درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/10/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /بررسی اشتراط و مانعیت در حیواناتی که خون جهنده ندارند
سید یزدی در ادامه مطلبی را بیان کرده و آن را مورد احتیاط در نظر میگیرد:
الثالث أن لا يكون من أجزاء الميتةسواء كان حيوانه محلل اللحم أو محرمة بل لا فرق بين أن يكون مما ميتته نجسة أو لا كميتة السمك و نحوه مما ليس له نفس سائلة على الأحوط.[1]
در بارهی اجزای میته بحث شد و گفته شد که محرم الاکل از اساس محرم الاکل است و جزئی از اجزای آن در حال نماز موجب بطلان نماز میشود و محلل الاکلی که تزکیه شرعی نشده باشد همان حکم را دارد؛ اما در بارهی حیوانانی که نفس سائله ندارد، اگر اجزای از این حیوانات در لباس در حال صلاة وجود داشته باشد، آیا موجب بطلان صلاة میشود یا نه؟ سید میفرماید: «و نحوه مما ليس له نفس سائلة على الأحوط».[2]
در این رابطه دو خط و نظر وجود دارد: یکی همین نظر است که اینجا آمده نازل منزله میته به حساب میآید علی الاحوط و وجه احوط هم این است که احتمال انصراف از یک سو و احتمال اطلاق ادلهی میته از سوی دیگر، نتیجه اش احتیاط میشود.
شیخ بهائی در کتاب حبل المتین صفحه 18 میفرماید: اجزاء ما لا نفسه له موجب بطلان صلاة است لاطلاق الادلة.
از فقهائی که باید به آراء شان مراجعه کنیم، صاحب جواهر است که در کتاب جواهر الکلام،ج 8، ص63 میفرماید: اجزاء ما لا نفس له مبطل صلاة نیست، چون متبادر به ذهن ما لا نفس له است (لأنه المنساق إلى الذهن).[3] آن ادلهی که در بارهی میته آمده است نسبت به ما لا نفسه له انصراف دارد. قرائنی هم در نصوص دیده میشود؛ چون در نصوص دیدیم که مسأله دباغی و ذبح آمده است و این قرائنی است که ما را ارشاد میکند به میتهی حیواناتی که نفس سائله داشته باشد. حد اقل اگر شک کنیم که اطلاقات ادله میته این مورد را شامل میشود یا نه؟ شک در مانعیت است و اصل عدم آن است. فرق بین شرط و مانع این بود که در شک در مانعیت اصل جاری میشود و در شک در شرطیت باید اشتغال مستند قرار گیرد.
فقیه همدانی در کتاب مصباح الفقیه، ج10، ص199 میفرماید: انصراف قابل انکار نیست؛ همان طوری که صاحب جواهر فرمود؛ ولی اگر گفته شود که عدم استعمال و عدم توجه به این مورد مدرک و مستند این باشد، قابل اعتماد نیست؛ بلکه آنچه که در این مورد به عنوان یک مستند اعلام میشود قانون و قاعده مناسبت حکم و موضوع است که میته است و اجتناب، پس شکی باقی نمیماند جز این که اجتناب صورت گیرد.
نصوص:
وسائل، باب 35 از ابواب نجاسات، موثقه عمار ساباطی:
عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْخُنْفَسَاءِ وَ الذُّبَابِ وَ الْجَرَادِ- وَ النَّمْلَةِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ يَمُوتُ- فِي الْبِئْرِ وَ الزَّيْتِ وَ السَّمْنِ وَ شِبْهِهِ- قَالَ كُلُّ مَا لَيْسَ لَهُ دَمٌ فَلَا بَأْسَ.[4]
همهی این موارد که دم سائله ندارد، لیس فیه بأس.
در روایت دوم که معتبره حفص بن غیاث است چنین آمده:
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: لَا يُفْسِدُ الْمَاءَ إِلَّا مَا كَانَتْ لَهُ نَفْسٌ سَائِلَةٌ.[5]
پس از لحاظ قاعده و اصل و نص در بارهی حیواناتی که نفس سائله ندارند، اشکالی دیده نمیشود.
نکتهی تکمیلی این است که صاحب جواهر در ص68 همین کتاب میفرماید: اما آن حیواناتی که اصلا لحم ندارند، مثل براغیث و بقّ، وجودش در حال صلاة مانعی نخواهد داشت؛ زیرا اولا بر اساس سیرهی قطعیهی متشرعه از آن اجتناب نمیشود. ثانیا به دلیل قصور ادله میته که این ادله از ابتدا شامل چنین مواردی نمیشود. ثالثا عسر و حرج هم نکتهی دیگری است که ما را هدایت میکند به عدم مبطلیت این حشرات.
سیدنا الاستاد در مستند عروه، ج12، ص154 و 155 میفرماید: آنچه که گفته شد، نگاهی دارد به بیان صاحب جواهر و فقیه همدانی، از انصراف و مناسبت حکم و موضوع، هر چند در بدو نظر خالی از اعتبار نباشد؛ اما آنچه در متن عروه آمده درست است؛ برای این که در این نصوص، در باب اول از ابواب لباس مصلی و در باب دو از ابواب لباس مصلی، حدیث یک و دو، این روایات را که ملاحظه کنیم از آن به خوبی مطلب استفاده میشود؛ هر چند در ابتدای نظر چنین تلقی میشود که باید حکم میته اختصاص داشته باشد به حیواناتی که دم سائله دارند؛ مثل صحیحه محمد بن مسلم:
سَأَلْتُهُ عَنْ جِلْدِ الْمَيْتَةِ يُلْبَسُ فِي الصَّلَاةِ إِذَا دُبِغَ- قَالَ لَا وَ إِنْ دُبِغَ سَبْعِينَ مَرَّةً.[6]
دباغی مربوط به جلد میتهی است که نفس سائله داشته باشد.
إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ ذَكِيٌّ قَدْ ذَكَّاهُ الذَّبْحُ.[7]
ذبح و تزکیه هم مربوط به حیواناتی است که نفس سائله دارند.
معتبره ابن ابی عمیر:
فِي الْمَيْتَةِ قَالَ لَا تُصَلِّ فِي شَيْءٍ مِنْهُ وَ لَا شِسْعٍ.[8]
در این حدیث اطلاقی آمده که شامل ما لا نفسه له نمیشود.
اما در مورد حیوانات ما لا نفسه له که دو قسم اند: یا لحم دارند یا ندارند، اگر نداشته باشند، قطعا ادله منصرف است؛ بلکه ادله از اساس قصور دارد و شامل آن موارد نمیشود و نیازی به اجماع نداریم؛ هر چند صاحب جواهر فرمودند که آن حیواناتی که لحم ندارند بر اساس سیره و قصور ادله خارج اند.
نکتهی اخلاقی:
حضرت صدیقه طاهره (س) میفرماید: «خِيَارُكُمْ أَلْيَنُكُمْ مَنَاكِبَ، وَ أَكْرَمُهُمْ لِنِسَائِهِمْ».[9] جملهی اول اخلاقی است که میفرماید خوبان شما کسانی است که در گرفتاریها نرم خو و با صبر و تحمل هستند و در برابر غم و غصهی دنیا نگرانی از خودشان نشان نمیدهند و به اصطلاح عوام، از کره در نمیروند. با آرامش به دنیا و گرفتاری دنیا مینگرند که بعضی اصطلاح دارد و میگوید: غم ها آمده است تا برود و نیامده است تا بماند.
در فراز دوم آمده: «اکرمهم لنسائهم» یعنی نسبت به بانوان و همسر خود اهل کرم باشد. روز زن هم همین است.
زندگی انسان دارای حلقات است، حلقه اول زندگی در داخل خانواده است که این حلقه میتواند یک کانون بهشتی باشد یا جهنمی، اگر با آنها با اخلاق و حسن سلوک رفتار کنید، کلبهی از بهشت است و اگر نه کلبهی از جهنم است. یک انسان و یک اهل علم و روحانی حرف های ناروای همسر خود را در ذهن وارد نمیکند و به دل نمیگیرد، از یک گوش میشنود و از گوش دیگر بیرون میدهد. بانوان عاطفی اند که با هدیه دادن شوهران شان خوشحال میشوند. اگر با آنان بحث کردید در جهت هدایت، در حد امر به معروف و نهی از منکر بحث کنید و اگر قبول نکرد، اصرار نکنید.
اگر بخواهی از شرّ بیش از حد زن در امان باشی این نکته را رعایت کن که او را بترسانی و او بگویی اگر بد اخلاقی کنی بد میآوری.
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت گیر
تخویف در این حد باشد که بگویی اگر بد اخلاقی کردی برای خودت و بچههایت بدی میآورد؛ علاوه بر این که گرفتاری اخروی دارد.
یکی از فرهنگهای اهل علم در طول تاریخ صبر در برابر بد اخلاقی زن است.