< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/أحكام المسجد /مسائل 27 و 28

 

فضیلت تربت حسینی:

سید یزدی فرمود: «و أفضل من الجميع التربة الحسينية فإنها تخرق الحجب السبع و تستنير إلى الأرضين السبع‌.»[1]

نسبت به فضیلت و برتری تربت حسینی روایات زیادی وجود دارد که دو نکته در آن دیده می‌شود: نکته‌ی اول این است که شهید ثانی در مسالک می‌فرماید: تسبیح با تربت در تعقیب نماز مستحب مؤکد است. نکته‌ی دوم این است که در مکارم الاخلاق آمده است که حضرت صدیقه طاهره (س) تسبیح تربتی داشت از تربت حمزه سید الشهداء و بعد از شهادت امام حسین (ع)، نصی آمد که تربت تسبیح از تربت حمزه عوض شود به تربت امام حسین (ع).

مطلب بعدی این است که حائر سید الشهداء تا کجاست؟ تربت قبر مقدس تا چه حدی است؟ بعضی‌ها جمود کرده است که تربت فقط از تربت خود قبر گرفته شود و برخی توسعه قائل باشند. حائر را برخی تا زیر گنبد و برخی تا رواق و برخی تا صحن گفته اند؛ اما علی التحقیق آنچه به نظر می‌رسد این است که تربت کربلا اگر از خود شهر کربلا باشد، به عنوان تربت کربلا است و کافی است. از خود قبر مطهر میسور نیست و در نصوص دیگری، کربلا هم دیده می‌شود. پس خود تربت کربلا، منسوب به قبر مقدس است و همان حیثیت اضافیه اش برای ما کافی است.

نسبت به سؤال اول می‌توان گفت که داخل حرم و رواق ها جزء حائر است بدون شک و خود صحن هم بعید نیست که حائر حساب شود؛ بنابراین مسافر می‌تواند در این اماکن تمام اقامه کند. فهم حقیر این است والله هو العالم.

27 مسألة إذا اشتغل بالصلاة و في أثنائها فقد ما يصح السجود عليه‌قطعها في سعة الوقت و في الضيق يسجد على ثوبه القطن أو الكتان أو المعادن أو ظهر الكف على الترتيب‌.[2]

اگر در حین نماز بچه مهر را بردارد و برود، فتوا این است که اگر وقت وسیع باشد، نماز را قطع کند و احتیاطا با سلام از نماز بیرون بیاید؛ زیرا «وتحريمها التكبير وتحليلها التسليم»[3] و اگر وقت ضیق باشد، در این صورت بر ثوب خود سجده کند و بعد از آن بر معدن و بعد از آن بر پشت دست، به ترتیب.

در باره‌ی این ترتیبی که سید آورده است در بحث قبلی اشاره شد که سیدنا الاستاد می‌فرماید دلیلی بر این ترتیب نداریم؛ اما تحقیق این است که دلیل تحلیلی که سید فرموده ممکن است نداشته باشیم؛ ولی به عنوان احتیاط مستحب اگر در نظر گرفته شود، خالی از وجه نیست. تأیید بر مطلب این است که محقق حلی در کتاب شرایع ج1، ص73 می‌فرماید: «إن منعه الحر عن السجود على الأرض سجد على ثوبه و إن لم يتمكن فعلى كفه»[4] اگر گرما باعث شود که شخص روی زمین سجده نتواند، روی لباس خود سجده کند و اگر بر آن هم نتوانست، بر روی دست خود سجده کند. بنابراین، اگر مکلف ثوبش در وضعیتی باشد که بر آن سجده کند در صورت عدم تمکن سجده بر ما یسجده علیه، اول بر لباس خود سجده کند و اگر سجده بر آن امکان نداشت، بر پشت دست سجده کند.

صاحب جواهر می‌فرماید رأی محقق حلی همین است؛ «بل لا أجد فيه خلافا صريحا بينهم»[5] در این رابطه من خلافی بین فقهاء نمی‌یابم و مطلب نزدیک به اجماع می‌شود. آنگاه می‌فرماید: روایتی هم در این رابطه مطلب را برای ما اعلام می‌کند که در کتاب وسائل، باب 4 از ابواب ما یسجد علیه، حدیث شماره پنج، خبر ابی بصیر است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَكُونُ فِي السَّفَرِ فَتَحْضُرُ الصَّلَاةُ- وَ أَخَافُ الرَّمْضَاءَ عَلَى وَجْهِي كَيْفَ أَصْنَعُ- قَالَ تَسْجُدُ عَلَى بَعْضِ ثَوْبِكَ فَقُلْتُ- لَيْسَ عَلَيَّ ثَوْبٌ يُمْكِنُنِي أَنْ أَسْجُدَ عَلَى طَرَفِهِ- وَ لَا ذَيْلِهِ قَالَ اسْجُدْ عَلَى ظَهْرِ كَفِّكَ- فَإِنَّهَا أَحَدُ الْمَسَاجِدِ.[6]

در این روایت ترتیب به طور واضح دیده می‌شود که اول ثوب و اگر ثوب نبود، پشت دست.

حدیث شماره 9 همین باب نیز چنین است:

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُؤْذِيهِ حَرُّ الْأَرْضِ- وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى السُّجُودِ- هَلْ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَضَعَ ثَوْبَهُ إِذَا كَانَ قُطْناً أَوْ كَتَّاناً- قَالَ إِذَا كَانَ مُضْطَرّاً فَلْيَفْعَلْ.[7]

اشکال شده که عبد الله بن حسن توثیق خاص ندارد، مسلک ما این است که ایشان امام زاده است و امام زاده با یک یا دو واسطه که بین مؤمنین مشهور و معروف باشد و تخلف و خلافی در باره‌ی او به ثبت نرسیده باشد و راوی هم باشد، مورد اعتماد است و سیره متشرعه بر این است که بر این گونه راوی اعتماد می‌کنند. ما در رجال یک راه‌های حاشیه‌ی داریم که جزء مسائل شمّ الدرایه است. بنابراین توثیق عبد الله بن حسن در اصل متن و بحث رجالی نیامده است؛ ولی این بحث شم الدرایه است که با رجال و وثاقت و اعتبار ارتباط دارد و سیره‌ی مؤمنین بر اعتبار آن است.

بنابرای، این روایت در کتاب شرایع مستند حکم قرار گرفته است و در این روایت فرموده اگر مضطر باشد می‌تواند از ثوب برای سجده استفاده کند.

در باره‌ی قطن و کتان بحث شده و گفته شده که در نصوص این دو تا آمده؛ اما آنچه بر اساس واقعیت های مورد بیان دیده می‌شود این است که قطن و کتان موضوعیت ندارد و قطن و کتان پارچه‌ی بوده که لباس از آن درست می‌شده و از همین دو جنس بوده است. در آن زمان ممکن است برخی از افراد لباسش از چرم بوده و بر چرم که از اجزاء حیوانات است سجده نمی‌شود؛ بنابراین گاهی که حکم تعلیق شده به قطن و کتان شده، وجه تعلیق این است که برای احتراز از لباس چرمی بوده است.

28 مسألة إذا سجد على ما لا يجوز باعتقاد أنه مما يجوز‌فإن كان بعد رفع الرأس مضى و لا شي‌ء عليه و إن كان قبله جر جبهته إن أمكن و إلا قطع الصلاة في السعة و في الضيق أتم على ما تقدم إن أمكن و إلا اكتفي به‌.[8]

اگر کسی سجده کند بر چیزی که سجده بر آن جایز نیست؛ مثلا هوا تاریک بوده، بعد از سر بداشتن فهمید که سجده بر مهر نکرده است اما اعتقادش این بوده که سجده بر ما یصح السجود بوده است ولی بعد از سر برداشتن فهمید که اعتقادش اشتباه بوده و سجده بر ما یصح السجود علیه نبوده است، سید یزدی می‌فرماید این سجده درست است؛ برای این که در موقعی که می‌خواست سجده کند، عمدا تخلف نکرده است و به اعتقاد این که ما یصح السجود بوده، سجده را شروع کرده است و بعد از سر برداشتن از محل گذشت و حدیث لاتعاد می‌گوید در باره‌ی تخلف یک سجده اعاده لزومی ندارد به عنوان امتنان که حدیث لا تعاد هم از قواعد امتنانیه است و این یک سجده درست و مجزی است. این قول، قول مشهور و نزدیک به شهرت عظیمه است که تحت عنوان لا خلاف فیه قرار گرفته باشد.

اگر قبل از رفع رأس فهمید که مهر نیست و چیز دیگری مثل خوراکی است، در این صورت اگر امکان دارد در همان حال سر را بکشاند و ببرد بر ما یصح السجود، برای این که از تعدد سجده جلوگیری به عمل آورد، در این صورت سر را برندارد و آن را بکشاند به طرف ما یصح السجود علیه.

سیدنا الاستاد و سید الحکیم در باره‌ی این مسأله شرحی دارند که در کتاب مستمسک ج5، ص510 و مستند عروه، ج13، ص69-80 این بحث را به طور دقیق بیان کرده اند که با آسان سازی از این قرار است: گفته می‌شود که مشهور همین است که سجده درست است و اعاده ندارد؛ اما این صحت مربوط می‌شود به یک مبنا؛ اما بر مبنای دیگری درست نیست. بر مبنایی که درست است این است که بگوییم سجده و ما یصح السجود علیه در حقیقت ظرف واجب است و اگر ظرف بود، نتیجه تعدد مطلوب می‌شود و در این صورت خود ما یصح السجود علیه یک مطلب جدا می‌شود و فقط همان نقطه نقص پیدا می‌کند و به بقیه اجزای صلاة صدمه وارد نمی‌کند؛ ولی اگر گفتیم سجود علی الارض قید است، در این صورت قید با مقید در مرکبات ارتباطیه وحدت مطلوب دارد، پس اگر ما یصح السجود علیه درست نبود، مقید و نماز هم باطل خواهد شد. اصح این است که سجده بر ما یصح السجود علیه قید است، نه ظرف؛ بنابراین این گونه سجده و حکم به صحت آن خالی از اشکال نخواهد بود. پس اگر کسی بر اساس مبنا و مسلک قیدیت سر را از سجده بردارد و بفهمد که بر ما یصح السجود علیه سجده نکرده است، باید برگردد دو باره سجده را انجام دهد؛ چون قید است و قابل مضی و عدم اعاده نیست و نقص در آن، نقص در مقید خواهد بود؛ لذا بر گردد و یک سجده را تکرار کند و اشکالی هم پیش نمی‌آید؛ چون رکن دو سجده است و دو سجده اضافه نشده و اگر یک سجده‌ی احتیاطا تکرار شده باشد، رکن نیست و حدیث لاتعاد مستند آن قرار می‌گیرد. اما احتیاط این است که اصل صلاة را هم اعاده کند؛ چون آن قید نقص دیده و نقص آن به کل مقید بر می‌گردد و اشکال نبیادی می‌شود.

بعد از بیان حکم یک سجده، می‌فرماید اگر دو سجده انجام گیرد و مکلف دو سجده به عنوان یک رکن کامل انجام داده، بعد بفهمد که سجده بر ما یصح السجود علیه نبوده، این صورت دو حالت دارد یا قبل از دخول در رکوع است یا بعد از آن. تجاوز محل بنا بر نظر ایشان رفتن از یک رکن به رکن دیگر است، نه از یک فعل به فعل دیگر؛ بنابراین تجاوز از محل؛ یعنی این که از یک رکن داخل رکن دیگیر شود. می‌فرماید اگر این مکلف سر از سجده‌ی دوم برداشته و برایش کشف شده که سجده بر ما یصح السجود علیه نبوده و هنوز وارد رکوع نشده و منظور از سجده معنای عرفی آن (سر روی زمین گذاشتن) باشد، در این صورت برگردد سجده‌ را اعاده کند و نماز را به اتمام برساند و احوط این است که نماز را اعاده کند. اگر گفتیم که منظور از سجده، سجده‌ی شرعی است، برگردد هر دو سجده را انجام دهد؛ چون دو سجده‌ی قبلی کالعدم است و رکنی اضافه نمی‌شود، بعد نماز را به اتمام برساند و احوط اعاده اصل نماز است.

اگر چنانچه بعد از آن که سر را از سجده‌ی دوم برداشت و چیزی به ذهنش نیامد تا این که داخل رکوع شد، در این صورت باید نماز را اعاده کند؛ چون راه برگشت ندارد و راه برگشت تمام شد و محل منقضی شد و نماز ناقص در آمده به خاطر نقص رکن که سجده بر ما یصح السجود علیه نبوده؛ لذا نماز را اعاده کند.

راه ساده تر و حکم مطابق با احتیاط این است که به آن سجده در داخل نماز اکتفا به عمل آید رجاءا و بعد از اتمام صلاة نماز را رجاءا اعاده کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo