درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/12/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /شرط پنجم: طلا باف نبودن لباس مردان
بحث و تحقیق در بارهی شرایط لباس مصلی:
گفته شد که یکی از شرایط لبس حریر است و دیگری لبس ذهب. این دو عنوانی را که گفتم، در حقیقت نسبت به دو متن اصلی و فرعی است؛ متن اصلی ما شرایع الاسلام است و متن فرعی ما عروه است.
در لندن جلسهی صورت گرفت و کتب قوانین کشورها در آن بررسی شد، شرایع الاسلام محقق برنده شد و اعلام شد که بهترین کتابی که قوانین و احکام شخصی و سیاسی و اجتماعی را دارد، شرایع الاسلام است. تا زمان سید الحکیم متن دروس خارج شرایع بود. کسی که میخواهد مجتهد شود، باید از لحاظ تبحر در اجتهاد جواهر را بخواند و برای ورود در اجتهاد، مسالک را بخواند. در اجتهاد شما دنبال احکام غیر ضروری بگردید، مسالک بین ضروری و غیر ضروری تفکیک کرده و ادله غیر ضروری را بیان کرده است. این کتاب شرح شرایع است.
در کتاب شرایع بعد از مالایؤکل لحمه، لبس حریر آمده است و لبس ذهب در آنجا نیست و در جای دیگر بحث شده است.
لبس حریر شرح داده شد و اجماع، ضرورت و نقل اقوال از شیخ طوسی در مبسوط، ج1، ص124، محقق حلی در معتبر، ج2، ص82، علامه حلی در تذکره، ج2، ص470 بیان شد تا رسیدیم به جواهر، ج8، ص114. اجماع مسلمین بر عدم استفاده از لباس حریر برای مردان است و هم چنین موجب بطلان صلاة است بدون خلاف و اجماع و نصوص. نص اولی که مشترکا این اعاظم به آن تمسک کرده اند، همان صحیحه عبد الجبار بود که در باب یازده از ابواب لباس مصلی، حدیث شماره دو آمده است و دلالت و سند آن درست است. علاوه بر آن، حدیث شماره یک این باب هم صحیحه است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَن مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَعْدٍ الْأَحْوَصِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع هَلْ يُصَلِّي- الرَّجُلُ فِي ثَوْبِ إِبْرِيسَمٍ فَقَالَ لَا.[1]
روایت شماره هفت این باب هم به همین مضمون است.
روایت چهار باب چهارده:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع أَسْأَلُهُ هَلْ يُصَلَّى فِي قَلَنْسُوَةٍ- عَلَيْهَا وَبَرُ مَا لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ أَوْ تِكَّةُ حَرِيرٍ مَحْضٍ- أَوْ تِكَّةٌ مِنْ وَبَرِ الْأَرَانِبِ- فَكَتَبَ لَا تَحِلُّ الصَّلَاةُ فِي الْحَرِيرِ الْمَحْضِ- وَ إِنْ كَانَ الْوَبَرُ ذَكِيّاً حَلَّتِ الصَّلَاةُ فِيهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[2]
این صحاح اربعه با آن اجماع، دلیل حکم عدم جواز لبس حریر برای مردان و مبطلیت آن در نماز است.
امر پنجم در شرایع عنوان نشده و در عروه عنوان شده است:
الخامس أن لا يكون من الذهب للرجالو لا يجوز لبسه لهم في غير الصلاة أيضا و لا فرق بين أن يكون خالصا أو ممزوجا.[3]
شیخ طوسی در کتاب خلاف، ج1، ص507 میفرماید: لبس خاتم حدید مکروه است؛ ولی لبس خاتم ذهب بلاخلاف جایز نیست و مبطل صلاة است و از آن نهی شده است و نهی موجب بطلان است. حدیثی که در این رابطه ذکر میکند همان حدیث موسی بن اکیل و حدیث ابن قداح است که بر اساس آن تختم با خاتم ذهب برای رجال جایز نیست.
روایتی که شیخ طوسی به آن استدلال میکند در وسائل باب سی حدیث 5 است:
وَ عَنْهُ عَنْ رَجُلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ النُّمَيْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْحَدِيدِ إِنَّهُ حِلْيَةُ أَهْلِ النَّارِ- وَ الذَّهَبِ إِنَّهُ حِلْيَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ- وَ جَعَلَ اللَّهُ الذَّهَبَ فِي الدُّنْيَا زِينَةَ النِّسَاءِ- فَحَرَّمَ عَلَى الرِّجَالِ لُبْسَهُ وَ الصَّلَاةَ فِيهِ الْحَدِيثَ.[4]
در این حدیث مطلب کامل بیان شده است که برای رجال لبسش جایز نیست و صلاة در آن هم جایز نیست. سیدنا الاستاد میفرماید این حدیث سندش ضعیف است برای این که در ابتدای آن آمده است «و عنه عن رجل» این روایت از لحاظ سند مجهول است.
صاحب جواهر در کتاب جواهر میفرماید: این حدیث هر چند از لحاظ سند ضعیف است؛ ولی شهرت عظیمه دارد؛ بلکه اجماع پشتوانهی آن است، پس این روایت خالی از اعتبار نخواهد بود.
علامه حلی در کتاب منتهی ج4، ص231 و در کتاب تذکره، ج2، ص471 میفرماید: لبس ذهب برای رجال جایز نیست و در صلاة اشکال دارد؛ برای این که متعلق نهی است و آن لبسی که متعلق نهی باشد و در حال صلاة نهی به آن تعلق گیرد، عبادتی که متعلق نهی قرار گیرد عبادت صحیح نخواهد بود و صلاة فاسد خواهد بود.
شهید در کتاب دروس، ج1، ص150 همین مطلب را میفرماید که لبس حرریر برای رجال در غیر صلاة و لبس مذهّب یا خاتم مذهّب در حال صلاة موجب بطلان صلاة است.
صاحب جواهر در همان منبع، ج8، ص109 میفرماید: لبس ذهب برای رجال جایز نیست بالاجماع و مبطلیت آن نسبت به صلاة مما لا اجد خلافا فیه. در بین فقهاء در آن باره خلافی ندیده ام و به روایات هم تمسک میکند.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج12، ص304 میفرماید این مطلبی که در متن عروه آمده است که لبس ذهب برای مردان جایز نیست و در نماز مبطل است، فی الجمله مورد اجماع است. ایشان در فقه حتی به شهرت هم اعتماد میکند، پس از اجماع نصوصی را ذکر میکند.
روایت چهارم باب سی از ابواب لباس مصلی، موثقه عمار بن موسی است که امام (ع) میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: لَا يَلْبَسُ الرَّجُلُ الذَّهَبَ وَ لَا يُصَلِّي فِيهِ- لِأَنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.[5]
روایت دوم صحیحه علی ابن جعفر است، ح10:
وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ هَلْ يَصْلُحُ لَهُ الْخَاتَمُ الذَّهَبُ قَالَ لَا.[6]
در مقابل این روایات از جمله این دو صحیحه، دو روایتی داریم که از آن معارضه و خلاف مطلوب در دید ابتدائی دیده میشود و گویا یک تعارضی است.
روایت اول در وسائل، باب سی ح3 است:
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص تَخَتَّمَ فِي يَسَارِهِ بِخَاتَمٍ مِنْ ذَهَبٍ- ثُمَّ خَرَجَ عَلَى النَّاسِ فَطَفِقَ [النَّاسُ] يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ- فَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى خِنْصِرِهِ الْيُسْرَى- حَتَّى رَجَعَ إِلَى الْبَيْتِ فَرَمَى بِهِ فَمَا لَبِسَهُ.[7]
سند این روایت با اما و اگر خالی از اعتبار نیست. طبق این روایت پیامبر (ص) در دست چپش انگشتری از طلا داشت و از خانه بیرون آمد، جلب توجه کرد و حضرت با دست راست آن را قایم کرد و وقتی به خانه برگشت آن را دور انداخت. از این روایت استفاده میشود که حضرت کار خلاف انجام نمیدهد و ترک و دور انداختن محمل کراهتی داشته باشد.
روایت دیگر حدیث شماره هفت است:
وَ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ ع نَهَانِي رَسُولُ اللَّهِ ص وَ لَا أَقُولُ: نَهَاكُمْ- عَنِ التَّخَتُّمِ بِالذَّهَبِ.[8]
سیدنا میفرماید: تعارضی در کار نیست؛ اولا روایت اول سندش درست نیست و ثانیا احکام تدریجی است و ممکن است تا آن زمان حکم تختم به ذهب نرسیده باشد و روایت دوم حمل بر این معنا میشود که پیامبر (ص) اولین شنونده اش علی (ع) بوده است و به او رسیده باشد و به دیگران نرسیده باشد.
حدیث اخلاقی:
قال الامام الصادق: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّهِ».[9]
قلب حرم خداست، در حرم خدا غیر خدا را جا ندهید؛ یعنی دل به دنیا نبندید و مؤمن یک اتکای قلبی دارد و آن حسبنا الله و نعم الوکیل است. داشتن مال دنیا اشکالی ندارد. یک سنتی است در ایران خلاف واقع که علماء اگر مال داشته باشد گویا مجرم است. اگر یک روحانی ماشین خوب داشته باشد بر آن عیب میگیرند. این سنت صوفیه است و از زمان صفوی آمده است و در عراق هم کمی نفوذ کرده است.
داشتن مال دنیا اشکال ندارد.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است