درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/09/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /توضیحات تکمیلی مربوط بحث نسیان ستر در حال نماز
پاسخ به سؤالات:
بحث و تحقیق در بارهی نسیان ستر بود که در بارهی آن سؤالاتی از سوی برخی از عزیزان مطرح شده که برای پاسخ به آن و تکمیل بحث باید مطلب را کمی توضیح دهیم و نکاتی را بیان کنیم:
1- رأی سیدنا الاستاد در این رابطه مربوط به علم به کشف و عدم علم به آن در حین نماز است که اگر کشف ستری صورت بگیرد و مکلف علم به آن پیدا کند؛ یعنی در حال کشف، التفات و علم وجود داشته باشد، در این صورت قاعدهی لا تعاد جاری نمیشود؛ چون این قاعده در جایی است که نقص در صورت جهل و نسیان صورت گرفته و بعد از آن مکلف متوجه شده است. اینجا شرط منتفی است و قاعده لاتعاد جا ندارد؛ اما سید طباطبائی یزدی رأیش این است که گویا قاعده لا تعاد اینجا هم جاری است؛ چون یک تخلف شرط غیر عمدی صورت گرفته و آن شرط هم از ارکان نیست، پس مورد قاعده لاتعاد قرار میگیرد و حکم به صحت میشود.
2- یک حدیثی است که در آن سؤال شده شخصی در حال نماز عورتش ستر ندارد و او نمیداند، امام (ع) فرمود نمازش درست است. سید طباطبائی یزدی فتوایش بر این است که این حدیث دلالت بر صحت صلاة دارد؛ امّا سید خویی میفرماید این حدیث هم دلالت بر صحت ندارد؛ چون انصراف از این مورد دارد، این حدیث صورتی را میگیرد که در حال کشف علم نباشد و مکلف التفات و علم به کشف ستر نداشته باشد. پس روایت منصرف از آن است.
3- ما ادلهی طرفین را با مستندات بیان کردیم و مسلک بنده این است که بنده احتیاطی ام و آن طرفی را اخذ میکنم که احتیاطی باشد و در محل بحث، قول به بطلان نماز با احتیاط سازگار میباشد.
4- صاحب جواهر که این روایت را نقل میکند، یک بحث مفصلی در بارهی شرطیت ستر دارد و میفرماید: شرطیت ستر در نزد ما واضح است. شرط واقعی معیارش این است که برگرفته از ادلهی اولیهی قطعیه باشد و در ماهیت عمل عبادی دخل داشته باشد. صاحب جواهر نکتهی اول را پررنگ کرده است که شرطیت بر اساس نصوص و اجماع است و تصریح میکند حدیث لا تعاد کارساز نیست؛ چون شرطیت واقعی است و شرطیت که واقعی بود، در آن صورت نقصان شرط و فقدان آن موجب بطلان عمل میشود.
5- در بارهی جاهل به حکم سؤال کرده اید و باید توضیح داد که جهل به موضوع رافع تکلیف است و عذر به حساب میآید؛ امّا جهل به حکم عذر نیست و رافع تکلیف نمیباشد. جهل مرکب اگر در بارهی حکم باشد؛ به این معنا است که حکم برای مکلف با وصف به علم به آن، جعل شده است.
6- فرق بین جاهل به موضوع و جاهل به حکم این شد که جهل به موضوع عذر است و جهل به حکم عذر نیست. در عقبهی این کار، ما در بارهی جهل یک شرح دیگری داشتیم که جهل از روی قصور عذر است و از روی تقصیر عذر نیست. جهل به موضوع بر میگردد به جهل از روی قصور و جهل به حکم بر میگردد به جهل از روی تقصیر و جاهل به حکم مقصر است؛ چون هر مکلفی میداند که احکامی دارد و همین که علم اجمالی به احکام دارد، طبق حدیث «هلا تعلمت»[1] مقصر است. در صورتی که جاهل مقصر باشد، اگر بدون ستر نماز بخواند، نمازش باطل خواهد بود.
مسأله شماره سیزده:
يجب الستر من جميع الجوانببحيث لو كان هناك ناظر لم يرها إلا من جهة التحت فلا يجب.[2]
ستر برای مصلی از تمام جوانب واجب است؛ اما اگر در لباس و ساتر، یک ستری زیر قمیص نداشته باشد، ممکن است بگوییم ستر از جهت پایین بدن ستر نیست. با این توضیح که ستر جمیع بدن واجب است؛ ولی از سمت پایین بدن واجب نیست هر چند که عورت به وجهی مکشوف است؛ برای این که ستر به وسیلهی قمیص صورت گرفته است و پس از آن که ستر صورت گرفته، اگر از قسمت پایین، عورت و قسمتهای واجب الستر دیده شود، متعارف نیست و نظر باید وجه متعارف داشته باشد.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج12، ص122 میفرماید: آنچه در نصوص میبینیم، ستر همان قمیص یا پیراهنی است که عورت؛ بخصوص بین السره و الرکبه را بپوشاند و بیشتر از آن چیزی در لسان ادله نیامده است. اگر بر ادله جمود کنیم، دلالت ادله بیشتر از این نیست؛ امّا ملاک وجوب ستر، نظر اجنبی به عورت و جسم واجب الستر میباشد؛ بنابراین اگر مصلّی در وضعیتی قرار داشته باشد؛ مثلا پشت بام باشد با پیرهن بلند و لب بام نماز بخواند که ناظر محترم اگر از پایین نظرش بیافتد، میتواند داخل پیراهن و قسمت واجب الستر مصلی را ببیند، اینجا همان نظر ناظر محترم تحقق پیدا میکند و ملاک محقق است و ستر آن واجب است.
علامه حلی در کتاب تذکره، ج2، ص462 میفرماید: اگر کسی سترش طوری باشد که از قسمت پایین امکان رؤیت عورت برای ناظر محترم باشد، ستر صورت نگرفته و نماز درست نیست؛ چون شرط محقق نشده است.
در ادامه سیدنا الاستاد میفرماید: بودن مکلف در سطح و لب بام، با لب چاه آب فرق میکند. لب بام اگر باشد و نگاه ناظر محترم و دیدن قسمت هایی از داخل پیراهن متعارف است؛ اما از داخل چاه چنین وضعیتی متعارف نیست و ستر تحققش تابع رأی عرف است و لذا این دو مورد از لحاظ حکم فرق میکند.
خلاصه منظور از ستر این است که ساتر مانع بشود از تحقق نظر اجنبی به عورت. اینجا خود مکلف اگر سترش طوری باشد که مانع از نظر ناظر محترم نشود، ستر محقق نشده است.
14 مسألة هل يجب الستر عن نفسهبمعنى أن يكون بحيث لا يرى نفسه أيضا أم المدار على الغير قولان الأحوط الأول و إن كان الثاني لا يخلو عن قوة فلو صلى في ثوب واسع الجيب بحيث يرى عورة نفسه عند الركوع لم تبطل على ما ذكرنا و الأحوط البطلان هذا إذا لم يكن بحيث قد يراها غيره أيضا و إلا فلا إشكال في البطلان.[3]
این مسأله واضح است و با آسان سازی از این قرار میباشد که اگر کسی نماز بخواند و ستر داشته باشد؛ ولی خودش در حال رکوع یا در وضعیت دیگری؛ مثل سجود عورت خود را ببیند، این مطلب اشکال دارد یا نه؟
تحقیق این است و سیدنا هم فرموده که منظور از ستر، ستر از ناظر محترم است و ستر از خود طرف در فقه جا ندارد و اگر نه انسان به مشکل لایطاق گرفتار میشود. ستر از خود شرعا و عقلا جا ندارد. مثلا اگر انسان جیبی بلندی دارد که اگر رکوع کند، عورت خودش را میبیند، این اشکال دارد یا نه؟ ممکن است اگر ستر به این صورت باشد، آن وضعیت برای ناظر محترم هم مهیا باشد که اگر او عبورش بیافتد، ممکن است نظرش بیافتد، اشکال از اینجاست و اگر نه نظر انسان به عورت خودش اشکال ندارد. هر چند نظر کردن انسان به عورت خود مناسبت به حالت صلاتی ندارد و کراهت دارد؛ امّا نهی تحریمی ندارد ولی اگر آن نگاه و ابقاء نظر طوری باشد که بدون ستر به حساب بیاید و اگر ناظری عبور کند و عورت او را ببیند، این گونه ستر اشکال دارد. خلاصه اگر جا برای رؤیت ناظر محترم مهیا باشد، مسلما ستر محقق نیست.
در صورتی که مصلی نظرش به عورت خودش بیافتد؛ ولی وضعیت طوری است که برای ناظر مهیا نیست و او نمیبیند، ساتر نسبت به غیر محقق است؛ ولی نسبت به خودش نیست در این صورت نمازش اشکال ندارد.
نکتهی اخلاقی:
امیر المؤمنین (ع) «مَنْ لَمْ يُصْلِحْ نَفْسَهُ لَمْ يُصْلِحْ غَيْرَهُ».[4] اصلاح از کجا شروع میشود؟ عوامل اصلاح متعدد است: استاد، پدر، خانواده، محیط، مدرسه و ... امّا یک عامل اصلی و اساسی است و آن این است که میفرماید: «عليكم أنفسكم لا يضركم من ضل إذا اهتديتم»[5] اصلاح از خود آدم شروع میشود و بهترین مربی و مصلح برای آدم، خودش است که کارهای خود را مورد بررسی قرار دهد و ببیند که رفتارش درست است یا نه؟ بر ما و شما اگر اشکال گرفته شود که درس میروند و خدمت نمیکنند و کار فرهنگی و اجتماعی ندارند. جواب این است که خدمات یک حلقهی ابتدائی دارد و آن تدریس و تدرس و تعلیم و تعلّم علوم آل البیت است. اگر طلاب و حوزه نبود، خدمات فرهنگی و حتی انقلاب ما صورت نمیگرفت. تمام خدمات از درس و بحث فقهی شروع میشود، تا جایی که به مردم خدمت کند. یک عالم در یک شهر به اندازهی صدها نفر میتواند خدمت کند. اگر بنیان ضعیف شود و بنیاد علوم را ضعیف کند و اصلا علم و علوم آل البیت کم کم کنار رود، سر جایش احکام جهالت و غفلت و نفسانیات میآید و کم کم تمام شاخههای خدمت از بین میرود. شرط اصلی تدریس و تدرس با اصلاح نفس است. «من لم یصلح نفسه لم یصلح غیره». خود شخص که اصلاح شود یک نورانیت باطن پیدا میکند و علماء که سلاطین قلوب اند، به همین جهت میباشد.