درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/أحكام المسجد /بررسی موارد جواز یا عدم جواز سجده بر آن
18 مسألة [الأحوط ترك السجود على القنب]الأحوط ترك السجود على القنب.[1]
احوط این است که سجده بر شاهدانه انجام نشود و دلیل آن این است که شاهدانه هر چند جزء ما انبتته الارض است؛ ولی جزء ملابس به حساب میآید و از ریشه و برگ آن چیزی به عنوان پوشیدنی درست میشود.
سؤال اول: گفته شد بر گیاهان روییده شده روی آب سجده درست نیست؛ برای این که این گیاهان جزء ما انبتته الارض نیست و نیز گفته شد بر اساس فهم و درک ما از واقع، گیاهی که ریشه در زمین نداشته باشد واقعیت ندارد. برخی گفته مواردی مثل نیلوفر هست که روی آب رشد و زندگی میکند و نیاز به خاک ندارد. بنده در ذهنم این بود که گیاهی بدون خاک یافت نمیشود.
اگر گفته شود که وجود نبات در آب و روی آب ممکن است و لغت گفت نبات آن است که در روی زمین باشد، پس چیزی که روی آب است اسمش چیست؟ این یک چیزی است که وجدان آن را قبول نمیکند و به آن نبات و گیاه گفته میشود. برخی گفته کره زمین مجموعهی از آب و خاک است.
در بحث موضوعی درگیری وجود ندارد اگر نبات ما انبتته الارض بود سجده بر آن جایز است و اگر نبود دلیلی برای جواز سجود بر آن نداریم.
سؤال دوم: اگر در صورت اختلاف نصوص و تعارض آن، قائل به تساقط شویم، یک دغدغه برای ما به وجود میآید و آن این است که نصوص معتبره کنار گذاشته شود و کنار گذاشتن آن کار دشواری است که حتی ممکن است صدمه به اصل استناد به روایات بزند. این دغدغهی است که در ذهن برخی آمده؛ حتی قولی هست که گفته شود در صورت تعارض اصل تساقط نیست بلکه اصل تخییر است برای تحفظ بر روایات از طرح شدن.
جواب این است که تعارض دو نوع است: یک نوع شایع و اکثر و یک نوع نادر و اقل. نوع شایع این است که تعارض بین اطلاق دو روایت است و رفع ید از اطلاق، رفع ید از روایت نیست و یک گوشهی از روایت که ظهور است در مواجهه با ظهور دیگر از کار میافتد؛ در حقیقت دایرهی آن روایت محدود میشود، نه این که بکلی از کار بی افتد؛ مثلا «اکرم العلماء» و «لا تکرم الفساق» در عالم فاسق تعارض میکند، در این ماده اجتماع که تعارض به وجود بیاید، فقط این مورد تساقط میکند، در حقیقت خود عام تحدید میشود و نسبت به موارد افتراق هر دو جمله بر قوت خودش باقی است. پس تعارض موجب الغاء و ترک نصوص نمیشود. صورت دوم تعارض با ایجاب و سلب است. اولا این تعارض موارد بسیار نادری است و به طور کل اتفاق نمیافتد و اگر اتفاق بی افتد به طور طبیعی یکی از دو طرف موافق مذهب اهل بیت (ع) است و طرف دیگر مخالف که مخالف حمل بر تقیه میشود؛ مثلا یک روایت میگوید خواندن یک سوره کامل در نماز واجب است و روایت دیگر میگوید واجب نیست، یک طرف با مذهب اهل بیت (ع) تطبیق میکند و جایی را نداریم که هر دو مخالف مذهب اهل بیت (ع) باشد، پس در این صورت زمینه برای حمل بر تقیه به وجود میآید.
19 مسألة لا يجوز السجود على القطنلكن يجوز على خشبه و ورقة.[2]
بر قطن سجده جایز نیست؛ چون ملبوس است؛ اما بر برگ و ساقه آن طبق قاعده جایز است که جزء ما انبتته الارض است و مأکول و ملبوس نیست.
دانه پنبه اگر از آن روغن گرفته شود، مثل فندق میشود که قبل از انفصال سجده بر آن جایز نیست و بعد از آن جایز است.
20 مسألة لا بأس بالسجود على قراب السيف و الخنجرإذا كان من الخشب و إن كانا ملبوسين لعدم كونهما من الملابس المتعارفة.[3]
سجده بر غلاف شمشیر و خنجر اشکالی ندارد، اگر آن غلاف از چوب باشد، هر چند آن غلاف بر گردن آویخته میشود؛ چون این نوع لبس، متعارف نیست؛ لذا نیاز به استثناء ندارد.
21 مسألة يجوز السجود على قشر البطيخ و الرقي و الرمان بعد الانفصال على إشكالو لا يجوز على قشر الخيار و التفاح و نحوهما.[4]
بر پوست خربزه، هندوانه و انار بعد از انفصال سجده جایز است؛ ولی اشکال از جهت تبعیت دارد که بر اصل خربزه، هندوانه و انار سجده جایز نیست؛ لذا جواز سجده بر پوست آنها خالی از اشکال نباشد؛ اما بر پوست خیار، سیب و ... سجده جایز نیست؛ چون پوست آنها جزء خوردنی است.
22 مسألة يجوز السجود على القرطاسو إن كان متخذا من القطن أو الصوف أو الإبريسم و الحرير و كان فيه شيء من النورة سواء كان أبيض أو مصبوغا بلون أحمر أو أصفر أو أزرق أو مكتوبا عليه إن لم يكن مما له جرم حائل مما لا يجوز السجود عليه كالمداد المتخذ من الدخان و نحوه و كذا لا بأس بالسجود على المراوح المصبوغة من غير جرم حائل.[5]
جواز سجده بر قرطاس را قبلا داشتیم. در کتاب وسائل، باب هفت نصوصی است که بر جواز سجود بر آن تصریح دارد و مسأله از مما لا خلاف فیه است که محقق ثانی در جامع المقاصد، ج2، ص165 فرمود: جواز سجده بر قرطاس اجماعا و نصا جایز اعلام شده است.
قرطاسی که قبلا گفته شد، موادش شرح داده نشده بود و اینجا موادش را شرح داده که حتی اگر از مواد قابل لبس باشد، سجده بر آن جایز است؛ چون استحاله یا استهلاک صورت گرفته است.
کاغذ سفید باشد یا رنگی یا مکتوب، سجده بر آن اشکالی ندارد، بشرط این که رنگ و جوهر جرم حائل نداشته باشد؛ مثل مدادی که از دوده گرفته میشود.
مانعی نیست که سجده انجام گیرد بر باد بزن رنگ شده؛ مثل بادبزنی که از حصیر ساخته شده و رنگ شده باشد، مشروط به این که رنگ، جرم حائل، نداشته باشد.
قال امیر المؤمنین (ع): «الإنصاف أفضل الفضائل.»[6] بهترین فضیلت در زندگی اجتماعی برای انسان، انصاف است که انصاف اولا خیلی از مشاجرات را حل میکند. ثانیا نشان میدهد که نفسانیات بر انسان حاکم نیست؛ بلکه عقل و دین حاکم است. گاهی در بحث اگر یک طرف تشخیص داد که حق با طرف مقابل است و اعتراف به حقانیت او کند، نشان از انصاف اوست و اگر نه نشان از حاکمیت نفس و نفسانیات دارد. ثالثا انصاف علامت داشتن شخصیت انسانی است و کسی که شخصیت انسانی دارد انصاف دارد و نداشتن انصاف آدم را به سمت حیوانیت میبرد. در بحثی که میرزای بزرگ شیرازی با آخوند خراسانی داشت، فردای آن در جلسه درس اعلام کرد که حق با آخوند بوده است.
در زندگی مسائل زیادی پیش میآید؛ مثل بحث داخل خانه تا اجتماع و اگر در بحث خانودگی، بحث با خانم باشد، باید انصاف به خرج داد که امیر المؤمین (ع) میفرماید: «الإنصاف أفضل الفضائل.»
کلام المولی مولی الکلام.
أنا وجميع من فوق التراب فداء تراب نعل أبي تراب