< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1401/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /شرط چهارم لباس مصلی: نبودن از اجزاء غیر مأکول

 

امام باقر (ع): احب الاعمال الی الله من داوم علیه العبد و ان قلّ. این حدیث برای همه‌ی مؤمنین بخصوص برای اهل علم و فضلاء باید مورد توجه قرار گیرد. مثال ما همین فراگیری درس و علوم آل البیت است. خود توفیق رشد در مسیر فقه، عملا ادامه‌ دادن این راه و ادامه‌ی تعلیم و تعلم است؛ حتی گفته می‌شود اگر کسی یک ارتباط هر چند باریک با علوم اهل بیت (ع) داشته باشد نورانیت در باطنش باقی می‌ماند و اگر قطع شود، آب حیات به آن نمی‌رسد و مثل نهال بدون آب خشک می‌شود. طبق تجربه‌ی ما برنامه ریزی خوب است؛ امّا کار اصلی ادامه دادن است. شیخ صدرا که استاد معرفت و ادب و تریبت و فقه و اصول بود و منش و رفتارش درس تربیتی بود، می‌فرمود: اگر من درس نگویم می‌میرم؛ یعنی تنفس یک انسان اهل معرفت ارتباط درسی با علوم آل البیت است و مردن یعنی مردن معنوی است.

شرط چهارم لباس مصلی:

الرابع أن لا يكون من أجزاء ما لا يؤكل لحمه‌و إن كان مذكى أو حيا جلدا كان أو غيره فلا يجوز الصلاة في جلد غير المأكول و لا شعره و صوفه و ريشه و وبره و لا في شي‌ء من فضلاته سواء كان ملبوسا أو مخلوطا به أو محمولا حتى شعرة واقعة على لباسه بل حتى عرقه و ريقه و إن كان طاهرا ما دام رطبا بل و يابسا إذا كان له عين و لا فرق في الحيوان بين كونه ذا نفس أو لا كالسمك الحرام أكله‌.

این امر از شرایط دیگری لباس مصلی است. در لباس مصلی اجزاء ما لا یؤکل لحمه مبطل است. آن اجزاء از میته باشد یا از حیّ؛ حتی یک تار مو از حیوان مالایؤکل لحمه در لباس مصلی موجب بطلان صلاة است. این مطلب از منظر فقه اهل بیت (ع) مورد تسالم است. شیخ طوسی در کتاب مبسوط، ج1، ص124و 125 می‌فرماید: اجزاء مالایؤکل لحمه در لباس مصلی موجب بطلان است بکلمة واحدة، بدون این که شک و شبهه‌ی در این رابطه وجود داشته باشد.

محقق حلی در معتبر، ج2، ص78 و 81 می‌فرماید: اجزاء مالا یؤکل لحمه، جلد باشد یا وبر و صوف؛ حتی جزئی که مورد جریان روح هم نباشد، اگر در لباس مصلی وجود داشته باشد، موجب بطلان نماز می‌شود و هذا هو الاجماع عند العلماء.

علامه حلی در کتاب تذکرة، ج2، ص465 همین مطلب را می‌فرماید و اعلام می‌کند: اجمع علیه علماءئنا.

محقق ثانی در جامع المقاصد، ج2، ص81 نسبت به این مسأله اجماع اعلام می‌کند.

در کتاب جواهر، ج8، ص64 و 65، صاحب جواهر متن شرایع را یادآور می‌شود که به همین مضمون است و می‌فرماید: اجزاء مالایؤکل لحمه مبطل نماز است بر اساس هر دو قسم اجماع، لا خلاف فیه و نصوص را هم یادآور می‌شود از موثقه ابن بکیر تا نصوص دیگر. در پایان ذکر نصوص و تعرض و نقل اجماعات می‌فرماید: این حکم در نزد اصحاب گویا از ضروریات شمره می‌شود؛ ولی وسوسه‌ی صاحب مدارک از غرائب است و عجیب و غریب است که صاحب مدارک در کتاب مدارک الاحکام که شرح قواعد علامه است ج3، ص162 فرموده: در باره‌ی این که اجزاء مالایؤکل لحمه مبطل نماز باشد، دلیل معتبری بر آن در اختیار ما نیست.

سیدنا الاستاد در کتاب شرح عروه، ج12، ص168 و صفحات بعد می‌فرماید: این مسأله یعنی مبطل بودن اجزاء مالایؤکل لحمه نسبت به صلاة اگر در لباس مصلی وجود داشته باشد مورد اجماع؛ بلکه مورد تسالم اصحاب است. در این رابطه روایات زیادی در منابع روایی دیده می‌شود از جمله موثقه ابن بکیر در کتاب وسائل، باب دو از ابواب لباس مصلی، حدیث 1:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ سَأَلَ زُرَارَةُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي الثَّعَالِبِ- وَ الْفَنَكِ وَ السِّنْجَابِ وَ غَيْرِهِ مِنَ الْوَبَرِ- فَأَخْرَجَ كِتَاباً زَعَمَ أَنَّهُ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّ الصَّلَاةَ فِي وَبَرِ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَرَامٍ أَكْلُهُ فَالصَّلَاةُ فِي وَبَرِهِ وَ شَعْرِهِ وَ جِلْدِهِ- وَ بَوْلِهِ وَ رَوْثِهِ وَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ مِنْهُ فَاسِدٌ- لَا تُقْبَلُ تِلْكَ الصَّلَاةُ- حَتَّى يُصَلِّيَ فِي غَيْرِهِ مِمَّا أَحَلَّ اللَّهُ أَكْلَهُ- ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ هَذَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَاحْفَظْ ذَلِكَ يَا زُرَارَةُ فَإِنْ كَانَ مِمَّا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ- فَالصَّلَاةُ فِي وَبَرِهِ وَ بَوْلِهِ- وَ شَعْرِهِ وَ رَوْثِهِ وَ أَلْبَانِهِ وَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ مِنْهُ جَائِزٌ- إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ ذَكِيٌّ قَدْ ذَكَّاهُ الذَّبْحُ- وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ مِمَّا قَدْ نُهِيتَ عَنْ أَكْلِهِ- وَ حُرِّمَ عَلَيْكَ أَكْلُهُ فَالصَّلَاةُ فِي كُلِّ شَيْ‌ءٍ مِنْهُ فَاسِدٌ- ذَكَّاهُ الذَّبْحُ أَوْ لَمْ يُذَكِّهِ.

فرو حیوان پر پشم است. سنجاب روی درخت زندگی می‌کند و گیاه خوار است. این روایت یک مستند جامع و کامل و با سند محکم است.

فراز دوم نسبت به اجزاء مأکول اللحم است که تمام اجزائش به شرط این که تذکیه شده باشد، برای نماز مانعی ندارد.

اگر مأکول اللحم نباشد نماز در همه‌ی اجزاء آن باطل است، تذکیه بشود یا نشود.

بعضی از حیواناتی که نجس العین نیستند قابل تذکیه است و برای استفاده پوست شان تذکیه می‌شود ولی برای نماز نه.

این حدیث احکام محلل الاکل و محرم الاکل را بیان کرده است. در این رابطه اشکال و شبهه‌ی وجود ندارد. اما سید عاملی (صاحب مدارک) اشکالش مربوط می‌شود به مبنا و مسلک خودش که ایشان در رجال معتقد است روایت معتبر آن روایتی است که راویانش عدل و امامی باشد و این روایت که ابن بکیر در در سند آن آمده، ابن بکیر امامی نیست و لذا اعتبار ندارد. از همین جهت محقق حلی در همان منبع قبلی مسلک ایشان هم تقریبا مثل مسلک صاحب مدارک است و می‌فرماید: این روایت یعنی روایت ابن بکیر هر چند از نظر سند ضعیف است به خاطر ابن بکیر ولی عمل اصحاب در این رابطه محقق است؛ چون عمل اصحاب و اتباع آل البیت ثابت و محقق است، گویا عمل باعث اعتبار این سند می‌شود؛ اما خود صاحب مدارک نسبت به این سند که اشکال می‌کند علی التحقیق اشکالش اختصاص دارد به مسلک ایشان و اگر نه بر اساس مسلک مشهور که صاحب جواهر فرموده این حکم در حقیقت یک ضرورت است و اصحابی که حافظ حلال و حرام بوده اند، بر این اند و وسوسه‌ی صاحب مدارک امر غریب است.

پس سند اعتبار دارد، خود ابن بکیر هر چند امامی نیست؛ ولی توثیق و اعتبار بالایی دارد و از اصحاب امام صادق (ع) است و خود عبد الله بن بکیر از اصحاب اجماع است. در این سند دو راوی از اصحاب اجماع آمده است یکی ابن بکیر و دیگری ابن ابی عمیر، اگر بگوییم این سند از بهترین اسناد رجالی در فقه اهل بیت (ع) است شاید مبالغه بناشد. روایات دیگری هم داریم که این مطلب را تأیید می‌کند از جمله روایت شماره سه از ابواب دوم لباس مصلی:

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ أَبِي تَمَامَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع إِنَّ بِلَادَنَا بِلَادٌ بَارِدَةٌ فَمَا تَقُولُ فِي لُبْسِ هَذَا الْوَبَرِ فَقَالَ الْبَسْ مِنْهَا مَا أُكِلَ وَ ضُمِن‌

سؤال شد که سرزمین ما سرد سیر است و ما از لباسی استفاده می‌کنیم که متضمن صوف و پشم و وبر باشد تا گرم باشد. امام (ع) فرمود: در آن شهر و دیار شما حیواناتی که دارای پوست قابل استفاده از نوع مأکول باشد؛ وجود ندارد که از آن استفاده کنید؟ از این بیان استفاده می‌شود که استفاده از اجزاء غیر مأکول در حال صلاة جایز نیست. اما در باره‌ی همدانی توثیق خاص وجود ندارد؛ ولی شیخ کشی در ضمن روایتی از بعضی از اصحاب احمد بن عبد الله نقل می‌کند از دینوری که ما در سامراء بودیم یک فرستاده‌ی آمد از سوی امام عسکری (ع) و آن فرستاده یک مکتوبی داشت که در آن آمده بود که این ابراهیم بن محمد همدانی با چند نفر دیگر از ثقات اند. خود کشی با نقل این روایت در حقیقت برای ابراهیم یک مدحی آورده و سیدنا اشکال می‌کند که در سند این روایت که شیخ کشی نقل می‌کند افرادی است که قابل اعتماد نیست و توثیق ندارد. این روایت در اصل خودش دارای اعتبار نیست تا اعتباری برای ابراهیم بن محمد همدانی ایجاد کند. در ضمن آن راوی را که سیدنا اشکال می‌کند که در سند روایت منقول از سوی کشی آمده است، آن راوی توثیق ندارد، در حقیقت یک نوع مدح یا توثیق اجمالی در باره‌ی آن راوی هم دیده می‌شود.

قاعده رجالی این است که حسن بن ولید شیخ المحدثین القمیین است و قبل از ابن بابویه است. او از عتبار بالایی در رجال برخوردار است و یک قاعده اعلام می‌کند که محمد بن احمد بن یحیی اشعری که از مشایخ شیخ کلینی است و خود از ثقات معروف است، روایات زیادی نقل می‌کند و ابن ولید افراد مروی عنه ضعیف را که در نقل محمد بن احمد بن یحیی اشعری آمده، استنثاء کرده است و این راوی مورد بحث، جزء آن استثناء شده‌ها نیست و این قاعده در حقیقت یک توثیق اجمالی به حساب می‌آید.

تحقیق این است که در رجال گفته ایم که یک روایت اگر مورد عمل اصحاب باشد و آن عمل هم در حد تسالم باشد، قطعا آن روایت اعتبار دارد. نکته‌ی دیگر این است که اگر یک روایت مضمونش با روایت متعبر صحیحه مساوی باشد باز هم از اعتبار برخوردار است؛ بنابراین روایت همدانی از لحاظ اعتبار مشکلی ندارد و مع التنزل سیدنا فرموده این روایت در حد مؤید می‌باشد، مشکلی نداریم و می‌گوییم این روایت مؤید است.

در این باب روایات دیگری هم آمده است از جمله حدیث شماره شش همین باب:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْن مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ ع قَالَ: يَا عَلِيُّ- لَا تُصَلِّ فِي جِلْدِ مَا لَا يُشْرَبُ لَبَنُهُ وَ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُه‌

وصایا دو جنبه دارد یکی جنبه‌ی حکایاتی که از طریق نقل حکایت‌ها در کتب معتبر و از سوی راویان معتبر آمده باشد، این گونه وصایا اعتبار دارد؛ از جمله وصایای نبی که از طریق رجال و حکایات نقل می‌شود.

فقهاء از محقق حلی تا سیدنا الاستاد مستند اصلی را همان روایت ابن بکیر اعلام کرده اند. این روایت اختصاص دارد به لباس و یا این که شامل حمل اجزاء هم می‌شود یا نه؟ شرحش در آینده خواهد آمد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo