درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/11/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /مسائل جزئی مربوط به نیت
جواز عدول در اماکن تخییر:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: إذا كان في أحد أماكن التخيير فنوى القصريجوز له أن يعدل إلى التمام و بالعكس ما لم يتجاوز محل العدول بل لو نوى أحدهما و أتم على الآخر من غير التفات إلى العدول فالظاهر الصحة.[1]
میفرماید اگر مکلف در اماکن تخییر باشد؛ مثل مکه، مدینه و ... مخیر است که نماز را تمام بخواند یا قصر. طبیعتا مکلف دلش میخواهد که دو سجده بیشتر برای خدا انجام دهد.
اگر قصر را نیت کرد، جایز است که از آن به تمام عدول کند چون قصر و تمام حقیقت واحده است و دارای یک ماهیت واحدی است. فقهاء گفته اند فرق بین قصر و تمام، فرق بین بشرط شیء و بشرط لا است. بشرط شیء؛ یعنی به شرط دو رکعت بعدی و بشرط لا؛ یعنی دو رکعت بدون دو رکعت بعدی در نمازهای رباعیه و این بشرط شیء و بشرط لا خارج از اصل ماهیت نمازی است که در مکان تخییر است. عدول جایز است تا وقتی که از محل عدول نگذشته باشد؛ مثلا اگر نماز نزدیک سلام رسیده باشد، محل برای تجاوز وجود ندارد.
میفرماید اگر یکی از آن دو نماز قصر و اتمام را نیت کند و به صورت دیگری به پایان ببرد بدون التفات به عدول، ظاهرا صحیح است؛ چون معیار صحت که انجام ذات عمل است، انجام شده و قصد قربت محقق شده است و حقیقت قصر و تمام واحد است و عدول اگر قصد هم نشود درست است؛ برای این که تخییر استمراری است و از ابتدا میتواند یکی را انتخاب کند و در وسط هم میتواند عدول کند. واقعیت و حقیقت یکی است.
«و لا يجب التعيين حين الشروع أيضا»[2] این مطلب مربوط میشود به صدر مسأله که وجوب تعیین بود. تعیین در نماز واجب است، بعد فرموده در هنگام شروع، تعیین واجب نیست. غرض این است که مکلف نمازی را که انجام میدهد متعین باشد و تعین اگر در اثنا تحقق پیدا کند کافی است و تعین شرطش ابتدا و وقت شروع نماز نیست.
اما احتیاط و تحقیق این است که قبلا گفتیم انجام عمل به داعی امر ممکن نیست مگر به وسیلهی تعیین. بنابراین تعیین در همان وقت نیت باید محقق شود و وقت تعیین هم در همان وقتی است که خود عمل به داعی امر انجام گیرد و داعی امر ابتداءا میآید که تعیین بعد از آن بلافاصله باید انجام گیرد. احوط هم این خواهد بود؛ هر چند بر اساس تحقیق اصولی سید وجوب تعیین را در حین شروع اعلام نفرموده است.
نعم لو نوى القصر فشك بين الاثنين و الثلاث بعد إكمال السجدتين يشكل العدول إلى التمام و البناء على الثلاث و إن كان لا يخلو من وجه بل قد يقال بتعينه.[3]
می فرماید عدول از قصر به تمام و بر عکس جایز است و در اثناء و هر وقتی از اوقات اثناء صلاة که محل عدول فوت نشده باشد عدول جایز است؛ اما اگر فردی نمازی را که خوانده قصر نیت کرده و بعد از رسیدن به تشهد و اتمام سجدتین، شک کند که دو رکعت خوانده است یا سه رکعت، اینجا عدول مشکل است. البته عدول خالی از وجه هم نیست. در این رابطه دو وجه وجود دارد که خالی از اشکال نیستند. وجه اول این است که این فرد قصر نیت کرده است و بعد از اکمال سجدتین شک بین دو و سه میشود که از لحاظ قواعد شک اگر چنانچه شک بین دو و سه باشد، از شکوک مبطله است و جایی برای عدول وجود ندارد و نماز باید صحیح باشد تا عدول کند؛ اما نمازی که باطل باشد، جا برای عدول در آن نیست. در این وجه جا برای عدول وجود ندارد و این وجه مورد اشکال است تا کار به احوط کشیده شود. اشکال کار در این است که شک بین دو و سه در رکعات مثل حدث ناقض نیست؛ بلکه مضی به آن مبطل میشود؛ یعنی اگر مکلف در صورت شک بین دو و سه امضا کند و نماز را تمام کند باطل است و اگر تأنی و تروی کند و شکش به یکی از دو طرف قرار گیرد و استقرار پیدا نماید، اشکالی ندارد؛ پس مجرد شک بین دو و سه مبطل نیست و مثل حدث که ناقض است نخواهد بود. در اینجا هم مکلف عدول میکند و پس از عدول، شک بین دو و سه در نماز دو رکعتی مبطل است و در نماز چهار رکعتی مبطل نیست.
وجه دوم این است که میگویند قطع نماز واجب حرام است و این حرمت قطع، گویا اطلاق دارد و شامل این مورد هم میشود. سید طباطبائی این وجه را مفروغ عنه و مسلم اعلام فرموده که قطع صلاة جایز نیست و در بارهی اتمام صلاة اگر راهی برای صحت وجود داشته باشد باید مکلف آن راه را در نظر بگیرد. اینجا راه وجود دارد و آن عدول و تحریم قطع است. اشکالی که در این رابطه اعلام میشود این است که دلیل حرمت قطع اجماع است و اجماع دلیل لبی است، دلیل لبی موارد قطعی و متیقن خودش را شامل میشود و در این فرض که عدول جا دارد یا نه؟ اصل صلاة به عنوان یک صلاة صحیح مورد شک و تردید است و هر کجا در قلمرو اجماع شک و تردید نفوذ کند، اجماع شامل آن مورد نخواهد شد.
پس هر دو وجه اشکال دارد و نتیجهی آن این میشود که آنچه در متن آورده است درست و صحیح دیده میشود.
سید میفرماید:
و الأحوط العدول و الإتمام مع صلاة الاحتياط و الإعادة.[4]
احوط عدول و اتمام نماز همراه با نماز احتیاط و اعاده است. در این صورت این احتیاط، احتیاط لازم به نظر میرسد و قطع به امتثال به وجود میآورد.
4 مسألة لا يجب في ابتداء العمل حين النية تصور الصلاة تفصيلابل يكفي الإجمال نعم يجب نية المجموع من الأفعال جملة أو الأجزاء على وجه يرجع إليها و لا يجوز تفريق النية على الأجزاء على وجه لا يرجع إلى قصد الجملة كأن يقصد كلا منها على وجه الاستقلال من غير لحاظ الجزئية.[5]
در ابتدای عمل و موقع نیت لازم نیست که نماز را تفصیلا تصور کند و نیت تفصیلی لازم نیست؛ بلکه نیت اجمالی کفایت میکند.
بعد سید استدراکی دارد که برای ما یک تذکری است به این که اجمال در آن حد نباشد که انسان در ذهن خودش به شکل سر بسته یک نمازی قصد کند. اجمال از خودش ماهیتی دارد و آن به این نحو است که واجب است نیت مجموع ارکان نماز به صورت جمله؛ یعنی رکوع و سجود و قرائت و اذکار باشد یا اجزاء را هم قصد کند به صورتی که قصد اجزاء برگردد به همان جمله. فرقی نمیکند در این صورت که اجزاء برگردد به قصد جمله، در حقیقت همان قصد مجموع در میآید.
در ادامه میفرماید: جایز نیست که نیت را جدا جدا برای اجزاء نماز در نظر بگیرد، به گونهی که در ابتدا قصد حمد، سوره، رکوع و ... جدا جدا نماید، به صورتی که هر جزئی را مستقل قصد نماید، نه به نحو جزئی از نماز. جزئیت قصد نشود. خود قرائت مستقلا قصد شود. همین طور اگر دیگر اجزاء مستقلا صورت گیرد و جزئیت قصد نشود، طبیعتا قصد صلاة صورت نمیگیرد و درست نخواهد بود.
5 مسألة لا ينافي نية الوجوب اشتمال الصلاة على الأجزاء المندوبةو لا يجب ملاحظتها في ابتداء الصلاة و لا تجديد النية على وجه الندب حين الإتيان بها.[6]
سؤال این است که شمای مکلف که مثلا چهار رکعت نماز واجب ظهر را قربة الی الله نیت میکنید، این نماز اجزاء مندوبه دارد، سرنوشت آن چه میشود؟ واجب که نیست تا در ضمن اجزاء واجبه بیاید، آیا تجدید نیت میطلبد بر وجه ندب در موقع انجام آن؛ مثلا قنوت را که انجام میدهید، نیت مستقل کنید و تجدید نیت بر وجه ندب در حین اتیان به آن صورت گیرد تا نیت ندب هم انجام شده باشد، آیا مسأله این است یا توجیه دیگری دارد؟
در این باره فقهاء دو توجیهی اعلام کرده اند که هر کدام میتواند درست باشد. وجه اول این است که گفته میشود نماز واجب نیتش همان واجب است و مستحبات اگر اضافه شد، فضیلتی برای واجب اضافه میشود. نماز بدون مستحبات، فاقد آن مرتبه است و با آن مستحبات واجد آن مرتبهی فضیلت است. این توجیه درست است. مستحبات که به واجبات وصل شود نقشش ایجاد فضیلت برای عمل واجب است.
وجه دوم این است که سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج14 از صفحه 17 به بعد میفرماید: وجه دیگر این است که مستحبات در ضمن واجبات به صورت ظرف و مظروف است و عمل مستحب، ظرفش واجب است، یک عمل واجب، ظرف برای انجام یک عمل مستحب میشود؛ مثلا قنوت یک عمل مستحبی است، یک رجحان دارد و دعا و تضرع است، این عمل مستحبی، ظرفش عمل واجب است و در صورتی که عمل مستحبی، عبادی و اذکار الله باشد، اگر ظرفش نماز واجب واقع شود، اشکالی نخواهد داشت؛ لذا میفرماید در نیت وجوب صلاة، موجودیت بعضی از مندوبات در ضمن آن ایجاد اشکال نمیکند.