درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1403/02/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /توضیحات تکمیلی نسبت به ویژگیهای تکبیرة الاحرام
توضیح تکمیلی در بارهی مسأله شماره 14:
سید طباطبائی یزدی فرمودند: يستحب رفع اليدين بالتكبير إلى الأذنين أو إلى حيال الوجهأو إلى النحر مبتدئا بابتدائه و منتهيا بانتهائه.[1]
بلند کردن دستها تا گوش یا صورت یا نحر هنگام تکبیر مستحب است. از اول تکبیر دست بالا برود تا این که تکبیر گفته شود. محقق حلی در کتاب معتبر میفرماید: «رفع اليدين سنّة بغير خلاف بين العلماء.»[2] رفع یدین محقق نمیشود مگر به همین صورت که ابتدا آن از ابتدای تکبیر باشد و انتهای آن با انتهای تکبیر باشد.
سید یزدی فرمود: «و يجوز التكبير من غير رفع اليدين بل لا يبعد جواز العكس.»[3] رفع یدین بنابر مشهور مستحب است و سید مرتضی در کتاب انتصار وجوب آن را اعلام کرده است که صاحب جواهر میگوید شاید معنای لغوی وجوب مراد باشد که لزوما دستها در حال تکبیر بلند شود و اگر نه بین علماء اختلافی نیست در این که رفع یدین مستحب است، نه واجب.
تکبیر بدون رفع یدین جایز است؛ بلکه بعید نیست جواز عکس که رفع یدین جایز باشد بدون تکبیر. تنها رفع الیدین ورود در نماز را ایجاد نمیکند و ورود نماز با تکبیرة الاحرام است.
در حاشیهی عروه سید بروجردی میفرماید: مقتضای ادله این است که رفع یدین همراه با تکبیر باشد و رفع بدون تکبیر مقتضای ادله نیست.
امام خمینی (ره) هم در حاشیه بر عروه میفرماید رفع الیدین از آداب تکبیر است نه یک چیز مستقل.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج14، ص150 میفرماید: دلیلی بر شرعیت جواز العکس نداریم.
سید یزدی فرموده: «ما ذكر من الكيفية في رفع اليدين إنما هو على الأفضلية و إلا فيكفي مطلق الرفع بل لا يبعد جواز رفع إحدى اليدين دون الأخرى.»[4] آنچه در بارهی رفع الیدین از کیفیت گفته که دست ها تا مقابل گوش یا وجه بالا رود و کف دست رو به قبله باشد، این کیفیت حمل بر افضلیت میشود و اگر نه خود رفع یدین به نحو مطلق کافی است؛ بلکه رفع یک دست هم جایز است.
در بارهی رفع الیدین نصوصی که داریم رفع الیدین را به حد خاصی تحدید کرده است. در فقه و نصوص جایی که حد بیان شده باشد لا مسامحة فی التحدیدات و باید حد رعایت شود. شرع برای رفع، حد مشخص کرده که هر سه تعبیر در واقع تقریبا یک چیز است. تحدید در بارهی رفع الیدین ثابت است؛ اما گفته میشود که در اینجا مطلقی هم داریم که این مطلق حمل بر مقید نمیشود. مطلق و مقید در مستحبات جایی برای حمل مطلق بر مقید ندارد؛ بلکه حمل بر افضل مراتب میشود. شرح این مسأله را فقیه همدانی در مصباح الفقیه، بیان کرده است و میفرماید: در مستبحاب قاعده حمل مطلق بر مقید جاری نیست و اختصاص به واجبات دارد؛ برای این که در مستحبات اگر یک مطلق و مقیدی آمد، میگوییم مقید هم مصداق است و مطلق هم مصداق است؛ مثلا در مستحبات مطلق برداشتن دست هم مصداق است و تا گوش بالا آوردن هم مصداق است؛ چون تعدد مطلوب وجود دارد و در واجب وحدت مطلوب است و اگر به ظاهر مطلق و مقید عمل شود، تناقض است و لذا باید مطلق حمل بر مقید شود.
کتاب وسائل، باب 9 از ابواب تکبیرة الاحرام، حدیث1، صحیحه معاویة بن عمار:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ ع قَالَ: وَ عَلَيْكَ بِرَفْعِ يَدَيْكَ فِي صَلَاتِكَ وَ تَقْلِيبِهِمَا.[5]
نصوص این باب تا روایت شماره پنج از نظر سند تمام و از نظر دلالت کامل است و روایت بالا مطلق است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع افْتَتَحَ الصَّلَاةَ- فَرَفَعَ يَدَيْهِ حِيَالَ وَجْهِهِ وَ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ بِبَطْنِ كَفَّيْهِ.[6]
در شش روایت اول این باب حدی برای رفع یدین تعیین شده است. در روایت شماره هشت این باب اطلاق دیده میشود که حمل بر مراتب میشود؛ یعنی رفع تا مقابل گوش فضیلت بیشتری دارد.
تحقیق این است که تکبیرة الاحرام در ضمن روایات مستفیضه قریب به متواتر تحدید شده است و در برابر آن، یک روایت مطلق وجود دارد و حمل بر مراتب به هیچ وجه قابل التزام نخواهد بود؛ برای این که روایات مستفیضه حد را بیان کرده اند. این روایت مطلق اطلاقش در حدی نیست که رفع یدین را به نحو کامل مطلق اعلام کرده باشد؛ چون این روایت در مقام بیان کیفیت و خصوصیت رفع یدین نیست؛ بلکه در مقام اصل تشریع رفع یدین است و لحن هم نشان میدهد که در مقام اصل تشریع است و اطلاقی نیست تا بگوییم جمع بین مطلق و مقید در مستحبات حمل بر مراتب فضل است. علاوه بر این که سید بروجردی و امام خمینی فرمودند که رفع الیدین از آداب تکبیر است. محقق حلی فرمود رفع الیدین محقق نمیشود مگر به این که همزمان با تکبیر از ابتدا تا انتها باشد.
اشکال: ابتدای رفع با ابتدای تکبیر و انتهای آن با انتهای تکیر تطبیق کند با واقع تطبیق نمیکند و به طور طبیعی کم و زیاد میشود.
فقیه همدانی در جواب فرموده منظور از این تطبیق، تطبیق عرفی است، نه تطبیق دقیق فلسفی که درست ابتدا با ابتدا و انتها با انتها تطبیق داشته باشد.
مکمل بحث این است صاحب جواهر در کتاب جواهر الکلام، ج9، ص135 میفرماید: اگر کیفیت تخلف شود خالی از اشکال نخواهد بود؛ به جهت این که آن هیئتی که در بارهی تکبیرة الاحرام گفته شده است، احتمال دارد که مطلوبیت شرعی داشته باشد و اگر کیفیت رعایت نشود خالی از اشکال نخواهد بود.
فقیه همدانی میگوید رأی اصحاب همین است که کیفیت در بارهی تکبیرة الاحرام همان چیزی است که از نصوص استفاده شده است.
صاحب حدائق اشکالی دارد و آن این است که میفرماید کیفیت ممکن است مطلوبیت شرعی داشته باشد؛ ولی نصی در این رابطه نداریم. صاحب جواهر میفرماید نص موجود است. نصی که ایشان اشاره میکند عبارت است از روایت شماره 11 باب 9 از ابواب تکبیرة الاحرام.
وسائل الشيعة؛ ج6، ص: 29
وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدَ تَأْتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا تُرْفَعُ الْيَدَانِ بِالتَّكْبِيرِ.[7]
رفع ید، همراه با تکبیر باشد. از نصوص استفاده میشود که تکبیر در صورتی است که رفع الیدین با کیفیت خاصی وجود داشته باشد؛ مثل این که در مقابل گوش باشد یا در مقابل صورت. علاوه بر این که در مستحبات هم احتیاط جا دارد.
تتمه دیگر این است که اگر بنا شود رفع یدین اطلاق داشته باشد ممکن است با وضع متشرعه تطبیق نکند و رفع ید در تکبیر به نحو مطلق خلاف مذاق شرع و خلاف سیرهی متشرعه است؛ بنابراین اگر کسی رفع ید را تا حد سینه انجام دهد و اهل شرع و آشنا به شرع او را ببینند، خواهند گفت که این شخص از وضعیت متشرعه آگاه نیست.
نکتهی بعدی این است که رفع یک دست، نه نص دارد و نه مناسب با صلاة و تعبد است و نه دلیل دیگری دارد. سید یزدی که جواز آن را بیان کرده، شاید دلیلی داشته است. سیدناالاستاد هم میفرماید رفع یک دست دلیلی ندارد. اگر کسی رجاءا آن را انجام دهد؛ چون خارج از ماهیت نماز است، در نماز اشکالی نداشته باشد.