي خون در باطن بدن ثابت نشده است ما دليلي بر نجاست نداريم دليل بر عدم نجاست همان عدم دليل بر نجاست است و اما در همين رابطه مکرر عنايت فرموديد که خون در باطن حکم نجاست ندارد اين را مکرر گفتيم يک نکته کليدي گفتيم وضع حکم وضعي انتزاع است حکم شرعي اعتبار است نکته اصلي اين است که براي خون داخل بدن از سوي شرع نجاست اعتبار نشده و حکم اعتبار است و وضع انتزاع اين مسئله کامل شد
 مسئله سيزدهم _ خون خارج شده از لثه در دهان
 مسئله سيزدم اذا استهلک الدم الخارج من بين الاسنان في ماء الفم فالظاهر طهارته بل جواز بلعه اين مسئله محل ابتلاست دندان ادم خونريزي دارد مي فرمايد اگر از بين دندانها خون بريزد با اب دهان مخلوط بشود ظاهر اين است که اين خون پاک است ان اب دهان را نجس نمي کند بلکه جائز است بلعيدن و قورت دادن اب دهاني که با خون دندان مخلوط شده بر اي اينکه دليل بر نجاست اين خون نداريم و ثانيا با اب دهان که مخلوط بشود حالت استهلاک هم بوجود مي ايد نعم لو دخل من الخارج دم في الفم فاستهلک فالاحوط الاجتناب عنه فرمايد اگر خوني از خارج به دهان ادم وارد بشود مثلا لب ادم خوني شده است خون لب به داخل دهان وارد شد مي فرمايد در اين صورت اگر استهلاک بوجود مي ايد عين دم ملموس نباشد احوط اجتناب است و اولي هم شستن و تطهير دهان است بوسيله مضمضه و نحو مضمضه سيد يزدي بين خون داخل بدن که در اصل در داخل بوده و خوني که از خارج وارد بدن بشود فرق قائل است اما سيد الاستاد مي فرمايد در داخل بدن حکم خون نجاست نيست اعم از اينکه ان خون از اول درباطن بدن باشد ويا از خارج در باطن بدن داخل و وارد بشود خون باطن است موضوع معلوم است خون در باطن محکوم به نجاست نيست اينجا يک نکته تعبيري مي فرمايد احوط اجتناب اولي مضمضه و شستن دهان چه فرق است بين احوط و اولي احوط با ديد فقهي است احوط عنوان فقهي دارد اولي عنوان و رنگ و بوي نظافت و بهداشتي دارد اولي يعني مربوط مي شود به نظافت و بهداشت احوط که مي گويد مربوط مي شود به فقه و حکم شرعي اين فرق بين احوط و اولي اين مسئله تا اينجا تمام شد
 سوال وجواب
 سوال و جواب خوني که در داخل بدن هست يا استهلاک مي شود يا استهلاک نشده اگر يقين به استهلاک داشته باشيم براساس راي سيد الخويي اکل خون صدق نمي کند فروبردن اب دهان عادي است و براي روزه هم اشکالي ندارد اگر شک در استهلاک کرديم احراز نکرديم استهلاک را قطعا احتياط واجب اجتناب است و در هر صورت احوط در ماه رمضان اجتناب است
 مسئله چهاردهم _حکم خون خشک شده در زير ناخن يا پوست
 اما مسئله چهاردهم الدم المنجمد تحت الاظفار او تحت الجلد خوني که خشک بشود زير ناخنها يا زير پوست از بدن اگر استحاله نشود و خون به ان صدق کند نجس است خشک شدن مطهر نيست اگر اب به ان برسد پوست پاره بشود فلو انخرق الجلد و وصل الما اليه تنجس اين نجس مي شود
 حکم وضو يا غسل با وجود ظاهر بودن چنين قطعه خوني
 ويشکل معه الوضو اوالغسل وضو و غسل با اين وضعيت مشکل است نجس مي شود اب حکم چيست فيتوضا و اذا او يغتسل هذا اذا علم انه دم منجمد بايد هم جبيره کند و وضو و غسل انجام بدهد اگر غسل به گردنش بود و عمليات جبيره در نظر بگيرد اين در صورتي است که مي داند خون هست و اگر احتمال بدهد که اين تکه قرمز رنگ گوشتي است که در اثر فشار وان احتمل کونه لحما کالدم من جهه الرض کما يکون کذلک غالبا فهوطاهر اگر بداند که رنگ خون هست ولي حقيقتش گوشتي است که کوبيده شده در اين صورت مي فرمايد محکوم به طهارت است چون شک در تحقق موضوعم مي کنيم و اصل عدم نجاست جاري مي کنيم و قاعده طهارت هم حضور دارد و حکم هم بين فقها محل وفاق است تمام اين مطالب که گفتيم هيچ شبهه و اشکالي در کار نبود مگر درباره يک نکته کوچک و ان اينکه خون داخل و خارج فرق مي کند دو تشخيص خون و لحم سيد يزدي مي گويد غالبا گوشت است سيد الخويي مي گويد از کجا غالبا گوشت است گفتيم اينها جزء موضوع است موضوع تشخيصش وظيفه فقيه نيست به عنوان يک عاقل مي تواند دخالت کند اما به عنوان يک فقيه تشخيص موضوع نمي کند اگر برنامه از اين قرار شد يک ازمايش مختصري يک مراجعه مختصري بسيار به سادگي تشخيص مي دهد که اين خون هست يا گوشت مسئله حل مي شود مثلا به اندازه يک ازمايش يا به اندازه يک عکس گرفتن وقت نمي گيرد مي رود و تشخيص ميدهد اين يک مطلبي که بين خون داخل و خارج ممکن است ذهن شما را مشغول کند که سيد الخويي فرمود که بين خون داخل و خارج فرق نمي کند اما سيد طباطبايي از بيانش امد که خوني که از خارج بيايد حکمش نجاست است سيد الخويي مي فرمايد که حکم همان نجاست است بين خون داخل و خارج فرقي وجود ندارد اولا بخاطر تحقق موضوع موضوع خون است و داخل بدن و داخل بدن حکم وجود ندارد
 روايت معتبره عبدالحميد بن ابي الديلم
 و ثانيا روايتي داريم کتاب وسائل جلد 2 باب 39 از ابواب نجاسات حديث اول روايت معتبره عبدالحميد ابي ديلم سند محمد بن الحسن باسناده عن سعد بن عبدالله اين اسناد شيخ اسناد مستقيم است بدون واسطه هم هست سعد بن عبدالله قمي مروي عنه شيخ طوسي است عن احمد بن محمد بن عيسي اشعري عن العباس بن معروف و عبدالله بن الصلت همه اين سه نفر از قميين و از اجلا و ثقات هستند عن صفوان بن يحيي عن اسحاق بن عمار معروف و مشهور عن عبدالحميد اين عبدالحميد توثيق خاص ندارد ولي اينجا مروي عنه صفوان است از رجال صفوان است توثيق عام دارد و مضمونش هم مورد اعتماد فقهاست قال قلت لابي عبدالله عليه السلام رجل يشرب الخمر فيبصق فاصاب ثوبي من بصاقه قال ليس بشئ اين دلالت دارد که نجاست از بيرون خمر وارد دهان شده اب دهان پس از ملاقات با خمر بيرون بيايد محکوم به نجاست نيست اين دليل محکمي است در ارتباط با ان مطلب که اگر نجس از بيرون هم داخل بدن بشود با اب دهان ملاقات کند نجس نمي کند چون سيد الشهيد صدر در کتاب بحوث في شرح العروه الوثقي جلد 3 صفحه 220 مي فرمايد که صحيح اين است که دليلي انفعال شامل اين مورد نمي شود ما براي نجاست دليل براي انفعال داريم دليل انفعال ما شامل داخل دهان نمي شود پس حکم همان است که در متن امده و ادله همان بود که برايتان گفته شد بحث بعدي عين ديگر از اعيان نجسه در جلسه بعد
 حکم دندان پرکرده يا تک دندان مصنوعي در دهان و الودگي ان با خون
 سوال وجواب بنابراين مطلب دندان پر کرده فقط به فتواي ابنا عامه نجس مي شود بر فتواي مذهب اهل نجس نمي شود دليل انفعال شاملش نمي شود
 بحث اعتقادي در مورد غدير
 درباره روز ولايت که همان طور که در روز غدير امده است به اين مضمون خدا را شکر کنيم به اين نعمتي که به ماداده نعمت ولايت ادم قدرش را بداند مي دانيد قدر نعمت چگونه به دست مي ايد توجه به نعمت نعمت ولايت چه نعمتي است الان بر اساس بعضي جوانها که روشن فکر هستند الان در دنيا ثابت شده است که ارواح مقدسه به ادم کمک مي کند روح مقدس حضرت رسول روح مقدس حضرت علي براي ادم کمک مي کند ولايت يعني پناه بي پناهان در زندگي ولايت يعني بزرگترين پشتوانه و تکيه گاه دل در تمامي مسائل زندگي نعمت بزرگي است خدا توفيق بدهد که قدرداني کنيم
 بهترين جمله در مورد غدير
 درباره روز ولايت هر چند زياد گفته شده ولي بهترين جمله همان تعبير حضرت رسول درباره علي بن ابيطالب است که در روز غدير فرمود من کنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه خطاب به مردم است ارتباط با خداست جنبه عملي و جنبه عبادي دعاي پيغمبر هم مستجاب است که گفت وال من والاه که خدا دوست دارد دوست علي را روايت ظاهرا از عمر بن الخطاب است احب الله من احب عليا اين روايت در مصدر شيعه هم هست عمر بن الخطاب هم گفته است
 تواتر در حديث غدير
  يک نکته را بگويم اين روايت غدير را گفتم که تواتر معيار دارد علم، استفاضه اطمينان ولي عددي از ده نفر اگر برسد ديگر بهترين تواتر است اما حديث درباره غدير صد سند از تواتربالاتر چون با صدو ده از اصحاب امده صد روايت از بالاترين تواتر بالاتر از اصحاب از تابعين هشتادو چهارتا روايت و سيصدو پنجاه نفر محقق و عالم سر شناس از ابنا عامه در بحث غدير را مطرح کرده اند و نويسندگان تا عصر مير هاد حسين تا عصر قاضي نور الله بيست و شش تا کتاب درباره غدير مستقلا نوشته اند
 اجماع بشريت در شان علي (ع)
  و اجماع فرقه شنيده بوديد اجماع مذهب را شنيده بوديد اجماع بشر را گوش بدهيد درباره فضيلت علي اجماع بشريت است
 بيان جرج جرداق
 جرج جرداق سوال کردند که تو مسيحي هستي درباره علي مطالبي داري که شک مي کنيم علوي باشي بگو بنظر شما علي برتر است يا حضرت مسيح مي گويد بين دينم و وجدانم گير کرده ام اگر بگويم علي برتر است دينم اجازه نمي دهد اگر بگويم مسيح برتراست وجدانم اجازه نمي دهد اين ديگر شعر قديمها که علي بشر کيف بشر ربه فيه تجلي و ظهر اجماع طائفه که بود نص حضرت رسول که خواندم
 حديث حضرت زهرا (س)
 يک روايتي از حضرت صديقه طاهره هم نقل کنم ايشان مي فرمايد از پدرم رسول الله صلي الله عليه و اله شنيدم که فرمودند من کنت وليه فعلي مولاه بعد کاملش مي کند که بعضي از کساني که مريض هستند مي گويند گفته ولي دوست مي گويد بعد پدرم فرمود من کنت امامه فعلي امامه کتاب مناقب ابن مغاضري روايت سلسله ذهبيه شنيده بوديد سلسله ائمه شنيده بوديد سلسله خلفا بگويم برايتان عن عثمان بن عفوان عن عمر بن الخطاب عن ابي بکر ابن ابي قحافه قال سمعت رسول الله يقول ان الله تعالي خلق من نور وجه علي بن ابيطالب ملائکه يسبحون و يقدسون و يکتبون ثواب ذلک لمحبيه و محبي اولاده کتاب احقاق الحق جلد 6 صفحه 114 نمي دانم خدا بعضي ها چه توفيق مي دهد اين ميرحامد حسين که چه بوده اين قاضي نور الله شوشتري که چه بوده است اين علامه اميني که چه بوده است پسرش با يک واسطه مي گويم گفت که خواب ديدم و علامه اميني هست و حوض کوثر اميرالمومنين همه را اب مي دهد ديدم علامه که امد مولا امد با دست مبارکش اب براي علامه اميني داد اينها که چه کرده اند خدا مي داند خود قاضي نور الله که سعيدا وشهيدا در راه مولي چه تتبعي که نکرده است يک بار يک قاضي شيعه بود بردنش خبر بردن که قاضي نور الله درباره امير المومنين عليه السلام مي گويد قاضي نورالله را دستگير کردند بردند پيش وزير وزير گفت که چرا اينگونه گفتي گفت که از پيامبر امده درباره حضرت علي که لحمک لحمي حديث هم از سني هست بعد وزير سني درباره قاضي نور الله يک بيت شعر گفت و ازادش کرد گفت که گر لحمک لحمي زحديث نبويه بي صلي علي بي ادبيه اين را ازادش کرد بعد اين مطلب که تمام شد بار دوم که شهيدش کردند در بيابان انداختند راجو خواب ديد حضرت صديقه طاهره را گفت برو در ان بيابان فرزندم با سر بريده در بيابان بدون کفن است ديد که سيد نور الله بدون کفن سر بريده توسط ناصبي ها افتاده اينها اين کاره بودند اما يک نکته اين اميرالمومنين پيامش چيست بشر عزت مي خواهد و افتخار عزت و افتخار در چيست کفي بي ان تکون لي ربا و کفي لي عزا ان تکون لک عبدا چلچراغ روزگار من اميرالمؤمنين، هستي و دار و ندار من اميرالمومنين، درنگارستان نگار من اميرالمومنين، از شعور جان شعار من اميرالمومنين، عشق را از عشاق از مهر علي اموختند، مهر بر مهرش زدند انگه دهان را دوختند، شعله ها از شعله برق براقم دوختند، دور شمعش انقدر گشتند کاخر سوختند، پيشواي عاشقان يعني اميرالمومنين .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo