درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/12/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /مسائل جزئی مربوط به استفاده از حریر
مسأله شماره 27:
لا يجوز جعل البطانة من الحرير لقميص و غيرهو إن كان إلى نصفه و كذا لا يجوز لبس الثوب الذي أحد نصفيه حرير و كذا إذا كان طرف العمامة منه إذا كان زائدا على مقدار الكف بل على أربعة أصابع على الأحوط.[1]
در این مسأله ضابطه مقدار آمده است و آن مقدار کف است. کف یعنی رئوس الاکمام، سر آستین. حریر در لباس مصلی اگر به اندازهی کف باشد و بیشتر از آن نباشد، اشکال ندارد. این کف از کجا آمده است؟ کفّ در اصطلاح فقهاء در حد شهرت رسیده است. ریشهی کف این است که گفته میشود اگر ابریشم به انداز کف باشد، عنوان مخلوط دارد و از محوضت و خلوص بیرون میآید. صاحب نظران و فقهاء این مقدار را تأیید کردهاند.
تحقیق این است که مقدار از طریق نصوص به عنوان کف تعیین نشده است. معیار این است که صدق تلبس نکند؛ چون فقهاء گفته اند کف صدق تلبس نمیکند؛ لذا کف گفته اند.
چهار انگشت هم دلیل و مدرکی ندارد و روایت سندش از اعتبار ساقط است.
28 مسألة لا بأس بما يرقع به الثوب من الحرير إذا لم يزد على مقدار الكف و كذا الثوب المنسوج طرائق بعضها حرير و بعضها غير حرير إذا لم يزد عرض الطرائق من الحرير على مقدار الكف و كذا لا بأس بالثوب الملفق من قطع بعضها حرير و بعضها غيره بالشرط المذكور.[2]
منظور از طرائق پارچهای است که بافته شود و در دو طرف آن بافت خاص و مستحکمی داشته باشد، بافت کناری آن را طرائق میگویند. اگر ثوب منسوج و جامهی بافته شده از حریر از مقدار کف بیشتر نباشد، اشکال ندارد؛ چون صدق تلبس نمیکند.
شرط مذکور همان کف و علی التحقیق عدم صدق تلبس است.
29 مسألة لا بأس بثوب جعل الإبريسم بين ظهارته و بطانته عوض القطن و نحوهو أما إذا جعل وصلة من الحرير بينهما فلا يجوز لبسه و لا الصلاة فيه.[3]
در مناطق سرد سیر لباسی درست میکنند که دو لایه برونی و درونی دارد و وسط آن پنبه میگذارند تا گرم نماید؛ بنابراین اگر ابریشم را در عوض پنبه بین دو لایه قرار دهد، اشکالی ندارد؛ اما اگر وصله قرار دهد اشکال دارد. وصله قطعهی از پارچه است که در فارسی پیوند زدن گفته میشود.
سیدنا الاستاد در بارهی وصله بحث مفصلی دارد که منظور از این وصله چیست؟ اگر وصله عبارت باشد از یک پارچهی که بین دو پارچه پیوند ایجاد کرده باشد و خودش هم یک حالت استقلال داشته باشد و بین رویی و درونی پارچه مستقل باشد، صلاة در آن جایز نیست و اگر حشو باشد یعنی ماده خام ابریشم. قزّ ابریشم خام و نبافته است. اصل قزّ در لغت نامه دهخدا آمده کژ که عربی نیست و در لغت نامه کژ عبارت است از بریشم خام و بافته نشده. دیباج معرب است و اصل آن دیبا است. دیبا لباس ابریشمی است.
سیدنا الاستاد میفرماید: اگر وصله به معنای حشو باشد که ماده ابریشمی است از لحاظ فقهی مطرح نشده؛ ولی مراجعهی که به عمل آمد محقق حلی هم آن را بحث کرده است، شیخ صدوق هم متعرض آن شده است و شهید هم در کتاب ذکری آن را یادآور شده است.
سیدنا الاستاد میفرماید: این مسأله را که فقهاء گویا تعرض کامل نکرده و به اشارت اکتفا کردهاند، از دو منظر نصوص و قواعد یادآور میشود:
اما از منظر نصوص: وسائل، باب 47 از ابواب لباس مصلی، حدیث شماره یک، صحیحه حسین بن سعید:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: قَرَأْتُ (فِي) كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ إِلَى الرِّضَا ع- يَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي ثَوْبٍ حَشْوُهُ قَزٌّ- فَكَتَبَ إِلَيْهِ قَرَأْتُهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِيهِ.[4]
از امام رضا (ع) سؤال شده است که صلاة در جامهی که حشو آن قزّ است؛ یعنی آن لایهی که گرمایش دارد و موجب گرمی لباس میشود، ابریشم خاص است. جواب داد این نامه را خواندم نماز در آن اشکالی ندارد.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ يَعْنِي ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ أَنَّهُ سَأَلَ الرِّضَا ع عَنْ أَشْيَاءَ- مِنْهَا الْمَحْشُوُّ بِالْقَزِّ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهَذَا كُلِّهِ.[5]
این روایت هم از نظر سند صحیحه است. احشاء بعضی از لباسها قز بوده و امام (ع) فرموده لا بأس به ولی نفرموده که نماز در آن جایز است.
آنگاه سیدنا الاستاد میفرماید از این دو حدیث این استفاده شد ولیکن در صورتی که ما بخواهیم که بگوییم صلاتی در این گونه لباس درست است، خالی از اشکال نخواهد بود هر چند آن روایتی که تصریح دارد بر این که نماز در آن جایز است قابل استناد خواهد بود.
اما از منظر قواعد، حکم جواز است. اگر استحصاب عدم ازلی را قبول داشته باشید، میتواند اینجا کارساز باشد و اگر قبول نکردید، اصل برائت جای خودش را دارد. اصل برائت از حرمت و مانعیت است و صلاة در این گونه لباس مخلوط جایز است.
اگر لباس به این صورت مخلوط باشد به قز یا وصله اش این گونه باشد اشکالی ندارد؛ ولی احوط اجتناب است؛ چون لباس مباحی در صلاة احراز نمیشود. در صلاة احراز اباحه در لباس مصلی یک شرط ارتکازی است. در صورت شبهه، این شرط ارتکازی احراز نمیشود؛ بنابراین احوط این است که از این گونه لباس اجتناب شود.
قالت فاطمة الزهرا (س): «فَفَرَضَ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ زِيَادَةً فِي الرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلْإِخْلَاصِ».[6]
هدف تحقق اخلاص است. اخلاص اگر شد عبودیت است. در حدیثی از علی (ع) آمده است: « غاية الإخلاص الخلاص».[7] اگر اخلاص محقق شود انسان از عذاب و گرفتاری دنیا و آخرت آزاد است. صوم اخلاص را محقق و تثبیت میکند. اثر صوم وضعی و قطعی است. اثر قطعی صوم اخلاص است. روزه برای اطاعت امر خداست. اخلاص را ما فقها معنا کردیم به انجام عمل به داعی امر خدا. معنای فقهی اخلاص را خداوند از بندگان خودش خواسته است؛ چنانکه فرموده: ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾.[8]
از اول رمضان قصد قربت کل ماه و خواستن توفیق از خدا صورت گیرد.
نوافل یومیه و لیلیه و فرائض کامل باشد.
در ماه رمضان قرائت قرآن باشد؛ چون قرآن نورانیت باطن به آدم میدهد. یکی از معانی اخلاص این است که باطن انسان چرک نداشته باشد و قرآن نورانیت باطن میدهد. امام صادق (ع) در ماره رمضان شش تا قرآن ختم میکرده است. هر کار عبادی را که اقدام کنید یک کمکی میرسد.
سه دعا بسیار مهم است یکی دعای افتتاح که هم ذکر است و هم توحید و عقاید و هم زیارت و هر شب خوانده شود.
نماز مغرب را قبل از افطار اقامه کنید.
دعای ابوحمزه ثمالی سندش خیلی معتبر است و متنش عالی است. در سحرگاه ماه رمضان بخوانید که ان شاء الله یک عروج معنوی و یک تکاملی در روح عنایت شود.
صلوات کامل بعد از دعاهای روزهای ماه رمضان است این صلوات هم خوانده شود.
ذکر فقهاء در قنوت دعای سلامتی امام زمان (ع) (اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن...)[9] بوده است و ذکر شما هم باشد.