درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/أحكام المسجد /جواز سجده بر معادن، پشت دست، گل و ... در هنگام ضرورت
سید طباطبائی یزدی میفرماید:
23 مسألة إذا لم يكن عنده ما يصح السجود عليه من الأرض أو نباتها أو القرطاس أو كان و لم يتمكن من السجود عليه لحر أو برد أو تقية أو غيرها سجد على ثوبه القطن أو الكتان و إن لم يكن سجد على المعادن أو ظهر كفه و الأحوط تقديم الأول.[1] ..
اگر کسی ما یصح السجود؛ مثل زمین و گیاهان روی زمین در اختیار نداشته باشد، در این صورت بر کاغذ سجده کند یا در اختیار دارد؛ ولی به جهت مانعی مثل گرما، سرما، تقیه و ... سجده بر آن ممکن نیست، در این صورت بر لباسش سجده کند که لباس اغلب از پنبه یا کتان بوده و لذا آن دو ذکر شده و اگر نه اختصاص به آن دو ندارد. اگر آن هم نبود، بر معادن یا پشت دست سجده کند و احوط تقدیم سجده بر معادن بر سجده پشت دست است.
از لحاظ مدرک، نصوصی داریم که به این مسأله پرداخته است. کتاب وسائل، باب چهار از ابواب ما یسجد علیه، ح1 و 2 و 3 و 4. این چهار روایت از لحاظ سند درست و از لحاظ مدلول به طور کامل به مطلب اشاره میکند.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ عُيَيْنَةَ بَيَّاعِ الْقَصَبِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَدْخُلُ الْمَسْجِدَ- فِي الْيَوْمِ الشَّدِيدِ الْحَرِّ- فَأَكْرَهُ أَنْ أُصَلِّيَ عَلَى الْحَصَى- فَأَبْسُطُ ثَوْبِي- فَأَسْجُدُ عَلَيْهِ قَالَ نَعَمْ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ.[2]
روایت اول صحیحه بیاع القصب است. سند درست است و دلالت هم در این حد است که اگر حمل بر تقیه نشود،گرما در حدی بوده که نمیتوانسته بر شن و ریگ سجده کند، لذا ثوب خودش را پهن کرده و بر آن سجده کرده و امام (ع) فرموده اشکالی ندارد.
روایت دوم صحیحه قاسم بن فضیل است و سند صحیح است:
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ يَسْجُدُ عَلَى كُمِّهِ- مِنْ أَذَى الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.[3]
کسی که بر کف آستینش به جهت گرما یا سرما سجده کند، امام (ع) فرموده باکی نیست.
روایت سوم و چهارم هم سندش صحیح است و مضمونش مثل دو روایت قبلی است.
پس قاعدتا و نصا و اجماعا در هنگام ضرورت سجده بر این موارد درست خواهد بود. این حکم متسالم علیه است و نصوص در حد استفاضه آمده و هم قاعده بدلیت جاری است که اگر انسان تمکن نداشته باشد که بر ما یصح السجود علیه سجده کند، میتواند بر لباس خود سجده کند.
سید در نهایت فرموده است که احوط این است که سجده بر معادن را مقدم بدارد بر سجده بر روی دست. پس اگر کسی ما یصح السجود ندارد و یک تکه سنگ و جوهر معدنی دارد، سید میفرماید احوط این است که بر جوهر معدنی سجده کند و آن مقدم است بر سجده بر روی دست؛ چون معدن از تبع ارض است و ارتباط با زمین دارد و از این جهت یک اولویت استحسانی وجود دارد. اگر گفته شود که استحسان دلیل نیست، ما هم میگوییم دلیل نیست؛ ولی میتواند یک وجه برای احوط استحبابی باشد. استحسان دلیل نیست؛ ولی یک امتیاز هست. پس معدن هم از توابع زمین گفته میشود و این احوط جا داشته باشد.
دو روایت داریم که ممکن است از آن، این مطلب استفاده شود و آن روایت 5 و 6 همین باب است که در آن چنین آمده:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَكُونُ فِي السَّفَرِ فَتَحْضُرُ الصَّلَاةُ- وَ أَخَافُ الرَّمْضَاءَ عَلَى وَجْهِي كَيْفَ أَصْنَعُ- قَالَ تَسْجُدُ عَلَى بَعْضِ ثَوْبِكَ فَقُلْتُ- لَيْسَ عَلَيَّ ثَوْبٌ يُمْكِنُنِي أَنْ أَسْجُدَ عَلَى طَرَفِهِ- وَ لَا ذَيْلِهِ قَالَ اسْجُدْ عَلَى ظَهْرِ كَفِّكَ- فَإِنَّهَا أَحَدُ الْمَسَاجِدِ.[4]
علی بن حمزه (بطائنی) تضعیف خاص و شدید اللحنی دارد.
راوی میگوید در سفر بودم وقت نماز رسید، از گرمای شدید میترسیدم که پیشانی ام را بر زمین بگذارم، لذا از امام (ع) پرسیدم که چه کار کنم؟ امام (ع) فرمود بر بخشی از ثوبت سجده کن. گفتم اگر دامن یا آستین بلند نداشته باشم چه کار کنم؟ فرمود بر پشت دستت سجده کن.
سند این روایت در نهایت ضعف است و در آن سجده بر پشت دست به عنوان آخرین مرحله آمده است.
وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ- يَكُونُ فِي السَّفَرِ فَيُقْطَعُ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ- فَيَبْقَى عُرْيَاناً فِي سَرَاوِيلَ- وَ لَا يَجِدُ مَا يَسْجُدُ عَلَيْهِ يَخَافُ إِنْ سَجَدَ عَلَى الرَّمْضَاءِ- أَحْرَقَتْ وَجْهَهُ قَالَ يَسْجُدُ عَلَى ظَهْرِ كَفِّهِ- فَإِنَّهَا أَحَدُ الْمَسَاجِد.[5]
در این حدیث هم سجده بر پشت دست آمده است. از این دو روایت استفاده شود که آخرین مرحلهی سجده در صورت بدل، پشت دست است؛ لذا احوط این است که معادن مقدم بر پشت دست شود.
سیدنا در کتاب مستند، ج13، ص165 به بعد میفرماید ترتیبی بین معادن و ظهر الکف در کار نیست؛ بلکه آن دو عدل هم اند و روایتی که به آن استناد شود در جهت اثبات ترتیب، قابل استناد نیست و دلالت آن هم صریح نیست و با یک مقدمات میشود دلالت آن را به دست آورد. پس اقوا تخییر است؛ هر چند احوط استحبابی اگر تقدم در نظر گرفته شود، اشکالی نداشته باشد.
خلاصه تحلیل درایتی نسبت به تقدم معادن بر پشت دست، این بود که اولا معادن اولی به زمین است و ثانیا دست خود آدم مسجد و سجدگاه نیست و در صورتی که هیچ چیزی در اختیار انسان نباشد، آن وقت بر دست خود سجده کند. پس احوط سید یزدی خالی از وجه نخواهد بود.
24 مسألة يشترط أن يكون ما يسجد عليه مما يمكن تمكين الجبهة عليهفلا يصح على الوحل و الطين أو التراب الذي لا يتمكن الجبهة عليه و مع إمكان التمكين لا بأس بالسجود على الطين و لكن إن لصق بجبهته يجب إزالته للسجدة الثانية و كذا إذا سجد على التراب و لصق بجبهته يجب إزالته لها و لو لم يجد إلا الطين الذي لا يمكن الاعتماد عليه سجد عليه بالوضع من غير اعتماد.[6]
شرط است در سجده این که جبهه و پیشانی روی زمین یا روی ما یسجده علیه قرار گیرد و بر آن اعتماد و تکیه نماید؛ اما اگر سجده بر گل، لای و گل نرم باشد که پیشانی در آن فرو رود و اعتماد و قرار و ثبات نداشته باشد، دراین صورت سجده درست نیست؛ چون از مقومات سجده این است که پیشانی اعتماد بر ما یسجد علیه داشته باشد.
لازم نیست ما یسجده علیه خشک باشد، اگر گل سفت باشد سجده اشکال ندارد؛ اما اگر گلی که بر آن سجده میکند، مقداری بر پیشانی اش بچسپد، برای سجده دوم باید آن را پاکند؛ چون حائل بین پیشانی و ما یسجده علیه به وجود میآید و آن گلی که در پیشانی اش چسپیده، دیگر ما یسجد علیه نیست و حائل میشود و باید برداشته شود.
اگر بر گلی نرمی که حالت چسپندگی داشته باشد سجده کند، برای سجده دوم پیشانی را پاک کند تا پیشانی بدون حائل روی ما یسجده علیه قرار گیرد.
اگر فقط گل نرم را در اختیار دارد که ثبات ندارد، در این صورت فقط پیشانی را روی آن آهسته قرار دهد و تکیه ندهد، تا فرو نرود و با محض وضع الجبهه کافی است.
سیدنا الاستاد اشکالی دارد و میفرماید اگر گل نرم باشد فقط با محض ارتباط سر از سجده بر دارد، سجده صدق نمیکند؛ زیرا سجده وضع الجبهه است و گذاشتن پیشانی که هیچ اعتمادی نباشد، شک در تحقق سجده به وجود میآید که مساوی با عدم آن است. البته این فرمایش ایشان مطابق با احتیاط هم هست.
25 مسألة إذا كان في الأرض ذات الطين بحيث يتلطخ به بدنه و ثيابه في حال الجلوس للسجود و التشهد جاز له الصلاة مومئا للسجود.[7]
اگر در زمین گل آلود وضعیت به گونهی باشد که اگر سجده کند و برای تشهد بنشیند، بدن و لباسش گل آلود میشود، برای این فرد جایز است که سجده را ایمائی انجام دهد.
و لا يجب الجلوس للتشهد لكن الأحوط مع عدم الحرج الجلوس لهما و إن تلطخ بدنه و ثيابه و مع الحرج أيضا إذا تحمله صحت صلاته. [8]
در این صورت نشستن برای تشهد واجب نیست، بر اساس قاعده عسر و حرجی بودن آن و اگر حرجی نشد، احوط این است که جلوس برای سجده و تشهد انجام گیرد؛ هر چند بدن و لباسش گل آلود شود. پس اگر حرجی نباشد رافع حکم نمیشود و اهمیت نماز بالاتر از آن است که بدن و لباس انسان گل آلود شود. اگر بالاتر از آلودگی یک مشقتی دارد که بر او فشار وارد میکند و حرجی است، حکم رفع میشود و قاعده نفی حرج حاکم بر ادله اولیه است؛ اما اگر کسی این حرج را تحمل کرد و با تمام سختی آن، حرج را تحمل کرد و سجده کرد، نمازش درست است، وجه صحت این نماز این است که قاعده نفی حرج، قاعده امتنانیه است و معنای آن این است که اجرای قاعده به نفع مکلف و برای مساعدت مکلف باشد و اگر مکلف بر اساس اجرای قاعده در زحمت مضاعفی قرار گیرد، جا برای اجرای قاعده وجود ندارد. پس در صورتی که فردی نماز را با این وضعیت بخواند و قاعده جاری شود و نمازش درست نباشد، نتیجه اش این میشود که امتنان نیست و زحمت مضاعف است و مکلف باید دو باره نماز بخواند، مفاد این قاعده امتنان است نه ایجاد تکلیف مجدد. پس این قاعده در جایی جاری میشود که امتنان باشد. قاعده نفی ضرر هم همین گونه است که اگر کسی با وجود ضرر حکم را انجام دهد، طبق قاعده باید حکم درست باشد و قاعده ضرر اعلام بطلان نکند؛ چون خلاف امتنان میشود.