درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1403/02/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /بررسی لحن و ترجمه
در باره ی مسألهی شماره شش بحث میکردیم. سید یزدی فرمود: «من لم يعرفها يجب عليه أن يتعلم و لا يجوز له الدخول في الصلاة قبل التعلم إلا إذا ضاق الوقت فيأتي بها ملحونة »[1] کسی که تکبیرة الاحرام را نمیداند، یاد گرفتن آن واجب است و قبل از تعلم آن وارد شدن در نماز جایز نیست؛ مگر این که وقت تنگ باشد که در این صورت میتواند تکبیرة الاحرام را به صورت ملحون انجام دهد.
منظور از لحن در لغت، عدم صحت اعراب کلمه است؛ چنانکه در مجمع البحرین آمده؛ اما بر اساس ذوق فقهی، ملحون این است که مخرج حروف کلمه را درست ادا نکند تا این که کلمه تغییر پیدا کند. در صورتی که وقت تنگ باشد و فرصت برای فراگیری آن وجود نداشته باشد، با همان صورت لحن انجام دهد. در این رابطه مسأله از مسلمات اعلام شده است؛ برای این که لحن یک حالتی است برای مکلف که قرائتش خلاف واقع در آید؛ و لی قدرت و وقت برای تصحیح آن نداشته باشد. در این صورت مطلب مورد اجماع است که مکلف باید به همان صورتی که میتوان انجام دهد؛ برای این که تکلیف از عهدهی مکلف به واسطهی لحن ساقط نیست و قدرت بر انجام فصیح آن ندارد و باید به همان صورت انجام دهد ﴿لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا﴾.[2]
سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروة، ج14، ص295 مطلب را مستند میکند به روایت. در نهایت میفرماید به سه وجه و دلیل میتوان گفت که قرائت ملحون به صورت لحن درست است و اطلاقات تکبیر آن را شامل میشود. در حدیث شماره یک باب تکبیرة الاحرام آمده است «و تحريمها التكبير، وتحليلها التسليم»[3] این گونه اطلاقات شامل تکبیر صحیح و تکبیر ملحون خواهد شد.
وجه دوم، روایات مربوط به اخرس است، با عملیات اولویت که از آن استفاده میشود قرائت ملحون درست است.
وجه سوم در حقیقت تسالم یا عدم اختلاف بین فقهاء است که اگر مکلف قرائت صحیح بلد نباشد و فرصت برای یادگیری نداشته باشد، به همان صورت ملحون باید قرائت را انجام دهد و تکبیر جزء قرائت است.
وسائل، باب 59 از ابواب قرائت در نماز، موثقه مسعدة بن صدقة:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ إِنَّكَ قَدْ تَرَى مِنَ الْمُحَرَّمِ مِنَ الْعَجَمِ- لَا يُرَادُ مِنْهُ مَا يُرَادُ مِنَ الْعَالِمِ الْفَصِيحِ.[4]
از این روایت استفاده میشود که خداوند انسان را به اندازه توانش تکلیف کرده است و آن قرائتی که از یک عالم فصیح اراده میشود، از یک اعرابی اراده نمیشود. منظور از اعرابی در اصطلاح فقه و اصول کسی است که از مسائل شرعی اطلاعی ندارد و دست رسی هم ندارد و تقریبا قاصر است و قرائت را به صورت درست نمیتواند انجام دهد. به طور کل اعرابی کسی است که از مراکز آموزش و تعلیم به دور است و خودش آشنائی به مسائل ندارد و قرائتش درست نیست، از این فرد چیزی اراده شده است که از عالم فصیح وجه دیگری اراده میشود و قرائت عالم فصیح باید درست باشد.
پس لحن در لغت این شد که اعراب درست نیست و در اصطلاح این است که حروف را درست ادا نمیتواند در حدی که کلمه تغییر میکند مثلا اکبر را اگبر تلفظ میکند.
در ادامه سید یزدی میفرماید: «و إن لم يقدر فترجمتها من غير العربية و لا يلزم أن يكون بلغته و إن كان أحوط و لا تجزي عن الترجمة غيرها من الأذكار و الأدعية و إن كانت بالعربية و إن أمكن له النطق بها بتلقين الغير حرفا فحرفا قدم على الملحون و الترجمة.»[5] اگر قدرت بر فراگیری لفظ الله اکبر نداشته باشد که فرض بسیار نادری است، نوبت میرسد به ترجمه غیر عربی.
شیخ در کتاب مبسوط ج1، ص152 میفرماید: اگر مکلف قدرت بر انجام تکبیر به صورت عربی نداشته باشد، به لغت خودش تکبیر را انجام دهد.
محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص153 میفرماید: آنچه را که شیخ بیان فرموده حسن است «لان التکبیر ذکر اذا تعذر لفظ التکبیر روعی معناه»[6] تکبیرة الاحرام ذکر است و اگر لفظ آن ممکن نباشد، معنایش رعایت میشود. معنای آن ترجمه به لغت دیگر است.
صاحب مدارک در کتاب مدارک الاحکام، ج3، ص320 میفرماید: «وهذا مذهب علمائنا»[7] یعنی این مطلب مورد اجماع است.
صاحب جواهر در کتاب جواهر الکلام، ج9، ص209 میفرماید: محقق حلی فرموده اگر مکلف توان بر قرائت تکبیرة الاحرام به صورت عربی نداشته باشد، با ترجمهی آن تکبیرة الاحرام را ببندد. در بارهی دلیل این مطلب صاحب جواهر میفرماید دلیل آن این است که مکلف حد استطاعتش این است ﴿لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا﴾.[8] ثانیا در این رابطه شهرتی نزدیک به اجماع بر کفایت ترجمه وجود دارد.
علامه حلی در نهایه، ج1، ص455 میفرماید: تکبیر رکن است و اگر کسی نتواند لفظ آن را درست ادا کند به ترجمه مبدل میشود و ترجمه هم باید به لغت غیر عربی باشد و به صورت اذکار و عبارات عربی دیگر اکتفا نمیشود، وجهش این است که ترجمه اقرب است به بیان معنای تکبیر
فاضل هندی در کتاب کشف اللثام، ج3، ص420 میفرماید: فرمایش علامه به این صورت است که غیر عربی اگر معنا را ادا نکند، باید به ترجمهی لغت دیگر مبادرت به عمل بیاورد؛ مثل «الله اعظم و اجل» اگر معنای آن ادا کند، اولی خواهد بود.
در صورتی که ترجمه درست بود، علامه حلی در کتاب نهایه میفرماید اگر لغات متعدد باشد، فرق بین آن وجود ندارد و ترجمه اختصاص به لغت خود فرد ندارد؛ هر چند احتمال اولویت ترجمه به لغت عبری و سریانی وجود دارد؛ برای این که کتب آسمانی به این زبانها آمده است. میفرماید لغت فارسی در مرتبهی سوم است. شاید علت آن این باشد که کتاب آسمانی زرتشتی کلماتش با زبان فارسی آمده است. اگر الله اکبر به فارسی ترجمه شود، باید راء الله اکبر را فتحه دهد. صاحب کشف اللثام میگوید این ترجمه درست نیست؛ برای این که خدا ترجمه الله نیست؛ بلکه بر آن تطبیق میکند. خدا به معنای مالک است. ترجمهی اصلی الله در فارسی یزدان یا ایزد است؛ مثلا بگوید یزدان بزرگتر است. اکبر را بزرگ ترجمه نکند و بزرگتر ترجمه کند. سیدناالاستاد میفرماید اولیت ترجمه به سریانی و عبری استحسانی است که به عنوان دلیل تلقی نمیشود.