درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس مصلی/ستر و ساتر
احکام قبله به پایان رسید و رسیدیم به بحث لباس مصلی که سید طباطبائی یزدی ابتدا مسأله ستر را مطرح میکند و میفرماید:
فصل 8 في الستر و الساتر اعلم أن الستر قسمان:
الأول ستر يلزم في نفسه و ستر مخصوص بحالة الصلاة فالأول يجب ستر العورتين القبل و الدبر عن كل مكلف من الرجل و المرأة عن كل أحد من ذكر أو أنثى و لو كان مماثلا محرما أو غير محرم و يحرم على كل منهما أيضا النظر إلى عورة الآخر و لا يستثنى من الحكمين إلا الزوج و الزوجة و السيد و الأمة إذا لم تكن مزوجة و لا محللة بل يجب الستر عن الطفل المميز خصوصا المراهق كما أنه يحرم النظر إلى عورة المراهق بل الأحوط ترك النظر إلى عورة المميز.[1]
تا اینجا مطلب جزء مسلمات است و ربطی مستقیم به بحث ما ندارد.
و يجب ستر المرأة تمام بدنها عمن عدا الزوج و المحارم إلا الوجه و الكفين مع عدم التلذذ و الريبة و أما معهما فيجب الستر و يحرم النظر حتى بالنسبة إلى المحارم و بالنسبة إلى الوجه و الكفين و الأحوط سترها عن المحارم من السرة إلى الركبة مطلقا كما أن الأحوط ستر الوجه و الكفين عن غير المحارم مطلقا.[2]
سید این مسأله را که مطرح میکند اصل مسأله مربوط به باب نکاح و مقدمات آن است و اینجا بحث از لباس مصلی است که با مناسبتی سید ابتدا وجوب ستر را بحث میکند تا این که میرسد به ستری که برای مصلی لازم است.
ستر بانوان، وجوب ستر، حجاب و عدم جواز نظر:
در این رابطه چند مسأله قابل بحث است که در بین آن یک مسأله از همیت و مشاجرهی در حد بالایی برخوردار است و آن را بحث اصلی قرار میدهیم.
وجوب ستر کتابا و سنتا و اجماعا ثابت است و از نظر اجماع مطلب در حد تسالم؛ بلکه در حد ضرورت است که بانوان و نساء ستر و حجاب داشته باشند.
از نظر کتاب قرآن میفرماید: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصٰارِهِمْ﴾[3]
در صحیحه فضیل بن یسار این آیه در مورد حجاب بیان شده است؛ وسائل، باب 109 از ابواب ابواب مقدمات نکاح:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الذِّرَاعَيْنِ مِنَ الْمَرْأَةِ- هُمَا مِنَ الزِّينَةِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ وَ لٰا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلّٰا لِبُعُولَتِهِنَّ قَالَ نَعَمْ- وَ مَا دُونَ الْخِمَارِ مِنَ الزِّينَةِ وَ مَا دُونَ السِّوَارَيْنِ.[4]
عدة من اصحابنا رجال موثق اند و بقیهی رجال این سند نیز موثق اند. از این حدیث اصل حجاب و حدود آن استفاده میشود.
آیات دیگر:
﴿وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلىٰ جُيُوبِهِنَّ وَ لاٰ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّٰ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾[5]
﴿وَ اَلْقَوٰاعِدُ مِنَ اَلنِّسٰاءِ اَللاّٰتِي لاٰ يَرْجُونَ نِكٰاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنٰاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيٰابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجٰاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾[6]
اگر زنان از قواعد نباشند باید حجاب را حفظ کنند و قواعد کسانی اند که یائسه شده اند، حجاب بر آنها واجب نیست و آنان مستثناء هستند.
پس حجاب یک حکم شرعی است و بحث اجباری بودن یا اختیار بودن آن مطرح نیست.
در اصل حجاب بحثی بین علماء، فقهاء و بین فریقین وجود ندارد.
مسألهی بعدی در بارهی محارم است که حجاب در بین آنان واجب نیست و این عدم وجوب از عمومات و سیره متشرعه استفاده میشود.
مسألهی سوم اسثنائی است که در ضرورت و معالجه آمده؛ چنانکه شیخ طوسی در کتاب مبسوط: «فأما النظر إليها لضرورة أو حاجة فجائز، فالضرورة مثل نظر الطبيب إليها»[7] . بعد شرح میدهد که نظر به بدن اجنبیه برای معالجه و اقامهی شهادت، اثبات مدعی در محاکمات و معامله اگر نیاز به رؤیت داشته باشد، اشکال ندارد.
از نصوص هم تقریبا این مطلب به طور عموم یا خصوص استفاده میشود.
مسألهی اصلی این است که اگر نظر از روی شهوت و ریبه باشد، اجماعا و نصا جایز نیست؛ حتی نسبت به محارم و آنچه که مورد اختلاف است این است که نظر بدون شهوت و ریبه، به وجه و کفین اجنبیه، جایز است یا نه؟ در این رابطه سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ج12، ص62 این مسأله را عنوان کرده که آیا نظر به وجه و کفین اجنبیه جایز است یا نه؟ میفرماید: در این رابطه اقوال متعددی وجود دارد: قول اول عبارت است از قول به جواز و قول دوم عدم جواز است و قول سوم عبارت است از تفصیل که جواز مکروه است و مباح نیست. این بحث نسبت به زن مسلمان است.
صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج29، ص75 نسبت به قول اول میفرماید: جماعتی این قول را گفته اند؛ اما علی التحقیق آنچه را که ما دیدیم، فقط شیخ انصاری در کتاب نکاح، ص46 صریحا این قول را با استناد به آیه قرآن اعلام میدارد که بر اساس آیه «لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن» کفین و وجه مستثناء است و نظر به وجه و کفین اشکالی ندارد.
در این رابطه استفاده از کتاب را گفتم؛ اما نصوص به شرح ذیل اند:
وسائل، باب 110 از ابواب مقدمات نکاح و آداب آن، ح1 و 2:
حدیث اول صحیحه محمد بن مسلم است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْقَوٰاعِدُ مِنَ النِّسٰاءِ اللّٰاتِي لٰا يَرْجُونَ نِكٰاحاً - مَا الَّذِي يَصْلُحُ لَهُنَّ- أَنْ يَضَعْنَ مِنْ ثِيَابِهِنَّ قَالَ الْجِلْبَابَ.[8]
این روایت و روایت بعدی را به عنوان مقدمه مطلب در نظر بگیرید که قواعد جلباب لازم ندارد.
حدیث دوم صحیحه حلبی است:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَرَأَ أَنْ يَضَعْنَ ثِيٰابَهُنَّ - قَالَ الْخِمَارَ وَ الْجِلْبَابَ.[9]
حجابی که قواعد لازم ندارند، خمار و جلباب است؛ ولی بقیهی ستر را باید داشته باشند.
اما حدیثی که مستند برای جواز است، حدیث 4 و 5 باب 109 است که مستند اصلی میباشد:
وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لٰا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ- إِلّٰا مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا قَالَ الْخَاتَمُ- وَ الْمَسَكَةُ.[10]
حدیث بعدی که صحیحه مسعدة بن زیاد است از لحاظ بیان کامل تر است:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَراً وَ سُئِلَ عَمَّا تُظْهِرُ الْمَرْأَةُ مِنْ زِينَتِهَا قَالَ الْوَجْهَ وَ الْكَفَّيْنِ.[11]
سند این حدیث معتبر و دلالتش کامل است و مستند برای جواز نظر به وجه و کفین میباشد. در حقیقت این حدیث تفسیر آیه است که در آیه آمده: «لا یبدین زینتهن الا ما ظهر» ابدای زینت نکند؛ مگر آن موردی که خودش ظاهر است و امام (ع) فرمود آموردی که ظاهر است و ابداء زینت نیست، وجه و کفین است.
شیخ انصاری هم این حکم را با قاطعیت تمام اعلام میفرماید. صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج29، ص75-80 نکتههایی را در بارهی جواز و عدم جواز یادآور میشود، در بارهی جواز میفرماید: در نصوص، علی التحلیل سؤال از ذراع و مو به میان آمده و مسأله وجه و کفین گویا مفروغ عنه بوده است و علاوه بر آن مؤیداتی هم داریم؛ یکی این است که وجه و کفین در حال نماز سترش واجب نیست. مؤید دیگر این است که در همهی اعصار و امصار، مردم مشاهده و نظر به کف و وجه را به صورت مکشوف بودن بدن یا بدون ستر یا بی حجاب، اعلام نمیکنند. مؤید سوم و قوی ترین مستند برای جواز نظر این است که میفرماید اگر نظر بدون ریبه و شهوت جایز نباشد، موجب عسر و حرج میشود؛ که مردم در شهرها و آبادیها با هم مختلط و در رفت و آمد اند و اگر نظر به وجه و کفین جایز نباشد، عسر و حرج لازم میآید.
خلاصه نظر به وجه و کفین از لحاظ شرعی و قواعد اشکالی ندارد. منظور از قواعد، قاعده عسر و حرج است و نص صریح و آیه قرآن هم دلالتش واضح است.
استثناء این بود که از روی شهوت و ریبه نباشد. فرق شهوت و ریبه حیثیتی است که از یک حیثیت شهوت گفته میشود و از حیثیت دیگر ریبه گفته میشود؛ به اعتبار این که جذب طرف میشود ریبه گفته میشود و به اعبتار این که از ذهن و فکر ناظر صادر میشود شهوت گفته میشود. اگر رؤیت بدون شهوت و ریبه باشد، اشکال ندارد و اگر همراه با آن باشد حرام است.
حدیث:
شیخ صدوق در کتاب علل از عبد بن سنان با سند معتبر نقل میکند که او از امام صادق (ع) سؤال کرد: بنی آدم مقامش بالاتر است یا ملائکه؟ «أَبِي (رحمه الله) قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ (ع) فَقُلْتُ الْمَلَائِكَةُ أَفْضَلُ أَمْ بَنُو آدَمَ فَقَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ».[12]
غلبه شهوت این است که میل به شهوت عاقلانه نباشد و حیوانی باشد، حدّ و حصر نداشته باشد و قناعت و اشباعی در کار نباشد؛ مثل حیوانات و اگر کسی استمتاع مستمر دارد، این غلبهی شهوت نیست.
طیران مرغ دیدی تو زدام شهوت به درآی تا ببینی طیران آدمیت
کسی که از قید شهوت رها شود؛ یعنی عاقلانه باشد و شهوت تمام خواستههای زندگی او نباشد و شهوت حاکم بر روح و ذهن او نباشد و هدفش فقط رسیدن به اهداف شهوانی نباشد، این فرد عقلش بر شهوتش غلبه دارد.