درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/مکان مصلی /مصادیق مباح نبودن مکان مصلی
سید طباطبائی یزدی حکم جاهل، غافل و ناسی را بیان کرد. سیدنا الاستاد تفصیلی در این رابطه اعلام فرمودند که مربوط میشود به اختلاف مبنا در بحث اجتماع امر و نهی و بر اساس مسلک اجتماع، نماز در این افراد اشکالی ندارد؛ چون متعلق امر و نهی دو تا است و اما بر اساس مسلک امتناع که متعلق امر و نهی یکی است و ترکیب ماده اجتماع، ترکیب اتحادی است، در آن صورت امر و نهی که جمع شود، بر اساس این مسلک این جمع ممکن نیست و جانب نهی غلبه دارد و مقدم است؛ لذا نهی در عبادت موجب فساد عبادت میشود.
بعد سید طباطبائی یزدی میفرماید:
«و لا فرق بين النافلة و الفريضة في ذلك على الأصح».[1]
در بارهی نافله تسهیل وجود دارد که در حال حرکت میشود آن را خواند، از این جهت یک تصور یا یک رأی بر این اعلام شود که تصرف در غصب اختصاص دارد به صلاة فریضه و مشتمل بر نافله نمیشود؛ اما علامه حلی در کتاب تذکرة، ج2، ص399 میفرماید: فرق بین نافله و فریضه وجود ندارد؛ برای این که نافله در حال اختیار ماهیتا همان شاکله فریضه را دارد و همان حکمی که از جهت تصرف در بارهی فریضه است، در بارهی آن هم خواهد بود.
صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج8، ص286میفرماید: گویا توهمی است در جهت اعلام فرق بین نافله و فریضه و بعد از توضیح و شرح بیان میدارد که نافله مثل فریضه است و اگر فرقی قائل شویم باید بگوییم آن دو ماهیتا فرق دارد اما تبصره و تسهیلاتی که در بارهی نافله اعلام شده از خصوصیات آن است.
در ادامه سید طباطبائی یزدی مسائلی را بیان کرده که در مسأله شماره یک تا نه، بحث مربوط میشود به مصادیق و سید یزدی مواردی را برای مکلفین شرح میدهد و این شرحها یک مساعدت برای مکلف است و فتوا به حساب نمیآید؛ چون بنیاد بحث معلوم شد که عبارت است از بطلان صلاة در مکان غصبی در صورتی که خود صلاة متحد باشد با تصرف در غصب.
فرق ضابطه و قاعده:
ضابطه این است که یک معیار برای صحت عمل یا بطلان آن ذکر شود و ضابطه بطلان در اینجا صدق تصرف است؛ اما قاعده این است که یک قانون کلی برگرفته از ادلهی معتبره قابل تطبیق بر مصادیق زیادی است که دارای اثر جزئی و جاری در موضوعات است.
1 مسألة إذا كان المكان مباحا و لكن فرش عليه فرش مغصوب فصلى على ذلك الفرش بطلت صلاته و كذا العكس.[2]
در این گونه موارد، تصرف در غصب است و لذا نماز باطل میباشد.
2 مسألة إذا صلى على سقف مباحو كان ما تحته من الأرض مغصوبا فإن كان السقف معتمدا على تلك الأرض تبطل الصلاة عليه و إلا فلا لكن إذا كان الفضاء الواقع فيه السقف مغصوبا أو كان الفضاء الفوقاني الذي يقع فيه بدن المصلي مغصوبا بطلت في الصورتين.[3]
بطلان نماز در این مسأله برای این است که تصرف به حساب میآید. این مسأله از باب تشخیص موضوع است و در این رابطه نه روایتی داریم و نه اجماع.
طبق این مسأله اگر پایهها و ستونهای ساختمان خارج از زمین غصبی است و زیر آن سقف یک قطعه زمین غصبی باشد، نماز خواندن در آنجا اشکالی ندارد؛ چون تصرف در غصب نیست؛ اما اگر فضا مغصوب باشد و فرد بدنش در آن فضا قرار گیرد با این که سقف و پایههای آن ساختمان غصبی نیست؛ ولی فضایی از آن غصب شده باشد، به این صورت که سکویی است غصب شده و سقف و پایه غصبی نیست؛ ولی خود سکو در فضای یک ساختمان بلند غصب شده است، نماز در آن باطل است و اگر فضای فوقانی هم غصبی باشد نماز در آن باطل است.
این موارد، موارد مصداقی است و فقیه دخالتش در موضوع ممنوع نیست و مساعدتی است که خودش تشخیص داده و بین خود و خدایش اعلام میکند و مکلف اگر از آن برایش اطمینان حاصل شد، میتواند به آن عمل کند؛ چنانکه در مورد کثیر السفر و کثیر الشک در روایات عدد نیامده که مقدار سفر یا شک باعث کثیر السفر شدن و کثیر الشک بودن میشود؛ ولی فقهاء بر اساس تشخیص خود موارد آن را اعلام کرده اند؛ بنابراین اگر شما تشخیص دادی که اگر یک هفته به مسافرت بروی و کثیر السفر بحساب شوی، میتوانی به تشخیص خودت عمل کنی. در مسائل تخصصی نظر اهل خبره لازم است؛ مثل تشخیص اعلم که یک موضوع تخصصی است و باید اهل خبره آن را تشخیص دهد و اهل خبره نسبت به آن کسانی هستند که حد اقل در حد تجزی باشند و اهل خبره ولو یک نفر باشد قولش اعتبار دارد؛ چون اعتبار قول او از باب شهادت نیست.
روایت اخلاقی:
امام رضا (ع) برای پیروان خود خصوصیاتی اعلام میکند:
مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُهُمْ وَ لَا يَتَوَلَّاهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ الْوَرَعَ وَ الْعِفَّةَ وَ الصِّدْقَ وَ الصَّلَاحَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ طُولَ السُّجُودِ وَ الْقِيَامَ بِاللَّيْلِ وَ اجْتِنَابَ الْمَحَارِمِ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ وَ حُسْنَ الصُّحْبَةِ وَ حُسْنَ الْجِوَارِ وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ وَ كَفَّ الْأَذَى وَ بَسْطَ الْوَجْهِ وَ النَّصِيحَةَ وَ الرَّحْمَةَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْوُضُوءُ كَمَا أَمَرَ اللَّهُ.[4]
از آثار پیروی از امام رضا (ع) داشتن این اوصاف است.