< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /مصادیق ریاء در نیت عبادات

 

مسأله شماره شش:

سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: الأحوط ترك التلفظ بالنية في الصلاة‌خصوصا في صلاة الاحتياط للشكوك و إن كان الأقوى معه الصحة‌.[1]

احتیاط این است که در نیت تلفظ نداشته باشد. در بحث‌های قبلی گفته شد نیت یک عمل قلبی است و یک تصور قلبی آن کافی است و تلفظ در حال نیت لزومی ندارد. الآن می‌فرماید احوط این است که در حال نیت تلفظ انجام نگیرد. بعد می‌فرماید بخصوص در نماز احتیاط نیت تلفظ نشود؛ مثلا در شک بین سه و چهار، یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته که باید انجام شود، نیت آن بدون تلفظ انجام شود و اگر تلفظ شود، خلاف احتیاط است؛ برای این که نماز احتیاط بنابر یک قولی، جزء نماز اصلی است و متمم نماز به حساب می‌آید و در صورتی که متمم صلاة باشد، بین اصل نماز و متمم آن تکلم زائد و تکلم به کلام اجنبی است که در نماز موجب ابطال و اعاده‌ی نماز می‌شود.

در ادامه می‌فرماید: هر چند اقوا با همین تلفظ صحت اعلام می‌شود؛ برای این که آن تلفظی که صورت می‌گیرد، تلفظ به کلام اجنبی نیست و خود نیت است. نیت که محقق شود زبانی باشد یا قلبی، نیت است و فرق نمی‌کند و اقوا صحت به نظر می‌رسد.

7 مسألة من لا يعرف الصلاة يجب عليه أن يأخذ من يلقنه‌فيأتي بها جزء فجزء و يجب عليه أن ينويها أولا على الإجمال‌.[2]

اگر کسی می‌خواهد نماز بخواند؛ ولی نماز را بلد نیست؛ مثلا قرائت واجب را حفظ نیست، باید از کسی استفاده که قرائت را به او تلقین کند و جمله جمله و شمرده شمرده، قرائت کند تا مصلی آن را انجام دهد.

سؤال: مگر برای این فرد وظیفه‌ی الآن وجود دارد؛ چون توان و قدرت شخصی بر انجام قرائت و اجزاء صلاة ندارد؟

جواب: قدرت اقسامی دارد. گاهی در حد اقل صورت می‌گیرد. این گونه عمل را انجام دادن، قدرت بر انجام است. پس مکلف قادر است و لو با واسطه و تکلیف بر عهده اش محقق و فعلی است.

اگر گفته شود که این تلقین ممکن است موجب عسر شود؛ مثل این که کسی در دست رس نباشد یا اگر باشد، انجام تمامی صلوات در طول سال با تلقین، حد اقل، موجب عسر است.

جواب این است که عسر و حرج و تمام عناوین ثانویه شخصی است. اگر برای یک فرد عسر بود، تکلیف مرتفع است و اگر نبود و یک مقداری زحمت داشت، تکلیف الهی است و بدون زحمت نمی‌شود انسان کاری را انجام دهد، در این صورت تکلیف مرتفع نیست.

بعد می‌فرماید: نیت را باید خود فرد نماز گذار انجام دهد و نیت تلقینی نمی‌شود و خود فرد به صورت اجمال که نیت کند کافی است. برای فرد مختار هم نیت اجمالی کافی است.

8 مسألة يشترط في نية الصلاة بل مطلق العبادات الخلوص عن الرياء‌فلو نوى بها الرياء بطلت بل هو من المعاصي الكبيرة لأنه شرك بالله تعالى ثمَّ إن دخول الرياء في العمل على وجوه أحدها أن يأتي بالعمل لمجرد إراءة الناس من دون أن يقصد به امتثال أمر الله تعالى و هذا باطل بلا إشكال لأنه فاقد لقصد القربة أيضا.[3]

شرط است در نیت نماز؛ بلکه مطلق عبادات که باید از ریاء بری باشد و با آن آلوده نباشد. اخلاص در برابر ریاء قرار می‌گیرد. بحث اخلاص و ریاء قبلا بیان شد.

می‌فرماید: اگر کسی در عبادت نیت ریاء کند، آن عبادت باطل می‌شود.

ریاء؛ یعنی این که نماز به داعی امر الهی نباشد؛ بلکه به خاطر خوشنودی رئیس اداره یا به خاطر خوشحالی پدر و مادر باشد.

ریاء در عبادات از معاصی بزرگ است؛ برای این که ریاء شرک به خدای متعال است. سید یزدی مصادیق ریاء را شرح داده و فرموده است:

وارد شدن ریاء در عمل عبادی بر چند وجه است: وجه اول و ریاء درجه یک این است که مکلف فقط برای نشان دادن عمل عبادی خود به مردم و بدون قصد امتثال امر الهی، عمل عبادی مثل نماز را انجام دهد.

نکته: این مطلب در باره‌ی عبادات است؛ اما در توصلیات و احکام وضعیه؛ مثل خدمات که فرض کنید، شخصی ثروت مند است و به مؤمنین کمک می‌کند، توصلیات هم می‌تواند تعبدی شود و قصد قربت در آن جا دارد. اگر کسی قصدش در کمک رساندن به مستمند فقط این باشد که اسمش بالا بیاید و برای خود عنوانی کسب کند و مردم را متوجه کند که من فردی هستم که کمک می‌کنم، اگر خود عمل لله بود، ثواب و اثر دارد و اگر نبود، ثواب ندارد؛ اما اثر وضعی خودش را دارد. کمک کردن اثر وضعی خود را دارد. لذا کارهای خدماتی اگر ریائی هم انجام شود اثر وضعی دارد و اثر وضعی قهری و جزء آثار طبیعی خود آن عمل است. کسی که احسان کند، در عوض آن خودش نیازمند نمی‌شود و کمکی که کرده است، یک اثر مادی حد اقل در زندگی برای او، به طور طبیعی، بر می‌گردد.

الثاني أن يكون داعيه و محركه على العمل القربة و امتثال الأمر و الرياء معا و هذا أيضا باطل سواء كانا مستقلين أو كان أحدهما تبعا و الآخر مستقلا أو كانا معا و منضما محركا و داعيا.[4]

صورت دوم ریاء این است که داعی مشترک باشد، هم امتثال امر را قصد می‌کند و هم ریاء را. این صورت هم باطل است؛ برای این که اخلاص در آن وجود ندارد و قربت محقق نمی‌شود. قربت اخلاص است و اخلاص آن است که ریاء در عبادت نفوذ نداشته باشد.

نکته‌ی تحلیلی اینجا وجود دارد و آن این است که می‌گوید امتثال امر و ریاء با هم، در واقع جمع نمی‌شود، امتثال امر اگر آمد، خودش یک داعی مستقل و کاملی است و خود امتثال امر به عنوان امتثال امر ریاء را در داخل خود نمی‌پذیرد و امتثال اگر آمد قربت است و بعد از آن اگر ریاء بیاید، بحث دیگری است و ریاء بعد از انجام عمل مبطل نخواهد بود. ریائی که در خود نیت ورود پیدا نکرده است، نیت فاسد نشده است.

می‌فرماید: در اشتراک فرق نمی‌کند ریاء و قصد امتثال امر هر دو مستقل باشد و محرک شوند یا یکی مستقل و دیگری تبعی و یا هر دو با هم منضما داعی شود. اشتراک و ورود ریاء در نیت به هر صورتی که باشد، اخلاص را از بین می‌برد و قادح اخلاص است.

الثالث أن يقصد ببعض الأجزاء الواجبة الرياء و هذا أيضا باطل و إن كان محل التدارك باقيا.[5]

سومین مصداق از مصادیق ریاء این است که مکلف بعضی از اجزاء واجبه را به عنوان ریاء قصد کند؛ مثلا کسی نماز می‌خواند، رکوع و سجود به قصد امتثال است؛ اما قرائت را که می‌خواند قصد دارد بنماید و مردم گوش دهند و بگویند عجب قرائت خوبی دارد. ریاء در جزء شود. در این صورت بازهم نماز باطل است؛ چون معیار، قربت و اخلاص است و اخلاص یعنی عدم وجود ریاء در نیت و شرکت و وجود ریاء در نیت به طور کامل باشد یا جزئی فرق نمی‌کند و اخلاص را از بین می‌برد.

در ادامه می‌فرماید: هر چند محل تدارک باقی باشد؛ مثلا کسی سوره توحید را با تجوید انجام می‌دهد، برای این طرف ببیند که صاد الله الصمد را درست می‌گوید؛ ولی محل برای تدارک باقی است و این قسمت ریائی را می‌تواند دوباره انجام دهد یا سوره‌ی دیگری بخواند، می‌فرماید راهی برای صحت نماز در کار نیست؛ چون نماز با ورود ریاء نماز صدمه دید و باطل شد و اخلاص از بین رفت.

بعد استدراکی دارد و می‌فرماید: نعم في مثل الأعمال التي لا يرتبط بعضها ببعض أو لا ينافيها الزيادة في الأثناء كقراءة القرآن و الأذان و الإقامة إذا أتى ببعض الآيات أو الفصول من الأذان اختص البطلان به فلو تدارك بالإعادة صح.[6]

اگر یک جزئی در نماز ریائی شود و محل تدارک وجود داشته باشد، آن نماز راهی برای صحت دارد و آن وقتی است که جزئی ریائی ذکرش در نماز مانعی نداشته باشد؛ مثل قرائت قرآن که قرائت قرآن در بین نماز قرائت اجنبی و مبطل نیست. همین طور در اذان و اقامه بر اساس نص اگر کسی در حال نماز باشد و فردی اذان می‌گوید می‌تواند فصول اذان را تکرار کند. در این دو صورت که جزء مربوط به صلاة نیست و جزء اضافی است و اگر ریاءا انجام شود خود آن جزء باطل است و اگر حرمتی هم داشته باشد مربوط به خودش است و اگر آن را با قصد قربت اعاده کند حکم به صحت جا دارد.

برخی از فقهاء از جمله محقق نائینی در کتاب صلاة ج2، ص23 در بحث زیادتی در صلاة، می‌فرماید: قاعده‌ی داریم و آن این است که هر تکلمی در نماز به صورت عمد هنگامی که از اجزاء نماز نباشد مبطل است. بر اساس این قاعده کسی که تکلم بکند، هر چند آن تکلم جزء نماز نباشد و اگر بود ریاء مستقیما وارد می‌شود و اگر جزء نماز نبود ریائی که در آن وارد شده به صلاة وارد نشده است؛ ولی آن از باب قاعده باطل می‌شود که هر تکلمی که در صلاة اجازه داده نشده، به غیر از کلمات و اجزاء مجاز، تعمدا اگر در نماز انجام گیرد مبطل است. بنابراین این زیادتی طبق قاعده مبطل خواهد بود.

اما این که احتمال دهیم منظور از متن بالا این باشد که اگر در قرائت مثلا یک آیه‌ی را ریائی قرائت کرد و بعد آن را تدارک کرد، نماز صحیح است، این احتمال با موازین فقهی تطبیق نمی‌کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo