درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/10/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /فروعات و مسائل جزئی مربوط به لباس مصلی
مسأله شماره شش:
6 مسألة إذا اضطر إلى لبس المغصوبلحفظ نفسه أو لحفظ المغصوب عن التلف صحت صلاته فيه.[1]
این فرع از آن فروع خیلی احتمالی و جزئی است که در عروه جا دارد. سید میفرماید: اگر لباس مغصوب در وضعیتی قرار گیرد که حفظ آن لازم باشد؛ یعنی اگر لباس مغصوب را بر تن نکند، تلف میشود؛ مثلا سارقی آن را میبرد، در این صورت برای حفظ خود لباس مغصوب یا برای حفظ نفس خودش لباس را میپوشد و اگر نپوشد خطری بر او عارض میشود؛ مثل خطر تلف نفس یا مریضی، در صورت اضطرار قاعده اقتضا میکند که عنوان ثانوی رافع حکم اولی است بر اساس حدیث رفع و بر اساس حدیث « كل ما اضطر إليه العبد فقد أحله الله له وأباحه إياه»[2] هر چیزی که حرام باشد در حال اضطرار حلال و محلل میشود. بنابراین اگر کسی برای حفظ نفس خودش از لباس مغصوب استفاده کند، طبق قاعده حرمت برداشته شده است و نمازش درست است. اگر حفظ مال مغصوب امر اضطراری باشد که اگر لباس را نپوشد لباس به سرقت میرود یا تلف میشود و حفظ آن منوط به استفاده است، در این صورت سید طباطبائی میفرماید نماز درست است؛ چون قاعده اقتضا میکند که عنوان ثانوی مقدم بر عنوان اولی است؛ بخصوص اضطرار که مدرکی از کتاب و سنت و اجماع دارد و مقدم بر عنوان اولی است. سید به اطلاق این قاعده نظر دارد که اگر اضطرار به وجود بیاید، فرق نمیکند اضطرار نسبت به نفس خود غاصب باشد یا مربوط به حفظ لباس باشد.
امّا سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج12، ص143-145 میفرماید: اگر اضطرار از جهت حفظ خود آن لباس باشد، حکم به صحت قابل التزام نیست؛ چون اینجا بر میخوریم به قاعدهی دیگر و آن «الامتناع بالاختيار لا يُنافي الاختيار»[3] است. در این صورت فردی که لباس را غصب کرده است و الآن هم مضطرشده است، در حال اضطرار هم حکم قبلی بر قوت خودش باقی است و اضطرار رافع مبغوضیت نمیشود؛ چون مکلف از اول این عمل غصبی را انجام داده است و الآن اضطرار هم مربوط به حفظ لباس است، نه حفظ جان؛ لذا حکم به صحت خالی از اشکال نخواهد بود.
تحقیق این است که اضطرار مثل سایر عناوین ثانویه امتنانی است و جایی که منت در پی داشته باشد برای مکلفین، در این مورد اگر بگوییم نماز صحیح است، به یک مشکلی بر میخوریم و آن عدم منّت است. عدم امتنان در بارهی لباس غصبی بر میگردد به این نکته که غصب مورد عفو قرار گیرد و از آن اغماض صورت گیرد که خلاف امتنان است و ثانیا در «امتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار» منظور از لا نیافی الاختیار این است که در همان حالت اضطرار هم حکم به نزع و عدم استفاده از لباس غصبی وجود دارد، هر چند فعلا مقدور نیست. پس در صورتی که اضطرار برای حفظ لباس غصبی باشد حکم به صحت خالی از اشکال نخواهد بود و احوط اعاده یا قضای آن نماز اعلام میشود.
منّت در اینجا منّت نوعی است و منّت نوعی این است که غصب صورت نگیرد و غصب اتلاف مال غیر است و اگر از عنوان غصب اغماض شود، خلاف امتنان نوع است و نوع مردم در منّت و مساعدت قرار نمیگیرد.
7 مسألة إذا جهل أو نسي الغصبية و علم أو تذكر في أثناء الصلاة فإن أمكن نزعه فورا و كان له ساتر غيره صحت الصلاة و إلا ففي سعة الوقت و لو بإدراك ركعة يقطع الصلاة و إلا فيشتغل بها في حال النزع.[4]
این مسأله هم از مسائل جزئی است که میفرماید: اگر کسی نسبت به غصبیت لباس جهل داشته باشد و فراموش کند و بعد معلوم شود یا متذکر شود، در حین نماز اگر نزع ممکن باشد، باید نزع کند؛ برای این که حکم به نزع بر قوت خودش باقی است و در حال نماز هم آن حکم فعلیت و تنجّز دارد و اگر ساتر دیگری داشته باشد نمازش صحیح است و اگر ساتر دیگری ندارد و وقت وسعت دارد در حدی که یک رکعت از آن نماز در داخل وقت با ساتر غیر غصبی اتیان شود، بر اساس قاعده «من ادرک» باید نماز قطع کند و نماز را با ساتر غیر غصبی اتیان کند. اگر وقت ضیق بود، باید به نماز مشغول شود در حال نزع؛ یعنی نزع و صلاة هم زمان و متحدا انجام بگیرد؛ برای این که فضیلت وقت مقدم است بر شرطیت اباحه و باید وقت را حفظ کند و نماز را ادامه دهد و در همان حال عملیات نزع را انجام دهد. این مورد اخیر از موارد عدم قدرت به حساب میآید و اخذ به اقل محذورین است که راه دیگری وجود ندارد.
اگر اشکال شود که در حال نزع لباس، مصلی بدون ساتر میشود. جواب این است که در صورتی که قدرتی بر تحقق ساتر وجود نداشته باشد مکلف همان مقداری که قدرت دارد را انجام دهد، هم نزع و هم اتیان صلاة. نزع بر اساس دلیل خود غصب که فرموده انزع و صلاة به خاطر امر به صلاة. در این مورد اجتماع امر و نهی اگر توهم شود، زمینه ندارد؛ چون متعلق دو چیز است، متعلق نزع لباس است و متعلق امر، صلاة است. مکلف در حالی که علمیات نزع را انجام میدهد نماز را هم ادامه دهد.
8 مسألة إذا استقرض ثوبا و كان من نيته عدم أداء عوضهأو كان من نيته الأداء من الحرام فعن بعض العلماء أنه يكون من المغصوب بل عن بعضهم أنه لو لم ينو الأداء أصلا لا من الحلال و لا من الحرام أيضا كذلك و لا يبعد ما ذكراه و لا يختص بالقرض و لا بالثوب بل لو اشترى أو استأجر أو نحو ذلك و كان من نيته عدم أداء العوض أيضا كذلك.[5]
این مسأله یک مسألهی است هر چند جزئی ولی قاعده دارد که سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج12، ص145 آن را به این مضمون شرح داده: اگر کسی لباسی را قرض بگیرد ولی نیت ادای قیمت آن را در نظر ندارد، در این صورت این لباس حکم لباس مغصوب را دارد؛ چون اصلا نیّتش در حقیقت عدم اداء است و مال فرد را بدون پرداخت عوض با یک حیلهی ظاهری قبض کرده است و یک سرقت است. بردن مال مردم است بدون پرداخت قیمت و غصب است و در این صورت اگر کسی با آن نماز بخواند نمازش اشکال دارد. سیدنا میفرماید باید این قضیه را از دو زوایه بررسی کرد: یکی قواعد و دیگری نصوص. از زاویه قواعد، قاعده در باب معاملات انشاء و ابراز ما فی الضمیر است و این که مدلول انشاء را هر یک از طرفین به صورت واضح بفهمد و در این صورت عقد محقق میشود و نیت اداء و عدم آن جزء شرط صحت عقد نیست؛ لذا فقهاء نیت اداء را جزء شرائط عقد نیاوردهاند. پس در صورتی که انشاء از طرفین صورت گیرد، عقد درست و غصبیتی در کار نیست؛ امّا از لحاظ نصوص در این رابطه به طور کلّ دو روایت آمده است:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنِ اسْتَدَانَ دَيْناً فَلَمْ يَنْوِ قَضَاءَهُ كَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ.[6]
حدیث اخلاقی:
«مَنْ كَانَتْ هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ كَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْيَا»[7] در بارهی اصلاح عمل یا درست شدن کار دنیا خداوند برای ما عنایت کرده که طلبه شده ایم اگر میخواهیم امور دنیا را درست کنیم راهش این است که به امور دینی خود دقیق عمل کنیم. طلبهی که درس بخواند و به واجبات و محرمات پایبند باشد و غیبت را دقیقا در نظر بگیرد که یک بلایی است بسیار خانمان سوز و کسانی که به جایی رسیده اند از طریق ترک غیبت است. کسی که بتواند غیبت را به طور کامل ترک کند زندگی دنیایش کاملا تأمین میشود. در مورد سیدنا الاستاد آورده اند که فردی که در حدمت ایشان بوده گفته من در 42 سال که در خدمت ایشان بودم یک مورد غیبت ندیدم. لذا در حوزه بحوث ایشان میدرخشد.
در ادامه میفرماید: «وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ»[8] کسی که کارش را بین خود و خدا نیکو سازد خداوند کار او را در بین مردم خوب و شایسته میسازد.