درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الصلاة/ واجبات الصلاة/ مصادیق ریاء
بحث و تحقیق در بارهی مصادیق ریاء:
سید طباطبائی ده مورد را بهعنوان مصادیق یا شبهات ریاء ذکر فرمودهاند که رسیدیم به مورد چهارم که سید یزدی میفرماید: «الرابع أن يقصد ببعض الأجزاء المستحبة الرياء كالقنوت في الصلاة و هذا أيضا باطل على الأقوی.»[1]
مورد چهارم از مصادیق از مصادیق ریاء:
مورد چهارم از مصادیق و موارد ریاء این است که مصلی نسبت به بعضی از اجزاء مستحبی نماز را ریاء قصد کند؛ مثل قنوت در نماز که مکلف اصل نماز را قربة الی الله قصد کرده است و به داعی امر است؛ ولی قنوت را تحت اغواء شیطان به شکل ریاء انجام دهد، این نیز مبطل است بنابر اقوا. خود این عمل که باطل است شکی در آن نیست؛ چون قنوت ریائی است؛ اما در این جهت که آیا یک قنوت ریائی، مبطل هم میشود یا نه؟ بنابر عموم حدیث زراره که در باب یازده از ابواب مقدمات عبادت آمده، هر چیزی و هر عملی که در جهت رضایت غیر خدا واقع شود آن عمل باطل و فرد انجام دهندهی آن مشرک است؛ چنانکه میفرماید: «لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمِلَ عَمَلًا يَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ- وَ أَدْخَلَ فِيهِ رِضَى أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ كَانَ مُشْرِكاً.»[2] بر اساس جمود بر این حدیث، این عمل شرک است و صلاحیت تقرب ندارد.
اما سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج14، ص130 میفرماید قنوت یک عمل مستحب مستقل است و فقط ظرفش صلاة است؛ مثل این که انسان دعا و اذکار مستحبه را در هنگام رکوع و سجود انجام دهد، ظرف آن، بدنه صلاة است و لذا بطلان آن عمل، موجب بطلان اصل صلاة نیست و دلیلی بر آن وجود ندارد.
فرمایش ایشان طبق قاعده درست است؛ اما بر اساس اطلاق نص مذکور که رضایت احدالناس را داخل کند، عمل شرک بهحساب میآید.
مطلب دیگر این است که این دو رأی و نظر متقابل برگرفته از دو مبنا است؛ یکی مبنای دقّی و دیگری عرفی. اگر بر اساس مبنای عرفی مسأله را در نظر گیریم که سید الحکیم در مستمسک عروه، ج6، صفحات اول کتاب میفرماید: اگر مسامحه در کار باشد (مسامحه از اوصاف و صفات و رفتارهای عرفی است)، قنوت جزء نماز است و شرعیت آن در نماز ثابت شده است و دلیل دارد که در هر نمازی قنوت انجام شود. عرف متشرعه هم قنوت را جزء نماز میداند؛ بنابراین اگر قنوت ریائی شود، موجب بطلان نماز خواهد شد؛ هر چند در متن عروه آمده قنوت باطل است که در آن دو احتمال وجود دارد؛ یکی این که خودش تنها باطل باشد و دیگری این که نماز را هم باطل کند. درهرصورت بر اساس مبنای عرف و جمود بر صحیحهی زراره که هر کسی رضای غیر خدا را در نماز داخل سازد، مشرک است، قنوت که ریائی باشد در نماز اشکال خواهد داشت و احوط هم این است که اگر کسی در قنوت یکلحظه از وادی عبودیت بیرون رود و عبید شیطان و نفس شود؛ مثلاً بنماید که من چنین قنوت خوب و طولانی میخوانم، این نماز خالی از اشکال نخواهد بود.
اما بنا بر مبنای دقت که سیدنا الاستاد میگوید قنوت یک عمل مستحب است و نماز ظرف آن است و بطلان مظروف، موجب بطلان ظرف نمیشود و نماز را باطل نمیکند، اگر بادقت بنگریم و قنوت را از نما جدا کنیم، طبق قاعده قنوت ریائی موجب بطلان نماز نمیشود. پس بحث مبنائی است و احوط استفاده از نظر عرف شرع است.
مصداق پنجم از مصادیق ریاء:
الخامس أن يكون أصل العمل لله لكن أتى به في مكان و قصد بإتيانه في ذلك المكان الرياء كما إذا أتى به في المسجد أو بعض المشاهد رياء و هذا أيضا باطل على الأقوى و كذا إذا كان وقوفه في الصف الأول من الجماعة أو في الطرف الأيمن رياء.[3]
دراینرابطه طبق قاعده و طبق نص اختلافی دیده نمیشود. بر اساس قاعده نمازی که در یک مکانی اتیان شود؛ مثل مسجد و حرمها و کسی که بخواهد در مسجد ریائی نماز اقامه کند و خود وقوع در مکان را ریائی در نظر بگیرد، موجب بطلان نماز است؛ برای این که نماز طبیعتی دارد و افرادی دارد و طبیعت از افراد جدا نیست. نماز در مسجد یا در مکان دیگر، فردی از طبیعت آن نماز است، نماز در حرم فردی از آن طبیعت است؛ بنابراین در حرم و مسجد اگر ریاء باشد آن فرد از نماز با اصل طبیعت نماز یکی است و نمیشود گفت مکان تسری ندارد؛ مثل قنوت، در اینجا مسأله فرق میکند. فردی از صلاة خود مصداق طبیعت صلاة است که بهصورت ریائی صورتگرفته است و ریاء تعلقگرفته است به خود طبیعت صلاة که در ضمن فرد محقق شده است و طبق قاعده باطل است و طبق نص که همان صحیحه زراره است هم باطل است.
بعد نمونههای دیگری را دراینرابطه ذکر نموده و میفرماید: وقوف در صف اول ریائی باشد یا ایستادن در سمت راست ریائی باشد. در این موارد هم حکم بطلان است؛ چون ریاء به خود صلاة تعلقگرفته است با آن شرحی که داده شد.
مورد ششم از مصادیق ریاء:
السادس أن يكون الرياء من حيث الزمان كالصلاة في أول الوقت رياء و هذا أيضا باطل على الأقوى.[4]
اگر ریاء از حیث مکان نباشد و از حیث زمان باشد؛ مثل نماز در اول وقت که خود اول وقت را ریاء در نظر بگیرد و اصل نماز قربة الی الله باشد، در این صورت هم باطل است برای این که این فردی از صلاة، مصداق واقعی نماز است و ریاء به خود طبیعت متحقق در ضمن فرد تعلقگرفته است. بحث از تسری نیست؛ بلکه بحث از تعلق ریاء به خود فرد و طبیعت نماز است و صلاحیت تقرب وجود ندارد.
مورد هفتم از مصادیق ریاء:
السابع أن يكون الرياء من حيث أوصاف العمل كالإتيان بالصلاة جماعة أو القراءة بالتأني أو بالخشوع أو نحو ذلك و هذا أيضا باطل على الأقوى.[5]
شرح این مورد هم مثل دو مورد قبل است که کسی در حال نماز اوصافی برای نمازش به وجود میآید که آن اوصاف را ریائی در نظر میگیرد؛ مثل این که خود نماز را قربة الی الله ولی جماعت بودن آن را ریائی انجام میدهد، یا قرائت آن را ریائی انجام میدهد، در این صورت نیز باطل است. خشوع واقعی با ریاء منطبق نمیشود و اگر خشوع را ظاهری در نظر بگیریم که فرد چهرهی مؤمنانه به خود بگیرد، در این صورت ریاء ممکن است؛ خشوع ظاهری مثل این فرد قیافه را یک قیافه عارفه نشان دهد؛ اما خشوع واقعی این است که ارتباط قلب باخدا برقرار شود.
بنابراین، این موارد اگر جزء موارد قبلی بهحساب آید که فردی از طبیعت صلاة میشود و متعلق ریاء باشد، طبیعتاً اهلیت و قابلیت تقرب وجود نخواهد داشت و نماز باطل است.
مورد هشتم از مصادیق ریاء:
الثامن أن يكون في مقدمات العمل كما إذا كان الرياء في مشيه إلى المسجد لا في إتيانه في المسجد و الظاهر عدم البطلان في هذه الصورة.[6]
مورد هشتم این است که ریاء در مقدمه عمل باشد؛ مثل این که فرد رفتن خودش را به سمت مسجد به همسایه نشان دهد و رفتن را ریائی میکند. این ریاء در مقدمه است و خودش هر چند یک عمل غیرشرعی و غیرمطلوب است؛ اما در اصل نماز دخلی ندارد بهشرط این که در داخل مسجد نماز را به امر الهی انجام دهد.
مورد نهم از مصادیق ریاء:
التاسع أن يكون في بعض الأعمال الخارجة عن الصلاة كالتحنك حال الصلاة و هذا لا يكون مبطلا إلا إذا رجع إلى الرياء في الصلاة متحنكا.[7]
اگر ریاء در یک امر خارج از ماهیت نماز باشد و اصلا جزء نماز نباشد؛ مثل تحت الحنک که مستحب است انسان در نماز تحت الحنک داشته باشد و این امر جزء مستحبات خود نماز نیست و ربطی به اصل اجزاء نماز ندارد، در این صورت اگر تحنک ریائی در نظر گرفته شود، مبطل نیست؛ چون خارج از حقیقت نماز است؛ مگر این که این نماز با تحت الحنک، برگردد به ریاء در نماز متحنک که فردی از طبیعت نماز شود و ریاء به خود طبیعتی تعلق گیرد که در ضمن فرد متحقق شده است، در این صورت مبطل خواهد بود.
العاشر أن يكون العمل خالصا لله لكن كان بحيث يعجبه أن يراه الناس و الظاهر عدم بطلانه أيضا كما أن الخطور القلبي لا يضر خصوصا إذا كان بحيث يتأذى بهذا الخطور و كذا لا يضر الرياء بترك الأضداد.[8]
عجب در حال نماز فرقش با ریاء در این است که در ریاء تظاهر است و بهطرف مقابل میخواهد نشان دهد که من اهل نماز خوب هستم یا برای رضایت طرف است و نظر غیر را موردتوجه قرار دهد؛ اما عجب بر اساس تعریف سیدنا الاستاد این است که کسی اعمال عبادی خودش را انجام دهد و بعد در ذهن خودش بگوید من الان آنچه را خدا گفته است کامل انجام دادهام و خدا از من چیزی طلب نیست و هیچ بدهی به خدا ندارم. معنای دیگر این است که عملی را که انجام دهد اگر کسی او را تحسین کند، خوشش آید. این معنا طبق متن عروه است. سید یزدی میفرماید ظاهر این است که عجب موجب بطلان نماز نمیشود.
در بارهی عجب باید گفت که این مسأله از سه منظر شرعی، اخلاقی و عبودیتی قابلبررسی است. کسی که اخلاق اسلامی و دینی را در نظر بگیرد، عجب با عقل برگرفته از معرفت تطبیق نمیکند. کسی که معرفت دارد، عجب ندارد و عجب برگرفته از جهل اوست. اما نکتهی عبودیتی این است کسی که میخواهد عبادت برایخدا انجام دهد، در انتهای انجام هر عبادتی، شکر دارد؛ لذا یکی از اعمال مستحب این است که بعد از نماز سجدهی شکر انجام دهیم. اما از لحاظ شرعیت، نصوص زیادی داریم که عجب کار خلافشرع و در برخی از نصوص گفته شده که عجب موجب بطلان عبادت میشود؛ ولی در نهایت امر محققان بر ایناند که عجب موجب بطلان نماز نمیگردد. شرح و بررسی این روایات ان شاء الله در ادامه خواهد آمد.