درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /وجوب استمرار نیت در نماز
مسأله شماره 14:
14 مسألة وقت النية ابتداء الصلاةو هو حال تكبيرة الإحرام و أمره سهل بناء على الداعي و على الإخطار اللازم اتصال آخر النية المخطرة بأول التكبير و هو أيضا سهل.[1]
سید میفرماید: وقت نیت ابتدای نماز است و آن همان حال تکبیرة الاحرام است؛ فرق نمیکند که نیت به معنای داعی امر باشد که فقط داعی امر وجود داشته باشد یا بنابر اخطار که مکلف در ذهن خودش خطور دهد الآن نماز را شروع میکند و این به صورتی است که آخر نیت با اول تکبیر تطبیق کند. نیت که محقق شد تکبیر گفته شود. نیت اگر قبلا در ذهن محقق شود تا وقتی تکبیر ادامه پیدا کند هم درست است.
شیخ طوسی در کتاب مبسوط، ج1، ص151 میفرماید: وقت نیت باید مقارن با تکبیر باشد.
علامه حلی در کتاب تذکره، ج2، ص105-110 میفرماید: اگر نیت قبل از تکبیر باشد مجزی نیست. اگر قبل از تکبیر باشد در حقیقت عزم است نه نیت. نیت آن است که قصد خود آن فعل باشد.
15 مسألة يجب استدامة النية إلى آخر الصلاةبمعنى عدم حصول الغفلة بالمرة بحيث يزول الداعي على وجه لو قيل له ما تفعل يبقى متحيرا و أما مع بقاء الداعي في خزانة الخيال فلا تضر الغفلة و لا يلزم الاستحضار الفعلي.[2]
در بارهی نیت فقهاء مانند شیخ طائفه، علامه حلی و محقق حلی فرموده اند که معنای استدامهی نیت این است که تا اتمام عمل مکلف از آن عمل غافل و خارج نشود.
علامه حلی در تذکره، ج2، ص108 میفرماید استدامهی نیت شرط است اجماعا.
شهید در ذکری، ج3، ص251 میفرماید: ادامهی نیت شرط است اجماعا.
منظور از استدامه در بیان شیخ، علامه و شهید همین است که سید یزدی در متن عروه آورده است و آن به معنای عدم حصول غفلت به تمام معنا است به این صورت که داعی زائل شود تا آنجا که اگر کسی از این مصلی سؤال کند که چه میکنی؟ در حال حیرت بیافتد و در ذهنش چیزی نباشد تا جواب دهد. در این صورت استدامه و استمرار صدمه میبیند و از بین میرود اما با باقی ماندن داعی در گوشهی ذهن او و در خزانهی خیال او به این صورت که خود داعی باقی باشد که اگر کسی سؤال کند چه میکنی؟ بگوید نماز میخوانم و استحضار فعلی لازم نیست. اگر استحضار فعلی را شرط بدانیم اولا دلیل ندارد و ثانیا مانع دارد. دلیل همان نیت ارتکازی و در ابتدا و بقای در ارتکاز است و مانع این است که اگر چنین چیزی را شرط بدانیم موجب عسر میشود. هر مکلفی که نمیتواند از ابتدا تا انتها برای تمامی نمازهای خود نیت را در ذهن حاضر نگه دارد، حد اقل عسر میشود.
16 مسألة لو نوى في أثناء الصلاة قطعها فعلا أو بعد ذلك.أو نوى القاطع و المنافي فعلا أو بعد ذلك فإن أتم مع ذلك بطل و كذا لو أتى ببعض الأجزاء بعنوان الجزئية ثمَّ عاد إلى النية الأولى و أما لو عاد إلى النية الأولى قبل أن يأتي بشيء لم يبطل و إن كان الأحوط الإتمام و الإعادة و لو نوى القطع أو القاطع و أتى ببعض الأجزاء لا بعنوان الجزئية ثمَّ عاد إلى النية الأولى فالبطلان موقوف على كونه فعلا كثيرا فإن كان قليلا لم يبطل خصوصا إذا كان ذكرا أو قرآنا و إن كان الأحوط الإتمام و الإعادة أيضا.[3]
اگر کسی نیت کند در اثنای نماز قطع نماز را فعلا او بعد ذلک. منظور از این عبارت چیست؟ این عبارت معقد است که میفرماید اگر کسی نیت قطع نماز را در اثناء نماید فعلا او بعد ذلک. معنای آن این است که مثلا در حین قرائت مالک یوم الدین نماز را قطع کند یا قصد کند که بعد از این اثناء در همین نماز قطع کنم. علامه حلی آورده است که اگر کسی در رکعت اول نماز است قصد کند که در همان رکعت از نماز بیرون بیاید یا قصد کند که در رکعت دومی از نماز بیرون بیاید. پس فعلا یعنی حالت فعلی و بعدا یعنی حالت بعدی.
در این رابطه معیار این است که استدامه و استمرار نیت در افعال نماز بتمامها لازم است و اگر قصد خروج صورت گیرد نیت قطع میشود و استمرار از بین میرود. معیار وجوب استمرار نیت و استدامه نیت از تکبیر تا تسلیم است و اگر نیت خروج در وسط صورت گیرد استمرار از بین خواهد رفت و موجب قطع نماز میشود.
آرائی که در این رابطه اختلاف شدیدی دارد، منشأ آن این است که اگر نیت خروج صورت گیرد ولی منافی انجام ندهد و دو باره برگردد و نیت را در قطعهی که خروج صورت گرفته، اعاده کند نماز درست است. رأی دیگر این است که اگر خروج صورت گرفت استدامه و نیت قطع شده است و عبادت بدون نیت درست نخواهد بود.
شیخ طائفه در کتاب خلاف، ج1، ص308 مسأله خروج را عنوان میکند و میفرماید اگر نیت خروج و نیت قطع در اثناء صورت گیرد و منافی انجام نشود، بطلان دلیلی ندارد و دلیلی بر بطلان نداریم. در آخر میفرماید آنچه در نفسی من قوی به نظر میرسد این است که خروج موجب بطلان میشود؛ برای این که استدامه قطع شده است. بنابراین شرط اصلی صحت نماز که نیت است، قطع شد و صلاة باطل است.
برای تأیید این مطلب علامه حلی در کتاب تذکره و قواعد، ج1، ص269 میفرماید: استدامه در نیت واجب است و اگر قصد خروج صورت گیرد نماز باطل میگردد.
شهید در کتاب ذکری، ج3، ص251 میفرماید: استدامه شرط است اجماعا و اگر نیت خروج صورت گیرد نماز باطل میشود. اگر کسی در رکعت اول قصد کند که در همان رکعت بیرون میآید یا قصد کند که در رکعت دوم بیرون بیاید در هر دو صورت نماز باطل میگردد؛ چون استمرار نیت قطع میشود.
در مقابل محقق حلی در کتاب شرایع، ج1، ص97 میفرماید: نیت خروج اگر صورت گیرد و منافی انجام نشود و بعد برگردد و آن قطعهی که نیت خروج صورت گرفته را اعاده کند، اظهر عدم بطلان است؛ یعنی تردیدی وجود دارد ولی اظهر عدم بطلان است.
علامه حلی در کتاب قواعد در بارهی این مثال که اگر کسی عزم به قطع کند در حال یا بعد از حالتی که فعلا در آن است، میفرماید اگر کسی در رکعت اول قصد کند که در رکعت دوم از نماز خارج شود و قصد خروجش به رکعت دوم تعلق داشته باشد، وجهی برای بطلان وجود ندارد؛ چون منافی انجام نداده و از قطع نیت هم برگشته و نیت را تصحیح و اعاده کرده است، پس نماز درست است.
صاحب کتاب کشف اللثام (استاد صاحب جواهر) در شرح عبارت علامه میفرماید: وجه بطلان است؛ به دلیل قطع استمرار و استدامه نیت.
معیار استمرار و استدامه نیت است که اگر از بین نرود قصد خروج و نیت قطع اشکالی ندارد.
صاحب جواهر یک جمع بندی دارد که در کتاب جواهر، ج9، ص175-181 آراء متضارب و متخالف را نقل میکند و بعد از نقل آراء و ادله میفرماید: احود اعاده است؛ چون هر دو رأی دلیلی دارند، احوط این است در صورتی که نیت قطع صورت گیرد، باید اعاده شود.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج14، ص50-53 میفرماید: کلام و متن عروه مشوش است و عبارت روان نیست. بهتر این است که عبارت را به این شکل تنظیم کنیم: اگر مکلف در اثناء نماز فعلا یا بعد از آن قصد قطع کند؛ ولی منافی انجام ندهد و برگردد، آن قطعهی که از نیت خارج بوده وارد نیت کند، در این صورت حکم صحت است؛ برای این که وجوب استمرار و وجوب استدامه امر مسلمی است و شک و شبههی در آن نیست؛ اما حکم به بطلان در صورت نیت خروج محل بحث است؛ برای این که مشهور بر این است که این خروج موجب بطلان است و صاحب شرایع بر این است که این نیت خروج موجب بطلان نیست. بعد میفرماید مشهور ادلهی دارد که همه ضعیف اند به جز یک دلیل که قابل استناد است و آن این است که گفته میشود نماز اجزائش یک بافتی دارد که به آن هیئت اتصالیه گفته میشود و اگر خروج صورت گیرد انقطاع صورت میگیرد که این عبارت شرح همان استدامه است. این دلیل قابل التزام نیست؛ برای این که ما استمرار را بین اجزاء شرط میدانیم نه بین اکوان و این انقطاع یک انقطاعی در اکوان است، نه در اجزاء و اجزاء پشت سر هم انجام گرفته است. اگر منافی نیامد اکوان و قطعات زمانی به اشکال قطع نیت برخورده است، نه خود اجزاء و مفاد ادله ارتباط و اتصال بین اجزاء است نه اکوان؛ مثلا اگر یک مکلف در بین دو جزء یک مقدار تنفسی بیشتر داشته باشد تا قرائتش بهتر صورت گیرد، این سکوت در کونی از اکوان نماز قطعا مبطل نیست. بنابراین دلیلی بر مبطلیت انقطاع کونی از اکوان وجود ندارد. اگر تنزل کنیم و بگوییم که ما الآن این مطلب را اعلام نمیکنیم که باید ارتباط بین اجزاء باشد نه اکوان، در این رابطه شک میکنیم که آیا اتصال و استمرار در اکوان هم شرط است یا نه؟ شک، در یک اشتراط ابتدائی است که مورد برائت است؛ بنابراین براساس برائت اعلام میکنیم که شرطیتی در اتصال اکوان وجود ندارد؛ لذا این نماز محکوم به صحت است.