درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1402/02/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /مکروهات لباس مصلی
فصل 10 فيما يكره من اللباس حال الصلاة و هي أمور أحدها الثوب الأسود حتى للنساء عدا الخف و العمامة و الكساء و منه العباء و المشبع منه أشد كراهة و كذا المصبوغ بالزعفران أو العصفر بل الأولى اجتناب مطلق المصبوغ. الثاني الساتر الواحد الرقيق.[1]
سید در انتهای بحث از لباس مصلی موارد مستحب و مکروه را ذکر نموده است.
مستحب و مکروه از لحاظ فقهی یک مطلبی است و از منظر عملی مطلب دیگر. از منظر فقهی مدارک آن روایاتی است که از اعتبار کامل برخوردار نیست و ممکن است که بگوییم یکی از راههای تفکیک بین واجبات و محرمات با مکروهات و مستحبات مستندات روایی است. سید طباطبائی در بارهی مکروهات سی و سه مورد از کیفیت لباس مصلی را مکروه اعلام کرده است و چهارده مورد را مستحب اعلام کرده است.
مستحبات و مکروهات خیلی بحث دقیق لازم ندارد و لذا فقط در کتاب شمارش شده است و شروحی که آمده به اختصار اکتفا کرده اند. در مستندات مستحبات و مکروهات عمدتا دو نکته را در نظر بگیریم تا مستندات آن برای ما روشن شود: نکته اول قاعده تسامح است و نکتهی دوم تعمیم مستحبات نسبت به مکروهات. در قواعد فقه، قاعده تسامح یک قاعدهی مشهوری است در جواهر به موارد زیادی بر میخورید که به آن اشاره شده است. اجمالا این قاعده از قواعد اصطیادیه است، نه منصوصه که از موارد متعددی گرفته شده است. سیدنا الاستاد در بارهی این قاعده اشکالی که مینماید این است که این قاعده یا حکم روایی باشد یا حکم عقلی، اگر حکم روایی باشد، روایات سندا و دلالتا کامل نیست و اگر عقلی باشد مستحب شرعی ثابت نمیشود، ممکن است یک رجحانی در نظر گرفته شود. بعد میفرماید: در مواردی که رجحان دیده میشود یا یک نص ضعیفی آمده باشد، عمل اصحاب هم صورت گرفته باشد، تسامح طبیعتا به عنوان واقع تسامح دیده میشود. همان مطلبی که در قاعده میسور بود در اینجا هم میآید. سیدنا به عنوان قاعده کلی آن را رد میکند ولی پس از تحلیل به نحو موردی، موارد زیادی استحبابش را رد نمیکند که در حقیقت اختلاف در تعبیر است. عنوان را بگیریم یا مصادیق را.
در مورد شمول قاعده بر مکروهات مشهور و تحقیق در حد بضاعت مضجات این حقیر این است که مکروهات و مستحبات را در باب تسامح از یک سنخ (تکلیف غیر الزامی) میدانند. حتی سید مراغی در کتاب العناوین تصریح دارد که مکروهات و مستبحاب فرقی ندارند.
سیدنا الاستاد میفرماید بحث فقهی در این رابطه الزامی ندارد ولیکن تعرضی که به عمل میآید به خاطر این است که برخی از این موارد را برخی از فقهاء حکم الزامی تلقی کرده اند.
در این رابطه گفتم که از لحاظ استدلال فقهی بحث در فقه معاصر جدی تلقی نمیشود هر چند بر اساس رعایت تقوا و قاعدهی عبودیت و حق الطاعه باید این بحث هم به طور جد دنبال شود.
در بارهی مکروهات مکروه اول لباس سیاه است. شیخان و فاضلان فرموده اند که لباس سیاه مکروه است به استثنای عمامه و چند چیز دیگر.
شیخ مفید در کتاب مقنعه ص150 و شیخ طوسی در کتاب مبسوط، ج1، ص125، محقق حلی در کتاب معتبر، ص94، علامه حلی در کتاب تذکره، آخر کتاب ص500 مطالب را بیان داشته اند. صاحب جواهر در کتاب جواهر ج8، ص230 میفرماید: «تكره الصلاة في الثياب السود ما عدا العمامة والخف بلا خلاف أجده في المستثنى منه ، بل ربما ظهر من بعضهم الإجماع عليه»[2] .
شیخ طوسی در کتاب خلاف، ج1، ص506 میفرماید: کراهت لباس اسود در حال صلاة مورد اجماع فرقه است «دليلنا: إجماع الفرقةـ».[3]
نصوصی که در این رابطه داریم به طور عمده در کتاب وسائل، باب 19، 20، 22، 32، 35، 44 و 45 عمدتا در این ابواب این مکروهات آمده است. اما در بارهی لباس سیاه در وسائل، باب 19 از ابواب لباس مصلی، چند حدیث آمده که به شرح ذیل اند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُكْرَهُ السَّوَادُ إِلَّا فِي ثَلَاثَةٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْكِسَاءِ.[4]
در مرفوعه ابتدای سند ذکر میشود و در انتها ذکر نمیشود و بعضا کلمه رفعه هم دارد.
وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَكْرَهُ السَّوَادَ- إِلَّا فِي ثَلَاثٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْكِسَاءِ.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِيمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ.[5]
این روایت از نظر سند اعتبار دارد؛ چون شیخ صدوق علم حاصل کرده است که این روایت از امیر المؤمنین (ع) نقل شده است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْحِيرَةِ- فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِي الْعَبَّاسِ الْخَلِيفَةِ يَدْعُوهُ- فَدَعَا بِمِمْطَرٍ أَحَدُ وَجْهَيْهِ أَسْوَدُ وَ الْآخَرُ أَبْيَضُ- فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ ع أَمَا إِنِّي أَلْبَسُهُ- وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.[6]
قسمتی از این مستحبات محل ابتلا نیست و آنکه محل ابتلا است یکی تحت الحنک است که اگر کسی عمامه بگذارد و تحت الحنک نگذارد مکروه است و شیخ مفید میفرماید: و يكره أن يصلي الإنسان بعمامة لا حنك لها و لو صلى كذلك لكان مسيئا و لم يجب عليه إعادة الصلاة.[7] البته در بیان شیخ طوسی و فاضلان تکره و یکره آمده است.
اگر گفته شود که برخی از این روایات ممکن است جهت داشته باشد و جهت آن این است که لباس دشمن اهل بیت (ع) یا دشمن خدا بوده است، جواب این است که احراز و تشخیص جهت باید قطعی باشد نه احتمالی.
باب 26:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ تَعَمَّمَ وَ لَمْ يُحَنِّكْ فَأَصَابَهُ دَاءٌ لَا دَوَاءَ لَهُ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ.[8]
سند این روایت خوشبختانه یا متأسفانه درست است و تعبیر عمن ذکره اشکالی ندارد؛ چون مرسل ابن ابی عمیر است.
اگر کسی گرفتار شود به دردی که درمان ندارد از دست خودش کرده است چون تحت الحنک نبسته است باید خودش را ملامت کند.
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عِيسَى بْنِ حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنِ اعْتَمَّ فَلَمْ يُدِرِ الْعِمَامَةَ تَحْتَ حَنَكِهِ- فَأَصَابَهُ أَلَمٌ لَا دَوَاءَ لَهُ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ.[9]
سند این روایت هم درست است.
شیخ مفید فرمود جایز نیست.
بنابراین، عدم جواز و این نصوص، کراهت شدیده را میرساند.
نکتهی عملی:
این مستحبات از لحاظ فقهی و تحقیقی وضعیتش از این قرار است که فقهاء عمدتا روی احکام الزامیه توجه میکنند؛ ولی بر اساس مسلک ما برای احکام اطلاقا الزامی و غیر الزامی باید توجه به عمل بیاید. یک عابد و یک کسی که مؤمن است به معنای که عنوان مؤمن بر آن صدق کند، مؤمن باید به هر دو نوع از احکام توجه کند. پاکی باطن، رشد، تربیت و رسیدن به مقام قرب بدون عمل و التزام به مستحبات و مکروهات میسور نیست. عرفای نظری میگویند در تکامل و رشد روحی و پاکی باطن تضییقاتی را در نظر بگیرید؛ مثل ترک دنیا، عیش و نوش زندگی؛ اما عرفان عملی که عرفان فقهائی است میگوید اگر میخواهید تکامل روحی داشته باشید مستبحات و مکروهات را در عمل مثل واجبات و محرمات بدانید، اگر به عسر برخورد میتوانید ترک کنید و اگر نه آن هم دستور شرعی و حکم شرعی است و باید به آن اهتمام ورزید. فقهای واصل بدون استثناء مستحبات و مکروهات را در عمل مثل واجب و حرام میدانند.
یکی از اساتید نجف میفرمود: اگر کسی به مستحبات و مکروهات عمل کند در تمامی امور زندگی اش، فایده اولش این است که به سادگی مریض و بیمار نمیشود. کسی که میگوید تحت الحنک چه ربطی به سلامتی دارد؟ این حرف او از موضع جهل است، جهل بشر را این قدر غرور داده که در امور فراتر از قدرت خود دخالت میکند.
فایده دوم این است که عمل به مستحبات یک آرامش روحی به انسان میدهد که خواستهی فطری انسان است و همان حالت بهشتی است ﴿فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ﴾.[10]