درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/10/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/الأذان والإقامة /مستحبات اذان و اقامه (امر سوم تا دهم)
در بارهی مستحبات اذان و اقامه بحث میکردیم. سید طباطبائی یزدی فرمود: امر اول استحباب استقبال است که گفته شد مورد اجماع فقهاء است و نصی هم در این رابطه داریم بخصوص در بارهی شهادتین اذان که بحث شد.
در بارهی قیام هم گفتیم که مورد اجماع فقهاء است و علامه حلی استحباب قیام در اذان را مورد اجماع اعلام کردند و در نصوص باب هم بحث شد که قیام در اذان و اقامه مستحب است؛ بخصوص در بارهی اقامه. اذان را میشود در حال نشسته هم اتیان کرد؛ ولی اقامه اتیان نشود، مگر در حال قیام.
الثالث الطهارة في الأذان و أما الإقامة فقد عرفت أن الأحوط بل لا يخلو عن قوة اعتبارها فيها بل الأحوط اعتبار الاستقبال و القيام أيضا فيها و إن كان الأقوى الاستحباب.[1]
سومین چیز که مستحب است طهارت در اذان است. علامه حلی در تذکره، ج3، ص67 میفرماید: یستحب الطهارة فی الاذان اجماعا. مستند این حکم اجماع اعلام میشود که مستحب است به اجماع فقهاء و استناد فرموده اند به یک حدیثی از پیامبر اعظم (ص) که فرموده اند: «حَقٌّ وَ سُنَّةٌ أَنْ لَا يُؤَذِّنَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ طَاهِر»[2] این حدیث نبوی را علامه در تذکره نقل میکند. شاید مکرر گفته باشم اگر حدیث نبوی در کتب علامه آمده باشد منبع همان کتابی است که خود علامه نقل میکند و تذکره خودش بهترین منبع برای این نبوی شریف است.
در اقامه طهارت معتبر است و از استحباب بالاتر است؛ بلکه احوط این است که طهارت و استقبال و قیام در اقامه معتبر باشد و بالاتر از استحباب. فرق بین اعتبار و استحباب در اقامه چیست؟ اعتبار یعنی استقبال و قیام و طهارت دخل در ماهیت اقامه دارد و استحباب یک امری است و یک فضیلتی است اضافه بر تحقق ماهیت.
منظور از وحدت و تعدد مطلوب این است که یک عمل مثل نماز که با اجزاء واجب خودش وحدت مطلوب دارد، این گونه نمیشود که با خواندن رکوع یک مصلحت و یک فایده محقق شده باشد؛ مثل حج که گفته میشود وقوف یک مطلوب است و اگر ساقط شود، حج ساقط نمیشود. از سوی شرع اعلام میشود که فلان امر مستحب است، این عملی که اضافه میشود برای آن عمل عبادی، یک فضیلت زائدی در پی خواهد داشت و تعدد و وحدت مطلوبی که در إجزاء و عدم إجزاء عمل دخلی دارد اینجا جایش نیست اما تعدد به این معنا هست که ماهیت چیزی است و امر مستحبی که آمده است یک فضیلتی را برای عمل اضافه میکند.
الرابع عدم التكلم في أثنائهما بل يكره بعد قد قامت الصلاة للمقيم بل لغيره أيضا في صلاة الجماعة إلا في تقديم إمام بل مطلق ما يتعلق بالصلاة كتسوية صف و نحوه بل يستحب له إعادتها حينئذ.[3]
چهارمین امر مستحب در اذان و اقامه این است که تکلم در اثناء آن صورت نگیرد. برای کسی که اقامه میگوید در نماز جماعت بعد از قد قامت الصلاة حرف زدن مکروه است؛ بلکه برای غیر او، مگر این که صف امام و مأموم مساوی شده باشد و به امام میگویی جلوتر برود و یا به مأموم میگویی عقب تر بایستد؛ بلکه مطلق کلامی مربوط به نماز مثل مرتب نمودن صف و امثال آن؛ بلکه مستحب است برای مکلفی که کلام در اقامه جا داشته است با آن هم اقامه را اعاده نماید.
در این باره شهید در کتاب ذکری میفرماید: «يكره الكلام في خلالهما وفي الاقامة اكد.»[4] بعد حدیثی را مورد استشهاد قرار میدهد. کتاب وسائل باب ده از ابواب اذان و اقامه، حدیث شماره 12:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْمَكْفُوفِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَا هَارُونَ الْإِقَامَةُ مِنَ الصَّلَاةِ- فَإِذَا أَقَمْتَ فَلَا تَتَكَلَّمْ وَ لَا تُؤْمِ بِيَدِكَ.[5]
سند این حدیث معتبر است. در این حدیث میفرماید: در اقامه تکلم نداشته باشید و با دست هم اشاره نداشته باشید و حالت نماز را رعایت کنید که اقامه از نماز است.
شیخ مفید در مقنعه، ص15 و سید در کتاب الجمل ج3، ص30 و شیخ طوسی در کتاب نهایه، ص66 با استفاده از حدیث شماره 13 همین باب گفته اند که تکلم در اقامه حرام است.
الخامس الاستقرار في الإقامة.[6]
پنجم استقرار در اقامه است. در این باره مستند خاصی در اختیار نداریم؛ ولی مناسبت حکم و موضوع و شئون عبادت، اقتضا میکند که اقامه در حال استقرار باشد، نه در حال حرکت و گردش به چپ و راست و مقتضای مذاق شرع است و حتی ممکن است سیره متشرعه متعبد به اداب شرع نسبت به آن وجود داشته باشد.
السادس الجزم في أواخر فصولهما مع التأني في الأذان و الحدر في الإقامة على وجه لا ينافي قاعدة الوقف.[7]
امر ششم استحبابی این است که در اواخر فصول اذان و اقامه جزم داده شود.
محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص127 فرموده است: وقف باید رعایت شود. در صفحه 141 فرموده: «و هو قول علمائنا.»[8]
مؤید این مطلب روایت شماره 3 و 4 باب پانزده از ابواب اذان و اقامه است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: التَّكْبِيرُ جَزْمٌ فِي الْأَذَانِ- مَعَ الْإِفْصَاحِ بِالْهَاءِ وَ الْأَلِفِ.[9]
وَ عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ: وَ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ مَجْزُومَانِ.[10]
این نصوص مستند میشود برای مجزوم کردن فصول اذان و اقامه.
السابع الإفصاح بالألف و الهاء من لفظ الجلالة في آخر كل فصل هو فيه. الثامن وضع الإصبعين في الأذنين في الأذان. التاسع مد الصوت في الأذان و رفعه و يستحب الرفع في الإقامة أيضا إلا أنه دون الأذان.[11]
هفتم افصاح به الف و ها در لفظ جلاله الله در آخر هر فصل است. هشتم گذاشتن دو انگشت بر دو گوش است در حال اذان.
نهم این است که مد صوت داشته باشد. مد صوت در اذان بلند کردن و امتداد دادن به صوت است. صوت خودش را با یک امتداد و به صورت مد در اصطلاح تجوید ادا کند و کوتاه و متقطع نباشد. این صوت اذان با مدّ را محقق حلی در کتاب شرایع جزء مستحبات اذان آورده است که مکلف صوت خودش را ممدود نماید و کوتاه و مختصر نباشد.
علامه حلی در کتاب تذکره، ج3، ص54 میفرماید: مد صوت مستحب است «وعليه إجماع العلماء.»[12]
العاشر الفصل بين الأذان و الإقامة بصلاة ركعتين أو خطوة أو قعدة أو سجدة أو ذكر أو دعاء أو سكوت بل أو تكلم لكن في غير الغداة بل لا يبعد كراهته فيها.[13]
دهمین امر استبحابی فاصله انداختن بین اذان و اقامه است به وسیلهی دو رکعت نماز خواندن یا یک قدم به جلو بگذارد و برگردد یا یک لحظه بنشیند یا یک سجدهی انجام دهد یا دعا کند یا سکوت نماید؛ بلکه تکلم کند ولی در غیر نماز صبح و در نماز صبح کراهت تکلم بعید نیست.
محقق حلی میفرماید: «يستحب الفصل بين الأذان والإقامة بجلسة، أو سجدة، أو سكتة، أو خطوة، أو صلاة ركعتين في الظهرين إلا المغرب فإنه لا يفصل بينهما إلا بخطوة، أو سكتة أو تسبيحة عند علمائنا.»[14] این مطلب که فصل بین اذان و اقامه لازم است مورد اجماع علمای ماست. ظهور قوی این تعبیر در اجماع است. اجماعی را که محقق حلی اعلام کند از متانت بالایی برخوردار است. بعد میفرماید: روایتی هم در این رابطه وجود دارد. باب 11 از ابواب اذان و اقامه، حدیث 2 و 7:
وَ عَنْهُ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ افْرُقْ بَيْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ- بِجُلُوسٍ أَوْ بِرَكْعَتَيْنِ.[15]
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَيْنَ كُلِّ أَذَانَيْنِ قَعْدَةٌ- إِلَّا الْمَغْرِبَ فَإِنَّ بَيْنَهُمَا نَفَساً.[16]
در روایت شماره ده آمده:
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ الْجَرِيرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: مَنْ جَلَسَ فِيمَا بَيْنَ أَذَانِ الْمَغْرِبِ وَ الْإِقَامَةِ- كَانَ كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.[17]
فقهاً مستحبات هم دستورات شرعی است با این فرق که در واجب الزام است و ترخیص وجود ندارد و در مستحبات ترخیص وجود دارد. مستحبات در عبادات فضیلت و کمال بیشتری برای عبادت ایجاد میکند مثل عمارتی که نقش و نگار بیشتری برای آن ایجاد شود. در یک جمله رعایت مستحبات نورانیتی دارد که به اذن خدا برای خود مکلف نورانیت باطن ایجاد میشود.