< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1401/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /بررسی اجزاء میته در لباس نمازگزا

 

بحث و تحقیق نسبت به مسائل مربوط به اجزاء میته در صلاة:

گفته شد که اجزاء میته در صلاة موجب بطلان صلاة است؛ ولی سید یزدی دو شرط را اعلام کردند یکی این که این اجزاء حیوان در سوق مسلمین باشد و دیگری این که در ید مسلمین باشد و سوق هم اماره برای تزکیه است. پس در این تزکیه دو شرط اعلام شد: شرط اول این شد که اجزاء میته‌ی که در سوق مسلمین است مورد استعمال مسلمان قرار گرفته باشد. شرط دوم این است که این اجزاء میته در سوق مسلمین در ید مسلمان‌هایی باشد که قائل به مطهریت دباغی نباشند و اگر قائل به مطهریت دباغی باشند، ید چنین مسلمانی اماریت ندارد و موجب تزکیه نیست علی الاحوط.

در باره‌ی ادله‌ی این حکم دو رأی وجود دارد: رأی اول این است که سوق مسلمان اماره است ولی نسبت به طهارت جلد شرطی لازم دارد و آن این است که فرد مسلمان مستحل المیته به وسیله دباغت نباشد و شیخ طوسی در کتاب مبسوط، ج1، ص125 همین شرط را ذکر کرده است که سوق اماره است مشروط به این که اهل سوق مستحل المیته بالدباغة نباشد.

علامه حلی در کتاب تذکره، ج2، ص464 همین اشتراط را گویا اعلام می‌کند و می‌فرماید: فرق بین ید کافر و ید مسلمانی که جلد را با دباغی مطهر می‌داند، وجود ندارد؛ چون آن ید هم یدی نیست که موجب طهارت باشد و این ید در حقیقت قائل به استباحه میته است، پس با ید کافر فرق نمی‌کند. دلیل آن عبارت است از یک روایتی که در وسائل، باب شصت و یک از ابواب لباس مصلی آمده:

«إِنَّ أَهْلَ الْعِرَاقِ يَسْتَحِلُّونَ لِبَاسَ الْجُلُودِ الْمَيْتَةِ- وَ يَزْعُمُونَ أَنَّ دِبَاغَهُ ذَكَاتُهُ».[1] اهل عراق آن زمان ابناء عامه بوده یا از بازار آنان خریداری می‌شده، آنان دباغی را مطهر می‌دانسته اند. این حدیث دلالت دارد بر این که در سوق مسلمان ید مسلمانی که جلد حیوانی را می‌فروشد باید مسلمانی باشد که قائل به مطهریت دباغی نباشد.

حدیث بعدی گفته باید مضمون باشد. حدیث شماره یک این باب دو منظوره است و آن صحیحه حلبی است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تُكْرَهُ الصَّلَاةُ فِي الْفِرَاءِ- إِلَّا مَا صُنِعَ فِي أَرْضِ الْحِجَازِ أَوْ مَا عُلِمَتْ مِنْهُ ذَكَاةٌ.[2]

اهل حجاز استعمال نمی‌کنند آن گونه جلدی را که طاهر به وسیله‌ی دباغی اعلام شده است و از طرف دیگر اهل حجاز آن مقداری که در حوزه‌ی ارشاد امام سجاد (ع) بوده اند، گویا پیروان اهل بیت (ع) بوده اند که دباغی را مطهر نمی‌دانسته اند. پس دلالت این روایت هم بر مطلب خالی از اعتبار دیده نمی‌شود. پس رأی شیخ طوسی و علامه حلی و محقق ثانی در کتاب جامع المقاصد، ج2، ص80 اعلام همین شرط است و این رأی نسبت به اشتراط تا این حد است.

رأی دوم که می‌فرمایند اشتراطی درکار نیست ابتدا به جواهر مراجعه می‌کنیم که صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج8، ص52 می‌فرماید: نصوص همان دو صحیحه بزنطی و صحیحه حلبی و موثقه سکونی دلالت دارند بر این که اگر جلدی در سوق مسلمان به فروش برسد، استفاده از آن در نماز مانعی ندارد و لو از سوی مسلمانی باشد که قائل به مطهریت دباغی باشد؛ چون اطلاق حدیث شامل آن می‌شود.

سیدنا الاستاد در شرح عروه، ج12، ص157 به بعد می‌فرماید: این اشتراط دلیل ندارد و اطلاقات همان طوری که صاحب جواهر فرمود، اعلام می‌کند سوق مسلمان باشد و سؤال هم لازم نیست. مستحل میته بالدباغ و غیر آن فرق نمی‌کند و اطلاقات محکّم است و جایی برای التزام به این شرط وجود ندارد. حدیثی که در باب 61 آمده است اولا از نظر سند متضمن تعدادی از مجاهیل است و اعتبار ندارد، پس نمی‌تواند اطلاقات را قید بزند و قابلیت تقیید را ندارد. ثانیا بر فرض صحت سند، متن آن روایت متضمن فعل امام (ع) است و فعل از اساس اطلاق ندارد و ممکن است از خصائص و احتیاطات امام (ع) باشد و احد اکثر آن را حمل بر استحباب می‌کینم و جایی برای مستند واقع شدن را ندارد.

سید طباطبائی یزدی در باره‌ی این مطلب می‌فرماید:

«كما أن الأحوط اجتناب ما في يد المسلم المستحل للميتة بالدبغ»[3] سید احوط اعلام می‌کند. تعارض و تنافی و تهافتی بین رأی به وسیله‌ی احوط، حلّ است که الزامی نیست و یک حکم احتیاطی است و با هر دو رأی سازگار است.

اگر میته از مما لا یؤکل لحمه باشد، تمام اجزائش مبطل صلاة است و اگر از مما یؤکل لحمه باشد و میته باشد، صوف و شعر و وبر آن استنثاء شده است و این‌ها مبطل صلاة نست. محقق حلی در کتاب معتبر، در این رابطه می‌فرماید: «و الصوف، و الشعر مما يؤكل لحمه يجوز الصلاة فيه، و ان أخذ من ميتة جزا»[4] صلاة اگر در صوف و شعر و وبر میته باشد اشکال ندارد. اولا این حکم مما تحقق علیه الاجماع، این حکم در نزد ما اجماعی است و مذهب علمای ما می‌باشد. ثانیا نصی داریم که در وسائل، باب 68 از ابواب نجاسات، حدیث شماره دو، صحیحه حلبی است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِيمَا كَانَ مِنْ صُوفِ الْمَيْتَةِ إِنَّ الصُّوفَ لَيْسَ فِيهِ رُوحٌ.[5]

غیر ذی روح آن است که خون در آن اجزاء جریان ندارد و اگر اجزاء دیگری باشد؛ مثل شاخ و دندان حیوانات که روح در آن ندمیده باشد، نماز در آن جایز است و استثناء بر اساس اجماع و نص است.

علامه حلی در کتاب تذکره،ج2، ص466 همین مطلب را می‌فرماید: این حکم اجماعی است در نزد ما «علیه اجماع علمائنا». پس این حکم اجماعا و نصا ثابت است.

در ادامه می‌فرماید:

10 مسألة اللحم أو الشحم أو الجلد المأخوذ من يد الكافر أو المطروح في بلاد الكفار.أو المأخوذ من يد مجهول الحال في غير سوق المسلمين أو المطروح في أرض المسلمين إذا لم يكن عليه أثر الاستعمال محكوم بعدم التذكية و لا يجوز الصلاة فيه.[6]

این فرع در حقیقت مستند آن را شرح دادیم که اصل عدم تزکیه است و استثنائی داشت و آن سوق مسلمان بود. از سوق کفار و از ید کفار اگر جلد و شحمی خریداری شود، برای نماز استعمال آن جایز نیست و مبطل است.

رأی سید یزدی مشروط به استعمال مسلمان است.

بل و كذا المأخوذ من يد المسلم إذا علم أنه أخذه من يد الكافر مع عدم مبالاته بكونه من ميتة أو مذكى.‌[7]

آنچه از دست مسلمان اخذ می‌شود، به این صورت که می‌دانیم او از کافر گرفته، خود دست مسلمان مطهر نیست باید حالت تزکیه باشد.

حدیث اخلاقی:

امام هادی (ع) می‌فرماید: «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ‌ مِنْ وَلَايَتِكُمْ»[8] ولایت عنایت خداست و به هر کسی داده نمی‌شود و کار هر کس نیست. این عنایت چهار اثر دارد: «طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا».[9]

صلوات و ولایت را که با عطف تفسیری آورده، معنایش این است که صلوات اظهار ولایت است و خود ولایت معرفت است، فرقش نظری و عملی است. در زیارت جامعه آمده «وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ»[10] معنایش این است که در فراز قبلی فرموده: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ»[11] و این جمله قبورکم فی القبور تفصیل آن می‌باشد که قبر ائمه اشراق دارد و انفس آنان اشراق دارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo