< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/الأذان والإقامة /مسائل جزئی مربوط به سقوط اذان و اقامه

 

رخصت بودن یا عزیمت بودن سقوط اذان:

سید طباطبائی یزدی مواردی را عنوان فرمودند که در آن اذان ساقط می‌شود؛ در ذیل به نحوه‌ و کیفیت آن سقوط اشاره‌ی دارند و می‌فرمایند:

و الأقوى أن السقوط في الموارد المذكورة رخصة لا عزيمة و إن كان الأحوط الترك خصوصا في الثلاثة الأولى‌.[1]

اقوا این است که در موارد مذکور، سقوط رخصت است، نه عزیمت؛ هر چند احوط این است که اذان ترک شود، بخصوص نسبت به سه مورد اول که عصر جمعه، عصر مزدلفه و عصر عرفه بود.

برای این مطلب که سقوط اذان رخصت باشد یا عزیمت؟ در اظهارات فقهاء مختصر اختلافی دیده می‌شود. صاحب جواهر در کتاب جواهر الکلام، ج9، ص26 می‌فرماید: ظاهر این است که سقوط عزیمت است؛ برای این که ظاهر بیان نهی و عدم شرعیت است، پس مفاد آن عزیمت می‌شود.

اما سید یزدی می‌فرماید در این موارد از سقوط، اقوا این است که رخصت باشد و مدرکی که برای این حکم می‌توان در نظر گرفت، این است که اصل اذان آن مصحلتی را که دارد محفوظ است و در این موارد خاص، تسهیل برای بندگان اعلام می‌کند و هر چیزی که تسهیل اعلام کند، مفادش رخصت می‌شود و در همه‌ی این پنج مورد، برای عباد تسهیل و امتنان است، پس مفادش رخصت خواهد بود.

سیدنا الاستاد تفصیل قائل شده است و می‌فرماید: مورد دوم و سوم که عرفه و مزدلفه باشد، بر اساس نصی که در وسائل، باب 36 از ابواب اذان و اقامه، حدیث اول، عرفه و مزدلفه را بیان کرده که اذان لزومی ندارد و نفی صریح دلالت بر نفی شرعیت دارد، پس در آن دو مورد اذان شرعیت ندارد و عزیمت است؛ اما در باره‌ی مسلوس اصل اذان بر قوت خودش باقی است ولی مانع دارد که فرد از جهت تجدید وضو و طهارت با مشکل مواجه نشود، پس در مورد مسلوس ترک اذان تسهیل است و در دو مورد باقی مانده، دلیل بر سقوط به معنای عدم شرعیت نداریم و در آن دو مورد رخصت خالی از وجه نباشد.

آنچه که طبق قاعده می‌توان اعلام کرد، همان است که صاحب جواهر فرموده و نصوص که در این موارد نفی اذان را اعلام کرده، پس شرعیت مشکل خواهد داشت و حد اقل شک در شرعیت می‌کنیم؛ بنابراین به نظر می‌رسد که عزیمت درست باشد، نه آنچه که در متن عروه به عنوان رخصت آمده است و آنچه را که صاحب جواهر فرموده که عزیمت است، هر چند ملاکش تسهیل باشد، اما لسان دلیل نفی شرعیت است و نفی شرعیت مفادش این است که اگر کسی به اذان اقدام کند، شرعیت ثابت نیست و مفادش عزیمت است.

2 مسألة لا يتأكد الأذان لمن أراد إتيان فوائت في دور واحد‌لما عدا الصلاة الأولى فله أن يؤذن للأولى منها و يأتي بالبواقي بالإقامة وحدها لكل صلاة‌.[2]

کسانی که نماز استیجاری و قضای یومیه می‌خوانند؛ مثلا در یک جلسه و در یک دور، سه روز نماز می‌خواند؛ دور یعنی یک جلسه‌ی که مکلف نماز فوت شده خودش یا نماز استیجاری بخواند. بنابراین، در نماز اول اذان و اقامه جا دارد و در بقیه اذان لازم نیست. اذان فقط برای نماز اولی تأکد دارد و مصلی می‌تواند برای نماز اول فوائت اذان بگوید و باقی را فقط با یک اقامه اتیان کند.

این فتوا برگرفته از نصوصی است که در وسائل، باب یک از ابواب قضاء صلوات، حدیث 3 و 4 آمده است:

حدیث شماره سه صحیحه محمد بن مسلم است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ صَلَّى الصَّلَوَاتِ- وَ هُوَ جُنُبٌ الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ وَ الثَّلَاثَةَ ثُمَّ ذَكَرَ بَعْدَ ذَلِكَ- قَالَ يَتَطَهَّرُ وَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ فِي أَوَّلِهِنَّ- ثُمَّ يُصَلِّي وَ يُقِيمُ بَعْدَ ذَلِكَ فِي كُلِّ صَلَاةٍ- فَيُصَلِّي بِغَيْرِ أَذَانٍ حَتَّى يَقْضِيَ صَلَاتَهُ.[3]

سند صحیح و متن هم با شرح آمده است.

روایت بعدی صححیه زراره است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا نَسِيتَ الصَّلَاةَ أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ- وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ- فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا- ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ الْحَدِيثَ.[4]

سقوط این اذان بر اساس نصوص معتبر است، پس در اصل حکم شبهه‌ی باقی نخواهد بود و در مسأله خلافی هم دیده نمی‌شود.

سؤال: این سقوط عزیمت است یا رخصت؟

جواب همان جوابی است که در بالا گفته شد؛ یعنی نصوص صریح در نفی اذان است و در صورتی که صریحا اذان نفی شده باشد، مفادش عزیمت بودن است؛ چون بعد از نفی، شک در شرعیت می‌کنیم و بعد از آن، اگر کسی بر اساس فهم و ذهن خودش اقدام به خواندن اذان کند، تشریح می‌شود.

3 مسألة يسقط الأذان و الإقامة في موارد‌أحدها الداخل في الجماعة التي أذنوا لها و أقاموا و إن لم يسمعهما و لم يكن حاضرا حينهما أو كان مسبوقا بل مشروعية الإتيان بهما في هذه الصورة لا تخلو عن إشكال-[5]

موارد سقوط اذان و اقامه:

در موارد ذیل اذان و اقامه ساقط می‌شود. یکی از آن موارد جماعت است که اگر برای نماز جماعت اذان و اقامه گفته شده باشد، هر چند این مصلی که وارد می‌شود آن را نشنیده باشد و موقع اذان و اقامه حاضر نباشد، اذان و اقامه از او ساقط است.

در این رابطه که گفته می‌شود در باره‌ی جماعت اذان و اقامه از مأمومین ساقط است، کلام و اشکال و اختلافی وجود ندارد و می‌شود گفت نفی خلاف در حد اجماع هم قابل اعلام است. مستند فقهی این مطلب را می‌توان از روایت شماره 2 باب 31 استفاده کرد:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ إِذَا دَخَلَ الْمَسْجِدَ- وَ بِلَالٌ يُقِيمُ الصَّلَاةَ جَلَسَ.[6]

این حدیث دلالت دارد بر این که در نماز جماعت که اذان گفته شود، بر کسی که وارد شده است، اذان لازم نیست. این حدیث دو منظوره است و می‌تواند مستند برای فرع دوم هم قرار گیرد.

نصوص دیگری هم داریم؛ از جمله موثقه ابی بصییر در باب 25 از ابواب اذان و اقامه،:

صَالِحِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَنْتَهِي إِلَى الْإِمَامِ- حِينَ يُسَلِّمُ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الْأَذَانَ- فَلْيَدْخُلْ مَعَهُمْ فِي أَذَانِهِمْ- فَإِنْ وَجَدَهُمْ قَدْ تَفَرَّقُوا أَعَادَ الْأَذَانَ.[7]

کسی که وارد مسجد می‌شود، اگر در حال نماز است اقتدا کند و اگر وارد شود که دیگران اذان گفته و مشغول نماز نیست و بعد از نماز رسیده، اگر صف متفرق نشده باشد، اذان بر او نیست و اگر صف متفرق شده باشد اذان را اعاده کند.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَدْخُلُ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّى الْقَوْمُ- أَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ قَالَ إِنْ كَانَ دَخَلَ- وَ لَمْ يَتَفَرَّقِ الصَّفُّ صَلَّى بِأَذَانِهِمْ وَ إِقَامَتِهِمْ- وَ إِنْ كَانَ تَفَرَّقَ الصَّفُّ أَذَّنَ وَ أَقَامَ.[8]

وَ عَنْهُ عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ إِذَا دَخَلَ رَجُلٌ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّى أَهْلُهُ- فَلَا يُؤَذِّنَنَّ وَ لَا يُقِيمَنَّ وَ لَا يَتَطَوَّعْ- حَتَّى يَبْدَأَ بِصَلَاةِ الْفَرِيضَةِ- وَ لَا يَخْرُجْ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ حَتَّى يُصَلِّيَ فِيهِ.[9]

این متن هم دلالت دارد بر سقوط اذان و اقامه در صورتی که جماعت باشد، هر چند مصلی در آن جماعت نرسد

در باره‌ی بنان بن محمد که در سند روایت بالا آمده اشکال شده است که بنان بن محمد توثیق ندارد. در جواب گفته می‌شود که ابن ولید او را استثناء نکرده است، پس این عدم استثناء، اشاره‌ی به وثاقت اوست.

بنابراین، این حکم مستند روایی معتبری دارد؛ اما این که کیفیت سقوط اذان و اقامه در اینجا چگونه است؟ مقتضای قاعده عزیمت است و در متن عروه به آن اشاره شده است؛ چنانکه می‌فرماید: «بل مشروعية الإتيان بهما في هذه الصورة لا تخلو عن إشكال»[10]

مورد دوم از موارد سقوط اذان و اقامه:

الثاني الداخل في المسجد للصلاة منفردا أو جماعة و قد أقيمت الجماعة حال اشتغالهم و لم يدخل معهم أو بعد فراغهم مع عدم تفرق الصفوف فإنهما يسقطان لكن على وجه الرخصة لا العزيمة على الأقوى.[11]

در مسأله قبلی سقوط بر اساس فهم ما از متن سقوط عزیمت بود و در این مسأله سقوط رخصت است.

مورد دوم جایی است که فرد داخل مسجد می‌شود به قصد فرادا یا جماعت، در صورتی که مردم نماز را شروع کرده اند و این فرد، اگر قصد ورود در جماعت را داشته باشد شکی نیست که اذان و اقامه ساقط است؛ ولی اگر این فرد شکاک است و اقتدا نکند، باز اذان و اقامه ساقط است؛ اما سقوط بر وجه رخصت است، نه عزیمت.

اولا دلیل بر سقوط این اذان و اقامه چیست؟ ثانیا وجه رخصت بودن آن چیست؟ گفته می‌شود که سیره دلیل سقوط باشد؛ ولی سیره در این رابطه احراز نمی‌شود؛ چون مورد نادر است که فردی وارد می‌شود و جماعت برقرار است اما فرد اقتدا نکند، این مورد، مورد نادری است و سیره یک استمرار عملی در کار دائر و رایج است، پس سیره اینجا زمینه ندارد. وجه دیگری گفته می‌شود که یک نماز برای مصلی در یک مسجد در صورتی که آن نماز اقامه شود، اذان و اقامه، مقدمه اقامه نماز است و مقدمه انجام شده و تکرار وجهی نداشته باشد. پس وجه سقوط اذان و اقامه، انجام مقدمه است. از آن حدیث دو منظوره (رویت 2 باب 31 از ابواب اذان و اقامه) استفاده می‌شود هنگامی که اذان گفته شود و لو برای نماز ما نباشد، کافی است. پس کسی که وارد مسجد شود و اذان برای نماز گفته شده باشد، اذان از او ساقط خواهد بود به عنوان رخصت، نه عزمیت. دلیل بر رخصت این است که یک اذانی گفته شده است و تکرار در اذان مانعی نداشته باشد و ملاک و رجحانی که در اذان و اقامه وجود دارد، منتفی نیست؛ لذا رخصت وجهی داشته باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo