درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/أحكام المسجد /نکات تکمیلی مربوط به مسأله شماره 25
سید طباطبائی فرمودند: 25 مسألة إذا كان في الأرض ذات الطين بحيث يتلطخ به بدنه و ثيابه في حال الجلوس للسجود و التشهد جاز له الصلاة مومئا للسجود. و لا يجب الجلوس للتشهد لكن الأحوط مع عدم الحرج الجلوس لهما و إن تلطخ بدنه و ثيابه و مع الحرج أيضا إذا تحمله صحت صلاته. [1]
اگر مکانی گل باشد که مصلی وقتی نماز بخواند، بدن و لباسش گل آلود شود، جایز است که سجده و تشهد را ایمائی انجام دهد و جلوس برای سجده و تشهد واجب نیست. این فرمایش براساس جمود بر متن روایتی است. بعد میفرماید: احوط جلوس است. لکن الاقوی اگر میگفت بهتر بود. اقوا این است که صلاة را در همان مکان گلی با سجده و تشهد انجام دهد، هر چند لباس و بدنش گل آلود شود. آلوده شدن به گل در بارهی اتیان صلاة قابل اهمیت نیست و رافع حکم اولی نخواهد بود، عسر و حرجی هم در آن دیده نمیشود؛ اما اگر فرض کردیم که با سجده و تشهد، بدن طوری گل آلود شود که در حد حرج یا حد اقل در حد عسر برسد، در این صورت، میتواند سجده و تشهد را ایماءا انجام دهد. موضوع حرج است، اگر حرج یا عسر برای مصلی به وجود نیاید، مجرد آلوده شده بدن و لباس به گل موجب نمیشود که سجده و تشهد ایمائی انجام گیرد؛ لذا سید گفت احوط و بهتر این بود که میگفت لکن اقوا این جلوس برای سجده و تشهد است در صورت عدم حرج، هر چند بدنش گل آلود شود.
دلیل اصلی برای جواز این امر دو چیز است: یکی حرج که قاعده نفی حرج حکم عنوان اولی را رفع میکند و در عوض آن سجده و تشهد ایمائی را جایز اعلام میکند. دیگری نص خاصی است که در کتاب وسائل، باب 15 از ابواب مکان مصلی، حدیث 2 و 4 آمده:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ كَانَ فِي مَكَانٍ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْأَرْضِ فَلْيُومِ إِيمَاءً.[2]
اسناد شیخ طوسی به محمد بن احمد بن یحی درست است. احمد بن هلال در سند کامل الزیارة آمده و اصحاب هم به روایت او عمل کرده اند. ابن مسکان از اجلاء و ثقات است. ابو بصیر فوق توثیق است. در این روایت امام (ع) میفرماید: کسی که در جایی قرار دارد که قدرت ندارد برای اجزای نماز از زمین استفاده کند، با ایماء آن اجزاء نماز را انجام دهد.
روایت دوم موثقه عمار است:
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصِيبُهُ الْمَطَرُ وَ هُوَ فِي مَوْضِعٍ- لَا يَقْدِرُ أَنْ يَسْجُدَ فِيهِ مِنَ الطِّينِ- وَ لَا يَجِدُ مَوْضِعاً جَافّاً قَالَ يَفْتَتِحُ الصَّلَاةَ- فَإِذَا رَكَعَ فَلْيَرْكَعْ كَمَا يَرْكَعُ إِذَا صَلَّى- فَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّكُوعِ- فَلْيُومِ بِالسُّجُودِ إِيمَاءً وَ هُوَ قَائِمٌ- يَفْعَلُ ذَلِكَ حَتَّى يَفْرُغَ مِنَ الصَّلَاةِ- وَ يَتَشَهَّدُ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ يُسَلِّمُ.[3]
این دو حدیث از حیث سند معتبر و دلالت شان کامل است، پس این مسأله از حیث مستند صحیح و درست است.
مطلب بعدی این است که در ذیل مسأله شماره 25 سید میفرماید: «و مع الحرج أيضا إذا تحمله صحت صلاته.» [4]
اگر نماز حرجی است و مکلف آن حرج را تحمل کرد و نماز را خواند، نمازش صحیح است؛ چون قصد قربت متمشی شده و قاعده نفی حرج اگر بعد از آن اعلام کند که نماز را دو باره اعاده کند، امتنان و منتی برای مصلی نیست؛ بلکه یک تکلیف مجدّد است؛ پس قاعده نفی حرج اینجا جاری نمیشود. این قاعده در جایی جاری میشود که منت و مساهلهی برای عباد در پی داشته باشد. وقتی این قاعده جاری نشد، نماز درست است. هنگامی که این قاعده جاری نشد، اثر آن هم از بین میرود که بگوییم صلاة امر ندارد. وقتی قاعده حرج در کار نباشد، دلیلی ندارد که امر از بین برود، پس این نماز امر دارد و درست است.
اما سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ج13، ص176 – 180 این فروع را بحث میکند و در این رابطه میفرماید اگر مصلی با وجود حرج نمازش را حرجی انجام دهد، این نماز مجزی نیست؛ چون قاعده حرج از اساس امر به صلاة را در مورد حرج بر میدارد و این صلاتی که انجام گرفته است، امر ندارد. بنابراین در صورتی که صلاة امر نداشته باشد، اجزاء جا ندارد؛ پس اقوا این است که این صلاة ایماءا انجام شود و اگر کسی صلاة حرجی انجام داده باشد، مجزی نیست و اقوا اعاده است. اما در بارهی غسل و وضو گفته بودیم که اگر کسی وضوی حرجی یا ضرری یا غسل ضرری یا حرجی انجام دهد، درست نیست؛ برای این که ضرر مثل حرج امر به آن را بر میدارد و اگر امر نباشد، وضو یا غسل به عنوان عبادت محقق نمیشود. یک متمم داریم که وضو و غسل یک امر استحبابی دارد، اگر کسی وضو برایش حرجی باشد و آن را بر اساس امر استحبابی انجام دهد، وضویش درست است. حرج امر استحبابی را بر نمیدارد؛ چون امر استحبابی از ابتدا دارای ترخیص است و حرج تکلیفی را که کلفت و مشقت داشته باشد بر میدارد.
فرمایش ایشان درست است اما تحقیق این است که این صحت خلاف فرض است، فرض ما این است که مکلف صلاة را با وضعیت حرج به عنوان یک عمل واجب انجام داده، نه بر اساس امر استحبابی و حرج را نادیده گرفته و آن را تحمل کرده و این صلاة را بر اساس امر خود صلاة انجام داده است. اگر کسی در وضو امر استحبابی را قصد کند، خارج از فرض مسأله خواهد بود. پس آنچه که در متن عروه آمده که اگر حرجی شد و فردی آن را تحمل کرد و نماز را انجام داد، نمازش صحیح است؛ چون قاعده حرج جاری نمیشود، پس بیان متن اولی به نظر میرسد؛ زیرا قاعده نفی حرج در صورتی که جاری نشود، یک قاعده از اساس بسیط است یا جاری میشود و یا نمیشود هر چند که ما بعد از عمل آن را تصور کنیم، اشکال ندارد. پس ما هستیم و قاعده نفی حرج که اگر جاری نشود، از ابتدا تا انتها جاری نیست و از اساس قاعده نفی حرج تنظیم شده است که اگر مورد غیر امتنانی بود، این قاعده جا نداشته باشد؛ بنابراین ممکن است صلاة درست باشد ولو این که بگوییم امر ساقط شده باشد، چون ملاک ساقط نمیشود و صلاة ملاک خودش را دارد. پس آنچه در متن عروه آمده درست به نظر میرسد و علی الاحوط استحبابی نماز را تکرار کند.
26 مسألة السجود على الأرض أفضل من النبات و القرطاس و لا يبعد كون التراب أفضل من الحجر و أفضل من الجميع التربة الحسينية فإنها تخرق الحجب السبع و تستنير إلى الأرضين السبع.[5]
سجده بر زمین بهتر است از نبات و قرطاس که گفتیم در حال اختیار هم سجده بر نبات و قرطاس جایز است. بعید نیست که خود تراب افضل از حجر باشد. بهتر از همهی این خاکها و سنگ ها، تربت حسینیه است؛ چون تربت حسینیه مینوردد حجابهای هفتگانه را در مقام عبودیت و ارتباط و وصال با پروردگار را محقق میسازد و نور میدهد برای زمینهای هفتگانه. در کتاب وسائل، باب 16 و 17 روایاتی در این رابطه داریم که برخی از آن به شرح ذیل اند:
نسبت به افضلیت زمین بر نبات و قرطاس روایت ذیل میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: السُّجُودُ عَلَى الْأَرْضِ أَفْضَلُ- لِأَنَّهُ أَبْلَغُ فِي التَّوَاضُعِ وَ الْخُضُوعِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[6]
نسبت به افضلیت تربت امام حسین (ع) روایات ذیل را داریم:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع السُّجُودُ عَلَى طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع- يُنَوِّرُ إِلَى الْأَرَضِينَ السَّبْعَةِ- وَ مَنْ كَانَتْ مَعَهُ سُبْحَةٌ مِنْ طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع كُتِبَ مُسَبِّحاً وَ إِنْ لَمْ يُسَبِّحْ بِهَا.[7]
کسی که تسبیح از گل قبر حسین (ع) داشته باشد آن تسبیح ذکر میگوید، هر چند خودش ذکر نگوید.
أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ يَسْأَلُهُ عَنِ السَّجْدَةِ- عَلَى لَوْحٍ مِنْ طِينِ الْقَبْرِ هَلْ فِيهِ فَضْلٌ- فَأَجَابَ ع يَجُوزُ ذَلِكَ وَ فِيهِ الْفَضْلُ.[8]
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِي الْمِصْبَاحِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع خَرِيطَةُ دِيبَاجٍ صَفْرَاءُ- فِيهَا تُرْبَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَكَانَ إِذَا حَضَرَتْهُ الصَّلَاةُ- صَبَّهُ عَلَى سَجَّادَتِهِ وَ سَجَدَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ ع- إِنَّ السُّجُودَ عَلَى تُرْبَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- يَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعَ.[9]
امام صادق (ع) در موقع نماز خاک مقدس از تربت سیدالشهدا را در مسجد قرار میداد و بر آن سجده میکرد و میفرمود سجده بر تربت سیدالشهداء پردههای هفتگانه را بر میدارد.
الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّيْلَمِيُّ فِي الْإِرْشَادِ قَالَ: كَانَ الصَّادِقُ ع لَا يَسْجُدُ إِلَّا عَلَى تُرْبَةِ الْحُسَيْنِ ع- تَذَلُّلًا لِلَّهِ وَ اسْتِكَانَةً إِلَيْهِ.[10]
امام صادق (ع) غیر از تربت سید الشهداء، بر تربت دیگری سجده نمیکرد؛ به جهت این که تذلل کاملی در پیشگاه پروردگار صورت گیرد و استکانت، احتیاج و فقر خودش را در برابر خدای متعال به طور کامل در نظر داشته است.
در حدیثی آمده یک بار ذکر گفتن با تربت کربلا برابر است با هفتاد برابر با تسبیح دیگر. متن حدیث این گونه است: «مَنْ أَدَارَ الْحَجَرَ مِنْ تُرْبَةِ الْحُسَيْنِ ع فَاسْتَغْفَرَ بِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ إِنْ مَسَكَ السُّبْحَةَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُسَبِّحْ بِهَا فَفِي كُلِّ حَبَّةٍ مِنْهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ.»[11]