درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/11/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /مسائل شماره 12 و 13
مسأله شماره 12:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: مسألة إذا أتى ببعض أجزاء الصلاة بقصد الصلاة و غيرهاكأن قصد بركوعه تعظيم الغير و الركوع الصلاتي أو بسلامه سلام التحية و سلام الصلاة بطل إن كان من الأجزاء الواجبة قليلا كان أم كثيرا أمكن تداركه أم لا و كذا في الأجزاء المستحبة غير القرآن و الذكر على الأحوط.[1]
کسی که بعضی از اجزاء نماز را به قصد غیر نماز اتیان کند مثل این که در حال رکوع هم رکوع صلاتی را قصد کند و هم تعظیم غیر را یا در سلام هم سلام نماز را قصد کند و هم سلام تحیت را، در این صورت این نماز باطل است. در این رابطه شرحی باید در نظر بگیریم تا مسأله روشن شود. فقهاء از جمله علامه حلی در کتاب تذکره، ج3، ص 110 میفرماید: «وكذا الحكم لو نوى ببعض الصلاة غيرها.»[2]
فخر المحققین در کتاب ایضاح، ج1، ص104 شرح این مطلب را از بیان والد ماجد خودش میفرماید: اگر کسی در رکوع قصد کند که برای خدا انجام دهد و در همان زمان تعظیم غیر را قصد نماید، متعلَّق واحد است و دو متعلِّق متنافی در متعلَّق واحد منجر به تضاد میشود و این تضاد در عمل مبطل است، در نتیجه نماز اگر به این صورت انجام گیرد، باطل خواهد بود. این مسألهی تضاد که در نزد متکلمین مسلم است. علماء اجماع دارند بر این که اگر کسی یک جزء نماز را به قصد نماز و غیر نماز انجام دهد، نماز باطل است هم از حیث تعلیل که منتهی به تضاد میشود و هم از حیث دلیل که این حکم مورد اجماع فقهاء است.
محقق ثانی در کتاب جامع المقاصد، ج1، ص226 در شرح این بیانی که از علامه حلی رسیده که اگر کسی یک جزئی از اجزاء نماز؛ مثل رکوع را هم به عنوان رکوع صلاتی و هم به عنوان تعظیم برای شخصی انجام دهد باطل است؛ برای این که قصد قربت محقق نمیشود، سرّ بطلان را محقق ثانی (محقق کرکی) عدم تحقق قصد قربت اعلام میکند.
صاحب جواهر میفرماید این مسأله و مسألهی قبلی که اگر ضمائمی در نماز با اجزاء نماز ضمیمه شود چه حکمی دارد؟ در کتاب جواهر، ج9، ص93 میفرماید: این مسأله با مسألهی ضمائم فرق دارد. در مسألهی قبلی (ضمائم) مسأله به این صورت بود که اگر یک ضمیمه بالاصالة باشد و بالتبع جزء نماز شود، در این صورت بطلان وجود دارد؛ چون قصد قربت محقق نمیشود؛ اما اگر جزء نماز بالاستقلال بود و بالتبع ضمیه شد، قول به صحت وجه دارد و اگر هر دو مستقل باشد، باز هم حکم به صحت نماز وجهی دارد؛ برای این که صلاة تمام شرایط صحت را دارد و شرط صحت این نیست که ضمیمهی دیگری وجود نداشته باشد و اگر ضمیمه وجود داشته باشد و حرمت هم از باب تشریع داشته باشد، مبطل نیست و دلیلی بر ابطال در کار نخواهد بود. صاحب جواهر میفرماید این مسأله محل بحث، با مسأله ضمیمه فرق دارد و فرق آن از این قرار است که سید الحکیم در کتاب مستمسک ج6، ص32 توجیه و توضیحی در بارهی فرق این دو مسأله دارد. مسأله اول توضیح داده شد و مسأله محل بحث توضیحش این است که اگر به جزء نماز غیر نماز قصد شود مبطل است، فرق آن دو در این است که در مسأله ضمائم فرض این است که خود جزء قصد شده است و ضمیمه از قبیل غایات اضافه شود و اگر غایات شرعی بود و وجهی داشت، فهو المطلوب و اگر وجهی نداشت، یک زیادتی است و زیادتی در نماز نیست و مبطل نخواهد بود هر چند که ممکن است حرمت داشته باشد. اما در این مسأله محل بحث از ابتدا مکلف یک جزء را به دو عنوان در نظر میگیرد؛ یک رکوع را مثلا از ابتدا قصد میکند که برای نماز و برای تعظیم شخصی باشد؛ بنابراین در این صورت از مسأله، چنانکه فخرالمحققین گفته اند، جمع بین ضدین در متعلق واحد است و اجماع بر این است که این گونه عمل باطل خواهد بود و سید یزدی هم بر این مطلب رأی و نظر دارد و میفرماید:
هنگامی که مکلف برخی از اجزاء نماز را به قصد نماز و غیر آن اتیان کند؛ مثل این که به رکوع تعظیم غیر و رکوع عبادی را قصد کند یا در سلام، سلام تحیت و سلام صلاتی را قصد کند، نماز باطل است. اگر اجزاء از اجزاء واجب باشد، کم باشد یا زیاد، تدارک آن امکان داشته باشد یا نه؟ فرق نمیکند از همان ابتدا موجب بطلان نماز میشود و کمیت شرط نیست و تدارک هم صحت برای بطلان قبلی به وجود نخواهد آورد. همین طور است اجزاء مستحبی که موجب بطلان میشود غیر از قرآن و ذکر.
اولا اجزاء مستحب که غیر از قرآن و ذکر باشد در نماز علی التحقیق وجود ندارد و اگر حرکتها و طمأنینه طولانی را در نظر بگیریم، اجزاء استحبابی از حد متعارف اگر بیشتر شود مبطل است و در حد متعارف آن جزء مستحبات نیست و واجب است. اگر جزء مستحبی دو منظوره پیدا شود علی الاحوط موجب بطلان میشود؛ برای این که آنچه به طور قطعی ابطال را اعلام میکند اجزاء واجبه است و لذا اجزاء مستحبه علی الاحوط مبطل اعلام میشود. گفته میشود اجزاء مستحبی از اجزاء واقعی برای نماز ثبت نشده است. غیر از قرآن و ذکر که در بارهی آن نصوصی داریم مبنی بر این که در نماز ذکر قرآن و ذکر الله اشکال ندارد؛ ولی این عدم اشکال در صورت سهوی است و عمدا ماهیت نماز را به هم میزند. ذکری که جزء نماز نیست و اگر از روی قصد آن را بگوید یا قرآن بخواند، مجوز ندارد. فرق است بین عدم جواز و مبطلیت. جواز نداریم؛ ولی مبطل نخواهد بود و اگر به قصد جزئیت خوانده شود تشریع و محرم است و هر محرمی در نماز مبطل نیست و فقهاء فرموده اند که تشریع یک جزء در نماز حرام است ولی مبطل نیست که محل تأمل خواهد بود.
و أما إذا قصد غير الصلاة محضا فلا يكون مبطلا إلا إذا كان مما لا يجوز فعله في الصلاة أو كان كثيرا.[3]
اگر در یک جزئی از نماز، غیر نماز را قصد کند مبطل نیست. این جزء باید غیر رکنی باشد؛ مثلا سورهی را در قرائت از ابتدا به این عنوان بخواند که طرف قرائت او را بشنود و از اول برای غیر صلاة باشد مبطل نیست چون دلیل بر بطلان نداریم مگر این که این امور مثل قرائت، قیام و ... چیزی باشد که فعل آن در نماز تجویز نشده است. گفته میشود سلام در حال نماز تجویز نشده است که غیر از سلام صلاتی و جواب سلام، جواب و سلامی را انسان در نماز ذکر کند. در این صورت اگر ذکرش در نماز جایز نبود، ذکر آن در نماز مبطل خواهد بود چون منافی در حال نماز انجام شده است یا کثیر باشد در حدی که ماحی صورت صلاة باشد. در غیر این دو صورت اگر کسی در حال نماز غیر نماز را توسط یک ذکری قصد کند مبطل نیست هر چند ممکن است تشریع باشد ولی مبطل نیست.
تحقیق این است که در صورتی که تشریع باشد و محرم آن جزء قطعا قابلیت تقرب را ندارد و از آنجا که یک جزء از تقرب بیرون رود، استمرار نیت نماز قطع میشود و حکم به صحت مشکل خواهد بود؛ لذا احوط لزومی در این فرض اعاده خواهد بود.
13 مسألة إذا رفع صوته بالذكر أو القراءة لإعلام الغير لم يبطلإلا إذا كان قصد الجزئية تبعا و كان من الأذكار الواجبة و لو قال الله أكبر مثلا بقصد الذكر المطلق لإعلام الغير لم يبطل مثل سائر الأذكار التي يؤتى بها لا بقصد الجزئية.[4]
بلند کردن صدا در ذکر یا قرائت برای اعلام غیر نماز را باطل نمیکند؛ مگر این که قصد جزئیت تبعی باشد و ذکر از اذکار واجب بابشد. اولا رفع صوت باطل نمیکند؛ برای این که جهر صوت از مبطلات نیست و در آداب نماز آمده که نماز را به جهر بخواند؛ ولی به طور متعارف نه این که قرائت را به اندازه صوت اذان انجام دهد که کل همسایهها را با قرائت خود اذیت کند. در بارهی اصل جوهر صوت و ارتفاع صوت اشکالی دیده نمیشود و از صورت صلاتی در حد منافی بیرون نمیرود. ثانیا علاوه بر آن نصوصی داریم که در این رابطه مطلب را بیان میکند. کتاب وسائل، باب نه از ابواب قواطع صلاة، حدیث شماره 2، 4، 6 و 7:
از باب نمونه حدیث شماره 2 صحیحه حلبی از اما صادق (ع) است که میفرماید: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُرِيدُ الْحَاجَةَ- وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ- فَقَالَ يُومِئُ بِرَأْسِهِ وَ يُشِيرُ بِيَدِهِ وَ يُسَبِّحُ.[5]
اگر مثلا بچه مهر را برده میتواند با سر و دست اشاره کند و با تسبیح ذکر را بلند بلند بگوید تا حاجتش رفع شود.
البته احتیاط این است تا نیاز ضروری نباشد به یک نیازهای عادی و ابتدائی نباید به این عملیات خارج از نماز دست بزند.
اگر قصد جزئیت تبعی باشد که مثلا اشاره با دست اصلی شود و جزئیت تبعی شود، در این صورت مبطل نماز است؛ چون قصد قربت محقق نمیشود.
سید یزدی مثال میزند به این که اگر به قصد ذکر مطلق تکبیر بگوید مبطل نیست. البته اگر تکبیر در ابتدای ورود به نماز باشد، قصد غیر جا ندارد؛ چون تکبیرة الاحرام همراه با نیت است و قصد دیگر در آن زمینه ندارد.