درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/09/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /مسائل جزئی مربوط به ستر صلاتی
ادامه مسأله شماره 14:
فلو صلى في ثوب واسع الجيب بحيث يرى عورة نفسه عند الركوع لم تبطل على ما ذكرنا و الأحوط البطلان هذا إذا لم يكن بحيث قد يراها غيره أيضا و إلا فلا إشكال في البطلان.[1]
در بارهی واسع الجیب سؤالی شده است که باید کمی توضیح داده شود. در متن آمده که اگر کسی در حال نماز لباسی داشته باشد که جیبش درز بزرگی دارد و در حال رکوع عورت خودش را ببیند، این گونه ستر مبطل نماز نیست و مدرک آن از این قرار است که ملاک ستر عورت، رؤیت غیر است و این که خود فرد عورت خودش را ببیند، جزء مبطلات نخواهد بود و فرض ما این است که در حال رکوع فقط خودش ببیند، نه غیر او و دلیلی بر بطلان نیست؛ چون کشف ستر و رؤیت ناظر محترمی نیست.
علامه حلی در کتاب قواعد، ج1، ص257، حکم به بطلان اعلام میکند و دلیل آن این است که کشف عورت هر چند برای خود مصلی است؛ ولی اولا کشف است و ثانیا امکان رؤیت غیر وجود دارد و همین که امکان رؤیت غیر وجود داشته باشد، ملاک بطلان محقق است.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ص24 میفرماید: این تفریع جا ندارد؛ برای این که این گونه کشف در معرض رؤیت غیر قرار میگیرد و غیر اگر در محل محاذات قرار داشته باشد، میتواند عورت او را رؤیت کند؛ پس چون در معرضیت رؤیت غیر قرار میگیرد، اشکال خواهد داشت و نمازش بدون رعایت ساتر است و حکم آن بطلان میباشد.
این دو فرمایش از علامه حلی و سیدنا الاستاد با متن عروه تنافی ندارد؛ چون در متن هم تتمهی دارد و آن این است که فرموده: هذا إذا لم يكن بحيث قد يراها غيره أيضا و إلا فلا إشكال في البطلان.[2]
مسأله شماره 15:
هل اللازم أن يكون ساتريته في جميع الأحوال حاصلا من أول الصلاة إلى آخرهاأو يكفي الستر بالنسبة إلى كل حالة عند تحققها مثلا إذا كان ثوبه مما يستر حال القيام لا حال الركوع فهل تبطل الصلاة فيه و إن كان في حال الركوع يجعله على وجه يكون ساترا أو يتستر عنده بساتر آخر أو لا تبطل وجهان أقواهما الثاني و أحوطهما الأول.[3]
خلاصهی این مسأله این است که ساتریّت لازم است که از ابتدای صلاة تا انتهای آن یک ستر کامل و احتجاب را ایفا کند و مقطعات نباشد یا هر محلی که ستر لازم دارد، هر محل ستر خاص خودش را داشته باشد و بدون تخلل کشف ستر، کافی است؛ مثلا شخصی قمیص بزرگی دارد که تمام اعضای واجب الستر را ابتدای صلاة تا رکوع و سجود و احوال دیگر ستر میکند، این ستر درست است. صورت دوم این است که ستر در حال قیام کافی است؛ ولی وضعیت طوری است که اگر به رکوع برود کافی نیست؛ امّا قبل از تخلل کشف در حال رکوع، با همان لباس بتواند برای حالت رکوع خودش ساتر قرار دهد و همین طور در حال سجده قبل از تخلل کشف ستر، در حال سجود ستر خاصی برای خودش قرار دهد، این کافی است یا نه؟ اقوا این است که این ستر متقطع هم درست باشد؛ چون ستر محقق است و کشفی در کار نیست و اتصال از ابتدا تا انتها دلیل ندارد و این خصوصیت در لسان ادله ثبت نشده است و کشف ستر تقدیری ضرری ندارد. منظور از کشف ستر تقدیری این است که در حال قیام ستر دارد و اگر در رکوع پیشاپیش خودش را آماده نکند، کشف ستر میشود این کشف تقدیری است و یک فرض است و موضوع حکم نمیشود. احوط وجه اول است. وجه احوط سیرهی متشرعه است که متعارف برای اهل صلاة این است که ستر از ابتدا باشد.
و على ما ذكرنا فلو كان ثوبه مخرقا بحيث تنكشف عورته في بعض الأحوال لم يضر إذا سد ذلك الخرق في تلك الحالة بجمعة أو بنحو آخر و لو بيده على إشكال في الستر بها.[4]
اگر ستر پارگی دارد و آن را قبل از کشف ستر جمع کند یا با دست آن را بپوشاند درست است، منتها یک اشکالی در ستر با دست هست؛ چون ستر در حال اختیار با ثوب است نه با دست.
16 مسألة الستر الواجب في نفسه من حيث حرمة النظر يحصل بكل ما يمنع عن النظرو لو كان بيده أو يد زوجته أو أمته كما أنه يكفي ستر الدبر بالأليتين و أما الستر الصلاتي فلا يكفي فيه ذلك و لو حال الاضطرار بل لا يجزي الستر بالطلي بالطين أيضا حال الاختيار نعم يجزي حال الاضطرار على الأقوى و إن كان الأحوط خلافه و أما الستر بالورق و الحشيش فالأقوى جوازه حتى حال الاختيار لكن الأحوط الاقتصار على حال الاضطرار و كذا يجزي مثل القطن و الصوف الغير المنسوجين و إن كان الأولى المنسوج منهما أو من غيرهما مما يكون من الألبسة المتعارفة.[5]
در ستر صلاتی فقط منع کردن عورت از نظر ناظر محترم کافی نیست. ستر صلاتی فقط به عنوان منع از ناظر محترم نیست که با هر چیزی باشد و لو با پوست حیوان حرام گوشت. در حال اختیار مالیدن گل هم کافی نیست. گل مالی در حال اضطرار کفایت میکند؛ هر چند احوط خلاف آن است. ستر به برگ درخت و گیاهان خشکیده، اقوا جواز آن است؛ حتی در حال اختیار؛ امّا احوط این است که در حال اضطرار به آن اکتفا شود.
آن سترهایی که برای نماز مجاز اعلام میشو از جلد میته نباشد، غصبی نباشد، ثوب و ورق، حشیش و گِل و ... به عنوان ستر برای مصلی اعلام شده است که نسبت به آن به طور عمده دو قول وجود دارد: قول اول این است که ستر با ثیاب و ستر با حشیش و ورق در یک رتبه اند؛ یعنی یک فرد در حال اختیار هم میتواند با ورق درخت و حشیش داشته باشد. این قول که میگوید مکلف مخیر است از حشیش در حال اختیار به عنوان ستر استفاده کند، ادلهی که میتوان ارائه کرد این است که فقهاء از جمله اطلاق کلام شیخ در مبسوط ، ج1، ص131 میفرماید: اگر کسی واجد ساتری مثل ثوب، ورق و حشیش باشد باید با آن ستر کند و اگر ساتر نداشته باشد در حفرهی نماز بخواند و اگر نه، ایستاده نماز بخواند و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد. اطلاق کلام شیخ این است که ستر به حشیش در عرض ستر به ثوب باشد.
شهید در کتاب ذکری، ج3، ص17 ستر به ورق و حشیش را در عداد ستر به ثیاب قرار داده است و میفرماید ستر به ثوب، ورق و حشیش جزء ستر صلاتی است و ترتیبی اعلام نکرده است.
صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج8، ص176 میفرماید: ستر همین است بر اساس صحیحهی علی بن جعفر که در کتاب وسائل، باب 50 از ابواب لباس مصلی آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ الْبُوفَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ قُطِعَ عَلَيْهِ- أَوْ غَرِقَ مَتَاعُهُ فَبَقِيَ عُرْيَاناً- وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ كَيْفَ يُصَلِّي- قَالَ إِنْ أَصَابَ حَشِيشاً يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ- أَتَمَّ صَلَاتَهُ بِالرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ- وَ إِنْ لَمْ يُصِبْ شَيْئاً يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ أَوْمَأَ وَ هُوَ قَائِمٌ.[6]
از این روایت استفاده ستر به حشیش میشود. بعد صاحب جواهر اضافه میکند تقدم ثوب بر حشیش ثابت نیست. شرطیت برای حشیش ذکر نشده، شرطیت فقدان ثوب ذکر نشده و حشیش در حال اختیار هم میتواند ستر باشد. منظور از حشیش گیاه خشک است. ستر به ورق درخت و گیاهان خشک در حال اختیار هم درست است موافقا للشهید فی الذکری که از کلام او در ذکری چنین چیزی استفاده میشود. بعد دو تا مؤید از دو استاد خود ذکر میکند؛ یکی از فاضل هندی در کشف اللثام ، ج2، ص44 که میفرماید: ستر لباس است و گیاهان خشک و ورق درخت. دیگری علامه بحر العلوم در کتاب الدرة النجفیة میفرماید:
و يجزي الستر بغير ما سبق من الثياب و الحشيش و الورق
و الطين لكن أخر الاخيرا و نحوه و ان يكن ستيرا[7]
در این اشعار منظور از ما سبق این است که ساتر از جلد میته و غصبی نباشد. ستر به طین را به تأخیر بیاندازید که ستر به طین ستر صلاتی به حساب نمیآید.
صاحب جوهر با استفاده از بیان دو استاد بزرگ خود و تحلیل فرمودند که این موارد درست است و ستر به لباس و ستر به گیاهان خشک و ورق درخت در یک رتبه اند.
قول دوم این است که میفرماید: ترتیب در کار است و قول درست هم همین است. اول لباس و ثیاب، اگر ثوب نبود، نوبت به ورق و گیاه خشک میرسد و اگر آن هم نبود، گِل ستر نیست؛ ولی برای ستر غیر صلاتی و عدم اطلاغ غیر، اگر استفاده شود، مانعی ندارد.
صاحب نظرانی که این رأی را اعلام کرده اند در رأس آنان محقق حلی است که در کتاب شرایع،ج 1، ص70 ساتر را به ترتیب میفرماید: ثوب، گیاهان خشک، ورق درخت و طین.
شهید ثانی در کتاب مسالک میفرماید: آنچه را که محقق حلی فرموده «و هو كذلك»[8] حکم همین گونه است.
فقیه همدانی در مصباح الفقاهه، ج10، ص412 شرحی دارد که در آن مسألهی استفاده از طین را از ستر جدا میکند.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ج12، ص125 مسأله را شرح میدهد که در جلسه بعد ذکر خواهد شد. انشاء الله.