درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/12/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/ شرائط لباس المصلي/ مسائل جزئی مربوط به استفاده از حریر
سید طباطبائی یزدی میفرماید:
26 مسألة لا بأس بغير الملبوس من الحرير كالافتراش و الركوب عليه و التدثر به و نحو ذلك في حال الصلاة و غيرها و لا بزر الثياب و أعلامها و السفائف و القياطين الموضوعة عليها و إن تعددت و كثرت.[1]
ملبوس از حریر در نماز اشکال دارد و اگر در لباس استفاده نشود؛ مثل فرش یا رکوب؛ مثلا زین اسب از حریر باشد، اشکالی ندارد.
علامه حلی در بارهی افتراش میفرماید: مانعی ندارد، دلیل آن اصل اباحه و روایتی است از امام کاظم (ع) که در کتاب وسائل، باب 15 از ابواب لباس مصلی آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْفِرَاشِ الْحَرِيرِ- وَ مِثْلِهِ مِنَ الدِّيبَاجِ وَ الْمُصَلَّى الْحَرِيرِ- هَلْ يَصْلُحُ لِلرَّجُلِ النَّوْمُ عَلَيْهِ وَ التُّكَأَةُ وَ الصَّلَاةُ- قَالَ يَفْتَرِشُهُ وَ يَقُومُ عَلَيْهِ وَ لَا يَسْجُدُ عَلَيْهِ.[2]
سند این روایت صحیح است.
دیباج معرب است. دیباج بافته شده است و حریر ممکن است بافته شده باشد و ممکن است بافته شده نباشد.
سیدنا الاستاد میفرماید حریر از ما یصح السجود نیست؛ ولی ممکن است این لا یسجد علیه، یک دلیل خاصی باشد که سجده بر آن اشکال داشته باشد.
روایت دوم روایت شماره دو همین باب:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَ مِنْ دِيبَاجِ الْكَعْبَةِ- فَيَجْعَلَهُ غِلَافَ مُصْحَفٍ أَوْ يَجْعَلَهُ مُصَلًّى يُصَلِّي عَلَيْهِ.[3]
سند این روایت را معتبر اعلام نکرده اند. پس این خبر به عنوان یک مؤید است و دلالت آن کامل میباشد.
معیار و ضابطه اصلی این است که حریر جزء لباس نباشد و اگر بود اشکال دارد و هر گونهی استفادهی مقرون به صلاة اشکال ندارد به شرط این که صدق تلبس نکند.
فروع بعدی هم متفرع بر این ضابطه است.
و لا بزر الثياب و أعلامها و السفائف و القياطين الموضوعة عليها و إن تعددت و كثرت.[4]
سفائف بافتنیهایی است در حاشیه لباس.
27 مسألة لا يجوز جعل البطانة من الحرير لقميص و غيره و إن كان إلى نصفه و كذا لا يجوز لبس الثوب الذي أحد نصفيه حرير و كذا إذا كان طرف العمامة منه إذا كان زائدا على مقدار الكف بل على أربعة أصابع على الأحوط.[5]
بطانة آستر لباس است.
برای پیراهن و غیر آن آستر را از حریر قرار ندهد هر چند تا نصف باشد؛ چون تلبس صدق میکند. ثوبی که نصفش حریر باشد جایز نیست و صدق لبس میکند.
ابتدا و انتهای عمامه که با یک بافت و یک شکل خاصی بافته میشود، اگر به اندازه آستین نباشد اشکال ندارد؛ چون در بارهی آستین استثناء آمده است که تلبس صدق نمیکند. احوط این است که به اندازه چهار انگشت هم نباشد.
28 مسألة لا بأس بما يرقع به الثوب من الحريرإذا لم يزد على مقدار الكف و كذا الثوب المنسوج طرائق بعضها حرير و بعضها غير حرير إذا لم يزد عرض الطرائق من الحرير على مقدار الكف و كذا لا بأس بالثوب الملفق من قطع بعضها حرير و بعضها غيره بالشرط المذكور.[6]
ترقیع پیوند زدن را میگویند. پیوند پارگی لباس اگر با حریر صورت گیرد اشکالی ندارد زمانی که بیش از مقدار کف نباشد.
همین طور لباسی که بافته است و درزهای بعض از آن منسوجات حریر و برخی غیر حریر باشد اشکالی ندارد زمانی که عرض طرائق از مقدار کف بیشتر نباشد.
29 مسألة لا بأس بثوب جعل الإبريسم بين ظهارته و بطانته عوض القطن و نحوه و أما إذا جعل وصلة من الحرير بينهما فلا يجوز لبسه و لا الصلاة فيه.[7]
این مسأله هم از فروعات است و بیان موضوع هم در کار است. میفرماید مانعی ندارد که ابریشم بین لایهی رویی و داخلی به جای پنبه گذاشته شود. اگر حریر بین ظاهره و بطانه (لایه داخلی و لایه رویی) گذاشته شود اشکالی ندارد؛ اما اگر بین دو لایه یک وصلهی باشد از حریر؛ یعنی یک لایه از حریر بین آن دو قرار گیرد، لبس آن جایز نیست و نماز در آن هم جایز نیست؛ چون در این صورت لبس حریر صدق میکند. در صورت اولی حریر به عنوان لباس نبود بلکه به عنوان حفاظ از سرما بود؛ ولی در این صورت خود حریر به عنوان یک لایه است و تلبس به حریر صدق میکند.
اگر اشکال کنید که صورت اول و دوم فرقی ندارد، میگوییم اشکالی ندارد؛ چون کار مربوط میشود به تشخیص موضوع؛ ولی احتیاط این است که هر دو صورت اختلاف چندانی نداشته باشد و در هر دو صورت از یک پوشش حریری استفاده شده است و احوط اجتناب است.
30 مسألة لا بأس بعصابة الجروح و القروح و خرق الجبيرة و حفيظة المسلوس و المبطون إذا كانت من الحرير.[8]
اگر چنانچه عصابه (باند) از حریر باشد اشکالی ندارد؛ چون ضابطه تلبس بود. اگر مسلوس و مبطون از حریر به عنوان حفاظ استفاده کند تا خروج بول و غایط از محل تعدی نکند و نمازش را انجام دهد؛ بنابراین اگر شورتی از ابریشم داشته باشد و محل را ببندد، اشکالی ندارد.
31 مسألة يجوز لبس الحرير لمن كان قملا على خلاف العادة لدفعه و الظاهر جواز الصلاة فيه حينئذ.[9]
جایز است لبس حریر برای کسی که مشکل قمل دارد و گفته شده که اگر لباس ابریشم داشته باشد آن را دفع میکند. در این صورت استفاده از لباس ابریشم در نماز اشکالی ندارد. در نص هم آمده است که اگر فردی چنین گرفتاری داشت میتواند از لباس حریر استفاده کند. علاوه بر این نص، قاعده هم اقتضا میکند که این گونه تلبس اشکالی نداشته باشد؛ چون بر فرض اگر مسأله به این صورت باشد حالت عسر و حرج به وجود میآید و بر اساس قاعده نفی عسر و حرج میتواند از آن استفاده کند.
32 مسألة إذا صلى في الحرير جهلا أو نسيانافالأقوى عدم وجوب الإعادة و إن كان أحوط.[10]
اگر کسی از روی جهل یا نسیان با لباس حریر نماز اقامه کند اقوا عدم اعاده است بر اساس حدیث لا تعاد و جهل و نسیان را قاعده شامل میشو و این مورد غیر از موارد پنج گانهی است که در نص استثناء شده است. اما جهل باید مربوط به موضوع باشد و اگر جهل به حکم باشد بر میگردد به جهل از روی تقصیر که عامد بالواسطه است.
33 مسألة يشترط في الخليط أن يكون مما تصح فيه الصلاةكالقطن و الصوف مما يؤكل لحمه فلو كان من صوف أو وبر ما لا يؤكل لحمه لم يكف في صحة الصلاة و إن كان كافيا في رفع الحرمة و يشترط أن يكون بمقدار يخرجه عن صدق المحوضة فإذا كان يسيرا مستهلكا بحيث يصدق عليه الحرير المحض لم يجز لبسه و لا الصلاة فيه و لا يبعد كفاية العشر في الإخراج عن الصدق.[11]
اگر خلیط از شیء مباح باشد قطعا درست است و اگر از شیء غیر مباح باشد مثل جزء مالایؤکل لحمه برای استفاده از حریر کافی نیست هر چند برای رفع حرمت ممکن است کافی باشد؛ چون لبس حریر حرمت تکلیفی دارد و در جهت رفع آن ممکن است کافی باشد؛ ولی در جهت حکم وضعی کارساز نیست.
خلیط اگر کم باشد در حدی که مستهلک باشد بحثی نیست. در اینجا سید رفته دنبال تأیید مصداق خارجی خلیط. از لحاظ فقهی و نصوص بیان صریحی نداریم که خلیط چه مقدار باشد، سید میفرماید اگر در حد عشر باشد، از خلوص خارج میشود؛ مثلا یک دهم اگر حریر باشد، این لباس لباس حریر نیست. این حرف سید تعیین مصداق است و در پذیرش آن شما مختار هستید و تقلید در موضوعات جا ندارد. در جایی که شک در صدق خلیط داریم احتیاط صورت گیرد.