درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/القبلة /تحقیق نسبت به حکم استدبار
بحث و تحقیق در بارهی حکم استدبار نسبت به قبله:
گفته شد که در بارهی استدبار دو قول وجود دارد. قول اول این است که اگر خللی در استقبال محقق شود، در داخل وقت اعاده دارد؛ ولی در خارج آن قضا ندارد. این قول را به طور عمده سید علم الهدی فرموده اند و محقق حلی هم آن را اظهر اعلام کرده است، فقیه حلی در سرائر با این قول موافق است و عدهی که گفته میشود عدهی کثیری از فقهاء است، بر آن میباشد. عمده ترین دلیلی که در این رابطه گفته میشود، نصوص باب ده و یازه است؛ از جمله صحیح عبد الرحمن بن حجاج، حدیث شماره یک باب یازده که در آن آمده «وَ إِنْ فَاتَكَ الْوَقْتُ فَلَا تُعِدْ».[1] بحر العلوم اول، صاحب جواهر و سیدنا الاستاد هم این قول را قائل شده اند. دلیلش یکی قاعده است و دیگری نصوص که مقتضای اطلاق آن عدم قضا است و برخی از نصوص صریح در این مطلوب میباشد. محقق حلی در معتبر، ج2، ص72 فرمود: قضا نیاز به موضوع دارد و آن احراز فوت صلاة است و در اینجا موضوع محرز نیست و اصح هم همین است که قضا ندارد.
اما نسبت به قول دوم که میگوید قضا دارد، قائلان آن شیخان اند که در مقنعه و نهایه فرموده اند. بعد از آن فقهای دیگر؛ مثل شهید در لمعه این مطلب را اعلام کرده است. بعد از آن محقق ثانی در جامع المقاصد این مطلب را فرموده است و گفته قضا در صورتی که استدبار باشد، زمینه دارد و لو این که در خارج وقت باشد. شیخان در عدد و اعداد، قابل مقایسه با دیگران نیستند.
در بارهی قضای صلاتی که مستدبرا انجام شده، اولا یک دلیل تحلیلی است که شیخ در نهایه فرموده که حکم به وجوب قضا احوط است و علیه العمل. قضا یک امر احوط لزومی است؛ چون صلاة به غیر قبله انجام شده (مستدبر) و غیر قبله در اصطلاح انصراف دارد به بین مشرق و مغرب؛ ولی در صورت استدبار شرط صحت صلاة رعایت نشده است، در حدیث لا تعاد قبله رکن حساب شده است که اگر سهوا یا عمدا یکی از این پنج چیز تخلف شود، نماز اعاده دارد. اگر هیچ مستند دیگری نداشته باشیم؛ همین حدیث لا تعاد کافی است بر این که قبله شرط واقعی است و بدون آن صلاة محکوم به صحت نیست. ثانیا نصوصی که در این رابطه آمده است میتوانیم از سه تا روایت استفاده کنیم.
روایت اول: وسائل، باب 3 از ابواب قواطع الصلاة، ح8: صحیحه بزنطی از امام رضا (ع):
مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْجَامِعِ لِلْبَزَنْطِيِّ صَاحِبِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَلْتَفِتُ فِي صَلَاتِهِ- هَلْ قَطَعَ ذَلِكَ صَلَاتَهُ- قَالَ إِذَا كَانَتِ الْفَرِيضَةَ وَ الْتَفَتَ إِلَى خَلْفِهِ فَقَدْ قَطَعَ صَلَاتَهُ- فَيُعِيدُ مَا صَلَّى وَ لَا يَعْتَدُّ بِهِ- وَ إِنْ كَانَتْ نَافِلَةً لَا يَقْطَعُ ذَلِكَ صَلَاتَهُ وَ لَكِنْ لَا يَعُودُ.[2]
اگر التفات در حد استدبار باشد نمازش قطع شده است و باید نمازش را اعاده کند و آنچه را مستدبر خوانده به آن اعتنا نمیشود.
در این حدیث محور بحث استدبار است که آیا نماز را قطع میکند یا نه؟ امام ع فرموده قطع میکند.
روایت دوم: وسائل، باب ده از ابواب قبله، حدیث4:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي رَجُلٍ صَلَّى عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ- فَيَعْلَمُ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ قَبْلَ أَنْ يَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِهِ- قَالَ إِنْ كَانَ مُتَوَجِّهاً فِيمَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ- فَلْيُحَوِّلْ وَجْهَهُ إِلَى الْقِبْلَةِ سَاعَةَ يَعْلَمُ- وَ إِنْ كَانَ مُتَوَجِّهاً إِلَى دُبُرِ الْقِبْلَةِ فَلْيَقْطَعِ الصَّلَاةَ- ثُمَّ يُحَوِّلُ وَجْهَهُ إِلَى الْقِبْلَةِ ثُمَّ يَفْتَتِحُ الصَّلَاةَ.[3]
سند این حدیث موثق است.
اگر انحراف از قبله در حد استدبار باشد نماز را قطع کند و باید استقبال را تنظیم کند و تکبیر بگوید و نماز را از نو بخواند که استدبار نماز را قطع میکند.
روایت سوم: وسائل، باب 9 از ابواب قبله، ح5،
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الطَّاطَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ يَحْيَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ صَلَّى عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ- ثُمَّ تَبَيَّنَتِ الْقِبْلَةُ وَ قَدْ دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى- قَالَ يُعِيدُهَا قَبْلَ أَنْ يُصَلِّيَ هَذِهِ الَّتِي قَدْ دَخَلَ وَقْتُهَا الْحَدِيثَ.[4]
اسناد شیخ به طاطری درست است و طاطری هر چند واقفی است ولی موثق میباشد.
سؤال شد از کسی که به سمت غیر قبله اتیان کرده و بعد روشن شده که قبله جهت دیگری بوده است و این فرد الآن در زمانی قرار گرفته که وقت آن نماز گذشته و وقت نماز دیگر فرا رسیده، امام (ع) فرمود اول همان صلاتی را که به سوی غیر قبله خوانده بود اعاده کند و بعد نمازی را که وقتش فرا رسیده بخواند. پس اگر نماز مستدبرا انجام شده باشد و در خارج وقت هم باشد، باید اعاده شود. مستدبر میگوییم به خاطر جمع بین این روایات.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه از ص47 به بعد به این روایت سندا و دلالة اشکال میکند؛ اما سندا میفرماید: رواتی که در این سند آمده اند درست اند اما اسناد شیخ به طاطری درست نیست؛ چون محمد بن علی بن زبیر در این اسناد آمده که او توثیق ندارد؛ لذا سند ضعیف است. در بارهی توثیق ابن زبیر قبلا بحث کردیم که شیخ نجاشی در مورد او فرموده «وكان علوا في الوقت»[5] و کلام شیخ نجاشی را سید داماد در الرواشح شرح داده و فرموده منظور از علو فی وقته یعنی «معنى هذه الجملة أنه كان في غاية الفضل و العلم و الثقة و الجلالة في وقته و أوانه»[6] این شرح با این متن هر چند تحت عنوان مدایح آمده است، ولی توثیق است.
علامه در کتاب قواعد میفرماید: «ولو بان الاستدبار أعاد مطلقا»[7] اگر در تخلف از قبله کشف استدبار شد، باید نماز مطلقا اعاده شود؛ چه قبل از خروج وقت باشد و چه بعد از آن.
محقق ثانی در جامع المقاصد میفرماید: بین اصحاب دو قول وجود دارد «(ولو بان الاستدبار أعاد مطلقا). أي: في الوقت وخارجه، وهو أصح القولين للأصحاب»[8] بعد میفرماید: مستند این قول همین حدیث عمرو بن یحی است. بعد رفع اشکال از سند مینماید و میفرماید: هر چند سند خالی از ضعف نیست چون ابن زبیر توثیق خاص و عام ندارد ولی این ضعف با عمل اصحاب منجبر است که شیخ طوسی فرمود «وعليه العمل»[9] که منظور عمل شخصی نیست؛ بلکه عمل اصحاب و فقهاء است.
اشکال اگر گفته شود که اکثر بر عدم اعاده است در خارج وقت و این نشان از اعراض دارد.
جواب این است که اکثریت نیست؛ زیرا شیخان، علامه و صاحب جامع المقاصد هم عده هستند و معرض عنها معنا ندارد و قابل التزام نیست.
تحلیل دیگر این است که صلاة مستدبر قطعا بر آن صلاة مشتمل بر ارکان صادق نیست و در صورت عدم صدق، نمازی که این گونه باشد قابلیت برای اجزاء ندارد و احوط هم این است که باید قضا شود. خوشبختانه سید طباطبائی یزدی فرموده احوط این است که اعاده بشود و این احوط ترک نشود.
پس این قول دوم با این پشتوانهی از نصوص و قواعد این نتیجه را میدهد که نماز اگر مستدبر بوده است باید قضا بشود.
پس قضا احوط است و فتوا هم همین است.
اشکال فقط حدیث صحیح عبد الرحمن بن حجاج است که در آن تصریح شده که «وَ إِنْ فَاتَكَ الْوَقْتُ فَلَا تُعِدْ».[10]
این اشکال وارد نیست برای این که جمع عرفی وجود دارد. جمع عرفی آن است که بعد از جمع عرف تضاد و اصطکاک نبیند. طبق متن خود صحیحه، حمل بر ما بین المشرق و المغرب میشود که قبله در حال غیر اختیار است و در این حالت در وقت اعاده است و در خارج آن اعاده ندارد.
سیدنا اشکالی دلالی دارد و میفرماید این نصی که آمده است « وَ قَدْ دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى»[11] دو احتمال دارد. هر متنی که دو احتمال در کنار هم داشته باشد ظهور ندارد و مجمل میشود. احتمال اول این است که وقت فریضه باشد که مثلا وقت عصر گذشته باشد و وقت نماز مغرب رسیده باشد. احتمال دوم وقت فضیلت است که وقت فضیلت ظهر گذشته باشد و وقت عصر رسیده باشد.
تحقیق این است که با استجازه از روح بلند سیدنا آنچه ما میفهیمم این است که تعدد احتمال «بما هو تعدد احتمال» ضرری ندارد. اگر یک احتمال قوی باشد به آن اخذ میشود و در بارهی وقت صلاة دیگر که در این روایت آمده احتمال؛ بلکه ظهور عرفی وقت صلاة است، نه وقت فضیلت و وقت فضیلت مئونهی بیشتری میطلبد. پس دلالت این روایت کامل است و احوط و عمل مطابق با فتوای متن است. بنابراین میتواند قول دوم اصح باشد.
نکته اخلاقی: تمام زندگی پر از حوادث است نکته اخلاقی این است که تمام حوادث دنیا را کوچک باشد یا بزرگ کوچک بشمارید و اگر بزرگ شمردید داخل ذهن شما لانه میکند. دوم این که پنجرهی امید به کرم را بسیار به طور کامل همیشه در نظر بگیرید.
کریم در به روی بینوا نمیبندد گشای در به روی بینوای در بدرم.
هیچگاه نگویید که من قابلیت ندارم، کریم قابلیت لازم ندارد؛ چنانکه شاعر گفته:
بشنیده ام که اهل فراست سروده اند نااهل و اهل نزد کریمان دو تا یکی است.