درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/08/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/مکان مصلی /بحث موضوعی
در وجه جمع چهار وجه گفت شد و وجه جمع آخری، همان روایت تحف العقول بود که از آن خود عملیات جمع استفاده میشود و آن به این صورت است که پنبه اگر قبل از رشته شدن و بافته شدن باشد، سجده بر آن جایز است و اگر بعد از آن باشد، جایز نیست. حسن این جمع در این است که در خود این روایت عملیات جمع را بیان کرده است.
تحقیق این است که تعارض بین این دو دسته از روایات مستقر نیست و بدوی است؛ برای این که روایات دستهی اول در حد استفاضه اند و صحیحه هشام با اطلاق خود بر آن دلالت دارد و روایات دیگر تصریح بر ان دارند؛ امّا در روایات مقابل آن، فقط یک روایت سندش درست به نظر میرسید، پس دستهی دوم توان معارضه با روایات دستهی اول را ندارند و تعارض این دو دسته بدوی است؛ برای این که طائفه اول معمول بها است آن هم در حد اجماع؛ چنانکه علامه حلی در کتاب مختلف میفرماید: «إنه قول علمائنا أجمع.»[1] این دسته از روایات که پشتوانهی اجماع دارد، معمول بها؛ بلکه مجمع علیه است و به طور طبیعی روایت مقابل معرض عنها میشود و نیاز به این نداریم که تصریح بر معرض عنها بون آن داشته باشیم؛ زیرا در صورتی که یک طرف مورد عمل قرار گیرد، به طور طبیعی طرف دیگر معرض عنها میشود. فقیه همدانی در مصباح الفقیه، ج11، ص175 میفرماید: این دسته از روایاتی که گفته میشود بر جواز دلالت داشته باشد، معرض عنها است.
پس فتوای متن، از لحاظ ادله در نهایت استحکام دیده میشود.
1 مسألة لا يجوز السجود في حال الاختيار على الخزف و الآجر و النورة و الجص المطبوخينو قبل الطبخ لا بأس به.[2]
بر سفال، آجر، نوره و گچ پخته شده سجده جایز نیست و قبل از طبخ نوره و گچ اشکال ندارد. مستند این فتوا این است که خزف و آجر، استحاله پیدا کرده اند و سجده بر وجه الارض طبیعی جایز است و مفاد نصوص است؛ اما بر مواد و عناصری که استحاله پیدا کرده باشد، حالت ارض و زمین و حالت عناصر طبیعی زمین را ندارد؛ لذا سجده بر آن جایز نخواهد بود.
در این رابطه فقهاء از جمله سیدنا الاستاد به تبعیت از اسلاف که شیخ در مبسوط فرموده: سجده بر آجر اشکال ندارد، سیدنا در مستند عروه، ج13، ص148 تا 150 این فروع را که بحث میکند، میفرماید: خزف و آجر از مواردی است که سجده بر آن جایز است؛ برای این که سفال از اجزاء زمین گرفته شده است و آجر خشت است که در کوره پزیده شده است و تغییر در وصف موجب استحاله نیست و بر آن صدق زمین میکند. بنابراین در بارهی آجر و خزف که گفته شده است سجده اشکال دارد، اشکالی دیده نمیشود؛ علاوه بر آن، روایت شماره یک باب ده از ابواب ما یسجده علیه کتاب وسائل بر آن اشاره دارد:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْجِصِّ- تُوقَدُ عَلَيْهِ الْعَذِرَةُ وَ عِظَامُ الْمَوْتَى- ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ- فَكَتَبَ ع إِلَيَّ بِخَطِّهِ أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ.[3]
سند این حدیث صحیحه است. در این روایت سؤال شده است از نجاست گچ که با عذره و استخوانهای مردگان مخلوط شده باشد، آنگاه مسجد با آن سفیدکاری شده باشد، آیا بر آن مکانی که از گچ مخلوط با عظام موتی در مسجد است، سجده جایز است؟ امام (ع) فرموده آب و آتش آن گچ را پاک کرده است، آب مطهر است و آتش استهلاک ایجاد کرده و تطهیر به وسیلهی استهلاک شده است. تطهیر بر سه قسم است: بالازاله، بالاستحاله و بالاستهلاک. در این روایت از طهارت و نجاست گچ سؤال شده است، اما جواز سجده بر آن مفروغ عنه تلقی شده است. پس این روایت با این درایت، میتواند حکم به جواز را اعلام نماید.
اگر بخواهیم به احتیاط تمسک کنیم، آنچه در متن عروه آمده مطابق با احتیاط است؛ زیرا احتمال استحاله وجود دارد و این احتمال برای تمسک به احتیاط کافی است.
2 مسألة [عدم جواز السجود على البلور و الزجاجة]لا يجوز السجود على البلور و الزجاجة.[4]
سجده بر بلور (نوع خاصی از شییه) و بر شیشه جایز نیست؛ برای این که زجاجه و بلور قطعا از اسم ارض خارج است، هر چند گفته شود که از مواد ارض ساخته شده؛ ولی صدق ارض ندارد؛ لذا سجده بر آن جا ندارد. علاوه بر آن روایتی داریم که مکاتبهی است در کتاب وسائل، باب دوازده از ابواب ما یسجد علیه، حدیث 1:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي ع- يَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَى الزُّجَاجِ- قَالَ فَلَمَّا نَفَذَ كِتَابِي إِلَيْهِ- تَفَكَّرْتُ وَ قُلْتُ هُوَ مِمَّا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ- وَ مَا كَانَ لِي أَنْ (أَسْأَلَ) عَنْهُ قَالَ- فَكَتَبَ إِلَيَّ لَا تُصَلِّ عَلَى الزُّجَاجِ- وَ إِنْ حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ أَنَّهُ مِمَّا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ- وَ لَكِنَّهُ مِنَ الْمِلْحِ وَ الرَّمْلِ وَ هُمَا مَمْسُوخَانِ.[5]
این روایت را برخی صحیحه گفته اند و عن بعض اصحابنا جزء نقل و مدلول روایت است، نه جزء راویها و جزء سند روایت. ابی الحسن الماضی از القاب امام هادی (ع) است. در این روایت امام (ع) میفرماید: بر شیشه نماز نخوان هر چند در ذهنت یک دغدغه آمد که از ما انبتت الارض باشد.
3 مسألة [جواز السجود على الطين الأرمني و المختوم]يجوز على الطين الأرمني و المختوم.[6]
گل ارمنی در ایروان است و گل ایروانی است. صاحب جواهر گفته این گل را از قبر ذی القرنین میگیرند. گل مختوم، گل سرشور است. گل ارمنی رنگ قرمز دارد و گل مختوم رنگ سفید دارد که در سابق نقش صابون را داشته است و به عنوان سرشور استفاده میشود. سجده بر آن جایز است؛ چون جزء عناصر طبیعی زمین است و رنگ و خاصیت از ماهیت طبیعی زمین خارج نمیکند.
4 مسألة في جواز السجدة على العقاقير و الأدوية مثل لسان الثور و عنب الثعلب و الخبة و أصل السوس و أصل الهندباء إشكالبل المنع لا يخلو عن قوة نعم لا بأس بما لا يؤكل منها شائعا و لو في حال المرض و إن كان يؤكل نادرا عند المخمصة أو مثلها.[7]
عقاقیر (ادویه گیاهی)، لسان الثور گل گاو زبان، عنب الثعلب انگور روباه و خبه برگ و گل بنفش است که برای دارو استفاده میشود. اصل السوس ریشه سوس که گیاهی است زرد رنگ (شیرین بیان). اصل هندباء ریشه کاسنی است. اسم عام این گیاهان عقاقیر و ادویه است. سجده بر این موارد منع دارد؛ چون خوردنی اند.
بعد سید یزدی یک استدراکی دارد که باکی نیست اگر بعضی از این گیاهان به طور طبیعی مورد اکل نباشد؛ مثل تریاک که به ندرت و در وقت دشواری و بیماری خورده میشود. داروی گیاهی اگر به این صورت باشد که استفاده اش نادر باشد، جزء مؤکولات به حساب نمیآید و مأکول باید بین مردم شیوع داشته باشد.
صاحب جواهر در کتاب جواهر الکلام، ج8، ص415 میفرماید: «ولكن مع ذلك كله لا ريب في أن الأحوط الاجتناب في الجميع»[8] ؛ برای این که این موارد در حقیقت میشود از مواردی که جزء مأکولات به حساب بیاید و در این صورت احتیاط اجتناب است.
فقیه همدانی میفرماید: سجده بر این موارد خالی از شبهه و اشکال نیست.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج13، ص148-152 میفرماید: فرمایش سید یزدی قابل التزام نیست؛ برای این که ریشهی سوس (شیرین بیان) در حقیقت مثل چوب خشکی است که قابل خوردن نیست و ریشهی آن را داخل آب میجوشانند و بعد آب جوشانده شدهی آن را به عنوان دوا استفاده میکنند و خود ریشه دور انداخته میشود، پس ریشهی شیرین بیان جزء مأکولات نیست و جزء عناصر زمین است و غیر مأکول و اطلاق ادله شامل آن میشود، بنابراین سجده بر آن جایز خواهد بود.
در نتیجه احوط صاحب جواهر مطابق با درایت است که مأکول و ملبوس به این معنا است که در عرف جزء مأکول به حساب آید؛ مثل ادویه هر چند که تمام اجزای آن مورد اکل قرار نگیرد و چیزی که از جوهر آن بیرون میآید، مورد اکل است و جزء مأکول به حساب میآید.
نکته تکمیلی: این موضوعات و مثالهایی که گفته شد تماما موضوعات است و در موضوعات جایی برای فتوای مجتهد نیست، اظهار نظر و تحلیل در آن جا دارد، اما شما اگر تحقیق کردید که ریشهی شیرین بیان مثلا یک موادی قابل استفاده در آن است و خودت تشخیص دادید که جزء مأکولات است، فهو المطلوب و اگر نه اطلاقات ادله شامل آن میشود و جزء ما انبتت الارض است و سجده بر آن جایز خواهد بود.