درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /نکتههای تکمیلی نسبت به ممیز و اقسام عورت
بررسی نکتههای تکمیلی در بارهی ممیز و اقسام عورت و اختصاص عورت به معنای بین سرّه و رکبه:
این مسأله به طور طبیعی نیاز به توضیح بیشتر دارد و پاسخ به سؤالات شما به عنوان نکات تکمیلی مطرح میشود:
نکتهی اول این است که «ما ظهر منها» در آیه 31 سوره نور (وَ لاٰ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّٰ مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا[1] ) ممکن است علاوه بر وجه و کفین، قدمین هم باشد؛ برای این که در کتاب وسائل باب 109 از ابواب مقدمات نکاح، حدیث شماره 2 چنین آمده:
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا يَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ يَرَى مِنَ الْمَرْأَةِ- إِذَا لَمْ يَكُنْ مَحْرَماً قَالَ الْوَجْهُ وَ الْكَفَّانِ وَ الْقَدَمَانِ.[2]
در پاسخ باید گفت که این روایت اولا مرسل است و طبق هر مسلک و مشرب رجالی، اگر شاهدی از بیرون نداشته باشد؛ مثل بودن مرسل شیخ صدوق، شیخ طوسی و ... اعتبار ندارد؛ البته بر اساس مسلک ما اعتبار مّا دارد؛ امّا اعتبارش کامل نیست. ثانیا مضمون آن معرض عنها در نزد مشهور است؛ علاوه بر این که در روایت پنج این باب که صحیحه است، اعلام میکند که منظور از ما ظهر منها در آیه، وجه و کفین است:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَراً وَ سُئِلَ عَمَّا تُظْهِرُ الْمَرْأَةُ مِنْ زِينَتِهَا قَالَ الْوَجْهَ وَ الْكَفَّيْنِ.[3]
نکتهی دوم در بارهی بلوغ و تمییز است که بلوغ شرط تکلیف است و تمییز چه نقشی دارد؟
در بارهی بلوغ ، در کتاب وسائل، باب 126 از ابواب مقدمات نکاح و آدابه، ح2، صحیحه عبدالرحمن بن حجاج را داریم:
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ الْجَارِيَةِ الَّتِي لَمْ تُدْرِكْ- مَتَى يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُغَطِّيَ رَأْسَهَا- مِمَّنْ لَيْسَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَهُ مَحْرَمٌ- وَ مَتَى يَجِبُ عَلَيْهَا أَنْ تُقَنِّعَ رَأْسَهَا لِلصَّلَاةِ- قَالَ لَا تُغَطِّي رَأْسَهَا حَتَّى تَحْرُمَ عَلَيْهَا الصَّلَاةُ.[4]
جاریه وقتی احکام برایش محقق و فعلیت پیدا میکند که عادت شود تا نماز بر او حرام شود و این جمله تعبیر دیگر از بلوغ است.
حدیث 3 و 4 باب 126 از ابواب مقدمات نکاح و آدابه:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: يُؤْخَذُ الْغُلَامُ بِالصَّلَاةِ وَ هُوَ ابْنُ سَبْعِ سِنِينَ- وَ لَا تُغَطِّي الْمَرْأَةُ شَعْرَهَا مِنْهُ حَتَّى يَحْتَلِمَ.[5]
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: لَا تُغَطِّي الْمَرْأَةُ رَأْسَهَا مِنَ الْغُلَامِ حَتَّى يَبْلُغَ الْغُلَامُ.[6]
بنابراین؛ بلوغ که از شرایط عامه است، مورد اتفاق و نصوص متظافر و در حد متسالم علیه است.
تمییز هم موضوع حکم است و دلیل تعلق حکم به فرد ممیز، یکی اجماع است که محقق ثانی در کتاب جامع المقاصد، ج12، ص38 و 39 بیان میفرماید: اگر طفل ممیز شود احکام احتجاب برای او جاری است؛ یعنی باید بانوان نسبت به فرد ممیز حجاب را رعایت کنند و خود او نیز به اجنبیه نظر در غیر «ما ظهر منها» نداشته باشد؛
علاوه بر اجماع، از مفهوم آیهی قرآن هم استفاده کردیم. مفهوم در اینجا عبارت است از مفهوم حصر که اعتبارش در اصول قطعی است و جزء مفاهیم قطعی، مفهوم حصر است. در آیهی قرآن میفرماید: ﴿ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء﴾[7] که مفهوم حصر میشود و آن این است که اگر طفلی «یظهر علی عوراة النساء لا یجوز ابداء الزینة».
پس نسبت به خود ممییز به دلیل اجماع و مفهوم آیه، احتجاب لازم است و باید نظر نکند.
محقق ثانی و صاحب جواهر مطلبی دارند. محقق ثانی در همان منبع و صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج29، ص82-86 بحث میکند و می فرماید: اگر ممیز حالت التذاذ داشته باشد و از دیدن بدن اجنبیه لذت ببرد و فوران لذت و شهوت در کار باشد، در این صورت نگاه حرام است؛ چه صبیه باشد و چه صبی، چه ممیز باشد یا ممیزه، اگر التذاذ و شهوت داشته باشد، نگاه حرام است؛ به دلیل همان آیهی قرآن و ثانیا موضوع برای حکم محقق شده است که ثوران شهوت و تلذذ ملاک است و فرد دارای این ویژگی، موضوع برای حکم است و ترتب حکم بر آن قطعی است.
اشکال: این فرد ممیز متعلق خطاب قرار نمیگیرد چون شرط تعلق خطاب بلوغ است.
جواب: در اینجا وضعیت طوری است که «حکم فی جنب حکم» است؛ یعنی این حکم به اعتبار ملاک تعلق گرفته است و گاهی امر نیست، ولی ملاک است و به اعتبار ملاک حکم تعلق میگیرد.
محقق ثانی و صاحب جواهر اعلام میکنند: «ومنع الولي إياه»[8] که این مطلب از باب قاعدهی ولایت اولیاء بر قصّر است. قاعده ولایت این است که اگر افراد قصّر و غیر بالغ، حکمی بر آنها تعلق گیرد؛ مثلا حکم ذبح در مناسک حج خطاب به آن ممیز و طفل غیر بالغ متوجه نمیشود، برای این که شرط تعلق خطاب بلوغ است؛ اما موضوع که محقق شود، تکلیف فعلیت دارد و رجوع به قاعده ولایت بر قصر میشود و در محل بحث هم ولی او را از نظر به اجنبیه منع کند.
سؤال: بلوغ علائم دارد و از این طریق قابل تشخیص است؛ امّا تمییز از کجا تشخیص داده شود؟
جواب: مراجعه میشود به قاعدهی حجیت خبر کسی که «لا يعلم غالبا الا من قبله»[9] . جایی که خبر غیر از طریق خود آن شخص از راه دیگر میسر نباشد، قول خود آن فرد اعتبار دارد؛ مثل اعتبار به قول مرئه نسبت به ایام عادت یا غیر آن. اینجا هم همان قاعده قابل تمسک است و از خود فرد سؤال میشود. ممکن است بگویی فرد دروغ بگوید. ما فعلا به این احتمال که دروغ بگوید یا حیا نماید، کار نداریم و فعلا به طبیعت، کار داریم که اگر یک فرد خودش ممیز است و بگوید التذاد دارد، قولش اعبتار دارد.
اقسام عورت:
گفته شد که عورت معنای خاصی نسبت به بانوان دارد و آن هم در دو مرحله است یکی عورت نسبت به اجانب و دیگری عورت نسبت به محارم. نسبت به اجانب گفته میشود تمام بدن زن به استثنای وجه و کفین عورت است؛ چنانکه در کتاب وسائل آمده:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إِلَى الطَّعَامِ- فَإِنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَةٌ- فَاسْتُرُوا عِيَّهُنَّ بِالسُّكُوتِ وَ اسْتُرُوا عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُيُوتِ.[10]
نسبت به این حدیث وجه اول این است که این تعبیر، تعبیر مبالغهی است؛ چنانکه در کتاب مکارم الاخلاق، ص230 همین مضمون آمده که زن عورت است. پس این روایت اخلاقی میشود و در رجال گفتیم که فرق بین روایات متضمن احکام و روایات متضمن بحث اخلاق، یکی از فرق هایش این است که روایت متضمن اخلاق مبالغهی است و مدلول مطابقی در آن مطلوب و مراد نیست؛ بلکه کنایه از اهمیت است؛ مثل ثواب هایی که برای نماز در فلان مسجد گفته شده، کنایه از فضیلت زیاد است. در فارسی هم آمده:
دل به دست آور که حج اکبر است از هزاران کعبه یک دل بهتر است
قطعا این گونه نیست؛ بلکه دل به دست آوردن، کنایه از فضیلت زیاد و مبالغه است.
گفته میشود که اگر نسبت به این حدیث وجه تحقیقی داشته باشیم، ممکن است؛ زیرا گفتیم که نساء تمام بدنش لازم الاحتجاب است و حجاب باید رعایت شود مگر وجه و کفین.
اما نسبت به محارم حدیث موثق حسین بن علوان که تمام افراد سندش درست اند و فقط خود حسین بن علوان عامی است و توثیق دارد؛ لذا روایت موثق میشود. در این روایت عورة معنا شده که اختصاص به محارم دارد و در بین محارم، ستر بین سرة و رکبه است.
روایت:
حدیثی از رسول الله (ص) در کتاب تحف العقول، ص21 نقل شده که حضرت فرمود: «تعلموا العلم، فإن تعلمه حسنة ومدارسته تسبيح والبحث عنه جهاد وتعليمه من لا يعلمه صدقة، وبذله لاهله قربة، لانه معالم الحلال والحرام».[11] اگر کسی بر طلبه بودن ما اشکالی کند یا زخم زبانی زند، جوابش این است که اولا ارباب داریم و او از ما راضی باشد به کس دیگری کار نداریم.
بشنو ز دل زندهی شمس الحق تبریز از دوست به جز وعدهی دیدار نداریم
اگر بگوید چه سودی دارد؟ این روایت را میخوانیم که تعلیمش حسنه است و بحثش جهاد، تعلیمش صدقه و بذلش قربت است؛ چون معالم راههای حلال و حرام این است. کسی که این همه فضائل را از راه تعلم فقه و اصول به دست آورد، یک توفیقی است که نصیب او شده است. در اوصاف فقه و اصول چنین سروده شده:
و إنّ علم الفقه فی العلوم کالقمر البازغ فی النجوم
إنّ دراسة العلیا هی الأصول اشراقة لیس لها افول.