< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1401/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /نکات تکمیلی و پاسخ به سؤالات مربوط به نظر به زینت‌های اجنبیه

 

بحث و تحقیق در باره‌ی نکته‌های تکمیلی و پاسخ به سؤالات:

سؤال اول این است که برای بانوان انگشتر زینت است و زینت بودن آن از وجدانیات می‌باشد، پس نگاه به آن باید اشکال داشته باشد. به تعبیر دیگر، نظر و نگاه اجنبی به زینت اجنبیه اشکال دارد و انگشتر زینت است بالوجدان و در عرف این انگشتر زینت به حساب می‌آید.

جواب: در باره‌ی انگشتر، خود نصوص بیانی دارد: وسائل، باب 109 از ابواب مقدمات نکاح و آدابه، حدیث شماره 3 و 4:

وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لٰا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ- إِلّٰا مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا قَالَ الْخَاتَمُ- وَ الْمَسَكَةُ وَ هِيَ الْقُلْبُ.[1]

قُلب همان سوار و دست بند است. خاتم و دست بند جزء ما ظهر می‌باشد و نگاه به آن اشکالی ندارد.

سؤال دوم: اگر آرایشی صورت گیرد و یک مقدار براق شود، زینت و زیبایی است، پس نظر به آن باید حرام باشد.

جواب: در این مورد نصی شماره 3 مطلب را بیان کرده است:

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلّٰا مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا- قَالَ الزِّينَةُ الظَّاهِرَةُ الْكُحْلُ وَ الْخَاتَمُ.[2]

سرمه کشیدن جزء آرایش صورت است که در نص صریح آمده و سرمه و انگشتر، زینت ظاهری است و جزء مستثنیات می‌باشند.

تبصره: نگاه به «ما ظهر منها» جایز است مگر این که نگاه از روی ریبه باشد که از آن باب جایز نخواهد بود.

سؤال سوم: در تحقیقات ریبه مستند روائی ندارد و مستند آن فقط اجماع است.

جواب: ریبه ملاک است و در صورتی که نظر از روی ریبه باشد، قید موضوع برای حکم (حرمت نظر) می‌شود. این ریبه تنها مورد اجماع نیست؛ بلکه ضرورت است و یک امر مفروغ عنه می‌باشد و از مجموع ادله هم استفاده می‌شود؛ ولی خود کلمه ریبه در نصوص نیامده است. ریبه که قید موضوع می‌شود و ملاک حکم است، شیخ مفید در مقنعه، ص501 در این رابطه می‌فرماید: نظر به نساء اهل ذمه به موی شان اشکال ندارد؛ مگر این که از روی ریبه باشد. حرف ما این بود که نگاه از روی ریبه مطلقا حتی نسبت به زن غیر مسلمان حرام می‌باشد.

شیخ طوسی در نهایه می‌فرماید: نظر به موی زن ذمیه و اهل کتاب اشکال ندارد؛ مگر این که از روی ریبه باشد.

علامه حلی در کتاب تذکره، ج23، ص99 همین مطلب را بیان می‌فرماید که نگاه به ذمیه اشکال ندارد؛ مگر این که از روی ریبه باشد.

در شرایع محقق حلی، ج2، ص369 نیز همین مطلب آمده است.

فقه تفصیلی از زمان صاحب جواهر است. ایشان در جواهر، ج29، ص70 می‌فرماید: معنای ریبه، التذاذ و شهوت را فاضل هندی در کشف اللثام بیان فرموده که عناوین فتنه، شهوت، التذاذ و ریبه متعلق است به نظر کردن به اجنبیه و همه‌ی این ها در حقیقت قریب المدلول هستند.

صاحب جواهر می‌فرماید: «والأمر سهل بعد معلومية الحرمة عند الأصحاب والمفروغية منه»[3] یعنی حرمت ریبه مفروغ عنها است؛ لذا ما ریبه را به عنوان ملاک اعلام کردیم و دلیلی بر آن نگفته بودیم؛ چون مفروغ عنها است و در حد ضرورت می‌باشد و لذا در باره‌ی آن بحث نمی‌شود.

مستند روایی که بتوان از مجموع آن حرمت ریبه را استفاده کنیم عبارت است روایات ذیل که در کتاب وسائل، باب 104 از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، آمده:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ‌عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ- وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً.[4]

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُقْبَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ- مَنْ تَرَكَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَيْرِهِ- أَعْقَبَهُ اللَّهُ أَمْناً وَ إِيمَاناً يَجِدُ طَعْمَهُ.[5]

وَ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: لَكُمْ أَوَّلُ نَظْرَةٍ إِلَى الْمَرْأَةِ- فَلَا تُتْبِعُوهَا نَظْرَةً أُخْرَى وَ احْذَرُوا الْفِتْنَةَ.[6]

فتنه و ریبه قریب المدلول و قریب المعنا هستند.

وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ بِإِسْنَادٍ تَقَدَّمَ فِي عِيَادَةِ الْمَرِيضِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: مَنِ اطَّلَعَ فِي بَيْتِ جَارِهِ فَنَظَرَ إِلَى عَوْرَةِ رَجُلٍ- أَوْ شَعْرِ امْرَأَةٍ أَوْ شَيْ‌ءٍ مِنْ جَسَدِهَا- كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ النَّارَ مَعَ الْمُنَافِقِينَ- الَّذِينَ كَانُوا يَتَّبَّعُونَ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ فِي الدُّنْيَا- وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَفْضَحَهُ اللَّهُ- وَ يُبْدِي لِلنَّاسِ عَوْرَتَهُ فِي الْآخِرَةِ- وَ مَنْ مَلَأَ عَيْنَيْهِ مِنِ امْرَأَةٍ حَرَاماً- حَشَاهُمَا اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَسَامِيرَ مِنْ نَارٍ- وَ حَشَاهُمَا نَاراً حَتَّى يَقْضِيَ بَيْنَ النَّاسِ- ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ.[7]

از این احادیث بدون شک و شبهه استفاده می‌شود که ریبه اشکال دارد و محرم است.

‌وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع النَّظْرَةُ بَعْدَ النَّظْرَةِ تَزْرَعُ فِي الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ- وَ كَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً.[8]

صاحب کشف اللثام می‌گوید ریبه این است که میل قلبی پیدا شود.

ریبه را که در فقه عنوان کرده اند، از مجموع ادله‌ی نقلیه هم استفاده می‌شود و پشتوانه‌ی اصلی آن تسالم می‌باشد.

مسأله شماره دو:

2 مسألة الظاهر حرمة النظر إلى ما يحرم النظر إليه في المرآة و الماء الصافي‌مع عدم التلذذ و أما معه فلا إشكال في حرمته‌.[9]

سید یک مرتبه از پنجره‌ی ظاهر حکم را اعلام می‌کند و مرتبه‌ی دیگر از پنجره‌ی لا اشکال فی حرمته.

نظر به چیزی که نگاه به آن حرام است مثل گردن، در آینه دیدن آن هم حرام است.

فاضل نراقی در کتاب مستند، در مقدمه نکاح می‌فرماید: نگاه به آینه انطباع است نه انکسار؛ یعنی تصویر از واقع و خود شخص ارتباطش قطع شده است و نگاه به آن، نگاه به فرد واقعی نیست و ارتباط قطع است. پس نگاه در آینه یک واقعیت جداست و انکسار نیست. انکسار این است که با یک چرخشی، عین آن واقعیت را نشان دهد.

سیدنا الاستاد در جواب این نظر می‌فرماید: نگاه به آینه در عرف با نگاه رو به رو فرق نمی‌کند و این توضیحی که شما می‌دهید انطباع و انکسار، اولا صغرویا معلوم نیست که واقعیت داشته باشد و بر فرض واقعیت داشتن این انکسار و انطباع یک امر دقّی است و برخواسته از یک دقت عقلی است. در اینجا نظر عرفی متعبر است نه دقت عقلی. پس نگاه کردن به این موارد اشکال دارد. عرف تصویری را که در آینه دیده می‌شود، همان شخصی می‌داند که رو به رو دیده شود.

بعد می‌فرماید: روایتی داریم که دال بر این است که نگاه در آینه اشکال نداشته باشد. در این روایت یحیی بن اکثم از موسی بن محمد التقی (فرزند امام محمد تقی) نقل می‌کند که امام هادی (ع) به سؤالات جواب داد؛ از جمله‌ی در باره‌ی خنثی سؤال می‌کند:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْآذَرْبِيجَانِيِّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ كَيْسَانَ جَمِيعاً عَنْ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدٍ أَخِي أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع‌ أَنَ‌ يَحْيَى بْنَ أَكْثَمَ سَأَلَهُ فِي الْمَسَائِلِ الَّتِي سَأَلَهُ عَنْهَا قَالَ وَ أَخْبِرْنِي عَنِ الْخُنْثَى وَ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِيهِ يُوَرَّثُ الْخُنْثَى مِنَ الْمَبَالِ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْهِ إِذَا بَالَ وَ شَهَادَةُ الْجَارِّ إِلَى نَفْسِهِ لَا تُقْبَلُ مَعَ أَنَّهُ عَسَى أَنْ تَكُونَ امْرَأَةً وَ قَدْ نَظَرَ إِلَيْهَا الرِّجَالُ أَوْ عَسَى أَنْ يَكُونَ رَجُلًا وَ قَدْ نَظَرَ إِلَيْهِ النِّسَاءُ وَ هَذَا مِمَّا لَا يَحِلُّ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ الثَّالِثُ ع عَنْهَا أَمَّا قَوْلُ عَلِيٍّ ع فِي الْخُنْثَى أَنَّهُ يُوَرَّثُ مِنَ الْمَبَالِ فَهُوَ كَمَا قَالَ وَ يَنْظُرُ قَوْمٌ عُدُولٌ يَأْخُذُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِرْآةً وَ يَقُومُ الْخُنْثَى خَلْفَهُمْ عُرْيَانَةً فَيَنْظُرُونَ فِي الْمِرْآةِ فَيَرَوْنَ شَبَحاً فَيَحْكُمُونَ عَلَيْهِ.[10]

امام (ع) فرمود: خنثی را پشت سر خود قرار دهند و یک آینه جلوی شان بگیرند و خنثی از هر مخرجی بول کند میراث همان جهت را می‌برد. این روایت دلالت دارد بر این که چیزی که نظر به آن حرام است، نظر به آن در آینه جایز است.

سیدنا از نظر سندی بر این روایت اشکال می‌کند و می‌فرماید اولا موسی مبرقع توثیق ندارد. ثانیا در قاموس الرجال و شیخ کلینی در باره‌ی این موسی مبرقع یک حکایتی را آورده که گویا تضعیف به حساب بیاید و آن این است که امام هادی (ع) نسبت به او فرموده اند تو با متوکل در ارتباط نباش و رفت و آمد نداشته باشد؛ امّا موسی مبرقع رفت و آمدش را ادامه داد؛ هر چند که نه مدافع متوکل بوده و نه منکر امامت امام هادی (ع)؛ ولی فرمایش امام (ع) را قبول نکرد. لذا این قضیه در باره‌ی ایشان مسأله شده است. سیدنا الاستاد می‌فرماید حکایت گویا علامت تضعیف هم داشته باشد.

در توجیه می‌توان گفت که موسی مبرقع که امامت امام هادی (ع) را منکر نیست و خلافت متوکل را علنا تأیید نکرده، رفت و آمدش شاید مصلحتی و برای حفظ شیعیان باشد که بعدا از امام (ع) اجازه گرفته باشد. بر اساس مسلک ما این سند اعتبار دارد؛ چون اولا موسی مبرقع نقلش مورد شبهه نیست. ثانیا این حکایت و بحث یحیی بن اکثم با امام هادی (ع) با شهرت بالا در منابع متعدد ذکر شده است، پس سند مشکلی ندارد؛ امّا دلالت کامل آن نیست؛ چون نگاه به خنثی در آینه، در حال ضرورت و اضطرار بوده، پس دلالت حدیث بر مطلوب کامل دیده نمی‌شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo