درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/10/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/الأذان والإقامة /استحباب تکرار اذان
مورد چهارم از موارد سقوط اذان و اقامه:
الرابع إذا حكى أذان الغير أو إقامته فإن له أن يكتفي بحكايتهما.[1]
مورد چهارم از موارد سقوط اذان و اقامه این است که اگر فردی اذان شخص دیگری را حکایت و تکرار کند، از اذان گفتن مستقل و مجزا کافی است و به همین حکایت اذان اکتفا میشود.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ج13، ص313میفرماید این مسأله دو جهت دارد: جهت اول آن اصل مشروعیت اذان است و جهت دوم آن کفایت از اذان خود فرد است. اما جهت اول در نصوص متعددی آمده است که گویا مستحب است مصلی اذان مؤذن را تکرار و حکایت کند. این روایات در کتاب وسائل، باب 45 از ابواب اذان و اقامه، حدیث شماره 1 و 2 و 5 است و هر سه حدیث صحیحه اند:
شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا سَمِعَ الْمُؤَذِّنَ يُؤَذِّنُ- قَالَ مِثْلَ مَا يَقُولُهُ فِي كُلِّ شَيْءٍ.[2]
تمام آن فصول را که مؤذن میگفت پیامبر (ص) هم آن را تکرار میکرد.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ لَا تَدَعَنَّ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لَوْ سَمِعْتَ الْمُنَادِيَ يُنَادِي بِالْأَذَانِ- وَ أَنْتَ عَلَى الْخَلَاءِ فَاذْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ قُلْ كَمَا يَقُولُ الْمُؤَذِّنُ.[3]
این حدیث مطلب دیگری هم در ضمن دارد که امام (ع) میفرماید از ذکر خدا فروگذار نشوید و دائم مشغول ذکر خدا شوید و اگر در حال تغوط بودی و شنیدی که مؤذن اذان میگوید، آن را تکرار کنید.
وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع مَا أَقُولُ: إِذَا سَمِعْتُ الْأَذَانَ- قَالَ اذْكُرِ اللَّهَ مَعَ كُلِّ ذَاكِرٍ.[4]
ذکر خدا داشته باش با هر ذاکری و در اذان هم که ذکر خدا است، با مؤذن آن را تکرار کنید.
اصل تکرار فصول اذن حسنش قابل انکار نیست و قطعی و مسلم است؛ اما این حکایت آیا از اذان خود فرد حکایت میکند؟ در این رابطه نصی بر کفایت نداریم؛ ولی طبق تحلیل یا درایت استفاده میشود که حکایت اذان به طور عمده به دو صورت است یا لقلقه زبان است که نه قصد معنا را دارد و نه قصد اذان را که در این صورت طبیعتا هیچ اثری ندارد و مثل نائم میشود و اگر این فرد که اذان را تکرار میکند و قصدش اذان باشد، قطعا کافی است و در این صورت کفایت از اذان میکند؛ چون خود فرد اذان گفته است.
4 مسألة يستحب حكاية لأذان عند سماعهسواء كان أذان الإعلام أو أذان الإعظام أي الأذان الصلاة جماعة أو فرادى مكروها كان أو مستحبا. نعم لا يستحب حكاية الأذان المحرم.[5]
سماع اذان اطلاقا برای تکرار کافی است؛ چه مستحب باشد یا مکروه؛ مثل اذان جماعت که ساقط بود و آن را رخصت تلقی کند و اذان بگوید؛ اما حکایت اذان محرم مستحب نیست. برای مکلف که تکرار اذان مستحب است، فرق نمیکند اذان مستحب باشد یا مکروه؛ اما اگر اذان حرام باشد تکرار آن جا ندارد. منظور از اذان محرم اذانی است که قبل از وقت برای نماز گفته شود. در این رابطه سیدنا الاستاد شرح متینی دارد و میفرماید:
در بارهی تکرار اذان اگر منظور ذکر الله باشد که ذکر الله حسن است در هر حالی و در صحیحه محمد بن مسلم و زراره که قبلا ذکر شد، آمده است که ذکر الله بنفسه از حسن و مطلوبیت جدا نمیشود و حسن آن ذاتی است و اگر کسی آن را تکرار کند ذکر الله است و اشکالی ندارد و اگر به صورت اذان قصد کند و همین اذان فرد را تکرار کند، در این صورت درست است و تکرار جا ندارد برای این که منظور از تکرار اذان، اذان مشروع است، نه محرم.
در ادامه سید یزدی میفرماید:
و المراد بالحكاية أن يقول مثل ما قال المؤذن عند السماع من غير فصل معتد به و كذا يستحب حكاية الإقامة أيضا لكن ينبغي إذا قال المقيم قد قامت الصلاة أن يقول هو اللهم أقمها و أدمها و اجعلني من خير صالحي أهلها و الأولى تبديل الحيعلات بالحولقة بأن يقول لا حول و لا قوة إلا بالله.[6]
مراد از حکایت این است که بدون فاصله چیزی را که از مؤذن میشنود تکرار نماید. حکایت اقامه هم مستحب است، این تکرار اقامه نصی ندارد و ممکن است از باب سنخیت استفاده شود که اذان و اقامه از سنخ واحد اند و ممکن است از باب ذکر باشد که جمعی از فقهاء به آن فتوا داده اند. سید میفرماید: سزاوار است در اقامه وقتی مقیم قد قامت الصلاة میگوید، تکرار کننده این جمله را بگوید: هو اللهم أقمها و أدمها و اجعلني من خير صالحي أهلها. [7]
اولی این است که حیعلات را به حوقله تبدیل کند و به جای آن «لا حول و لا قوة الا بالله» بگوید.
شیخ طائفه در کتاب مبسوط، ج1، ص97 همین مطلب را بیان کرده است و میفرماید: حیعلات ذکر الله نیست و کلام آدمی است و لذا به حوقله عوض شود.
در این رابطه در کتاب مستدرک، باب 34 از ابواب اذان و اقامه حدیث شماره 5 و 6 را داریم:
وَ رُوِّينَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ إِذَا سَمِعَ الْمُؤَذِّنَ قَالَ كَمَا يَقُولُ فَإِذَا قَالَ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ قَالَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِذَا انْقَضَتِ الْإِقَامَةُ قَالَ اللَّهُمَّ رَبَّ (هَذِهِ) الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَ الصَّلَاةِ الْقَائِمَةِ أَعْطِ مُحَمَّداً سُؤْلَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ بَلِّغْهُ الدَّرَجَةَ الْوَسِيلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِي أُمَّتِهِ.[8]
وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا قَالَ الْمُؤَذِّنُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقُلْ اللَّهُ أَكْبَرُ [وَ إِذَا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقُلْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ] فَإِذَا قَالَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَقُلْ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَإِذَا قَالَ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ فَقُلْ اللَّهُمَ أَقِمْهَا- وَ أَدِمْهَا وَ اجْعَلْنَا مِنْ خَيْرِ صَالِحِي أَهْلِهَا عَمَلًا الْخَبَرَ.[9]
بر اساس فتوای جمعی از فقهاء و رأی و نظر شیخ که در استحباب فتوای شیخ هم میتواند کافی باشد و بر اساس قاعده تسامح، این متن عروه را میتوان به این نصوص مستند کرد که در عوض حیعلات حوقله تکرار شود.