< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1401/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: معافیت خون قروح و جروح در صورت سرایت مقدار متعارف به اطراف زخم، بررسی حکمِ خون ناشی از بواسیر.

در مباحث قبل گذشت که خون قروح و جروح از ادله منع از حمل نجاست در نماز استثناء شده است و مضر به صحت نماز نیست با توجه به این مطلب مرحوم سید در ذیل مساله مزبور فروعی را ذکر نموده که در بحث امروز به بررسی از این فروع می‌پردازیم:

فرع اول: لا يختصّ العفو بما في محلّ الجرح، فلو تعدّى عن البدن إلى اللباس أو إلى أطراف المحلّ كان معفوّاً، لكن بالمقدار المتعارف[1] في مثل ذلك الجرح، و يختلف ذلك باختلافها من حيث الكبر و الصغر و من حيث المحلّ، فقد يكون في‌ محلّ لازمه بحسب المتعارف التعدّي إلى الأطراف كثيراً، أو في محلّ لا يمكن شدّه [2] فالمناط المتعارف بحسب ذلك الجرح.

ترجمه: عفو این دو خون در حال نماز، اختصاص ندارد به خون محل زخم. پس اگر خون آن قدری به اطراف بدن یا لباس به مقدار متعارف سرایت كند، باز هم در نماز معفو عنه ‌است. سرایت به مقدار متعارف نسبت به نوع و کیفیت زخم و بزرگى و كوچكى و محل آن، مختلف است. چه آن كه زخم گاهی در محلى است كه لازمه‌ آن تعدى بسيار است از این جهت که بستن آن ممكن نيست. پس ملاک در عفو از تنجیس اطراف زخم، مقدار متعارف تعدّی نسبت به آن زخم است.

توضیح ذلک: اگر خون قروح و جروح از محل زخم به نقاط دیگر بدن یا لباس سرایت کند، چنانچه به مقدار متعارف باشد این مقدار مانع صحت نماز نیست ولی اگر بیش از مقدار متعارف باشد مثل این که فرد با دست خود؛ خون را به سر یا اعضای دیگر بدن بمالد، این خون معفو عنه نیست و روایات معافیت خون کمتر از درهم در نماز شامل آن نمی‌شود.

ان قلت: نقل شده که حضرت سید الشهدا در روز عاشورا، خون بدن مبارک خود را به سر و صورت مالیدند پس معلوم می‌شود که سرایت خون جراجت به اعضای دیگر بدن؛ مانع صحت نماز نیست و این خون در بدن مطلقا معفو عنه است.

قلت: از این قضیه شخصیه نمی‌توان برداشت کرد که خون قروح و جروح مطلقا معفو عنه است ولو این که سرایت آن به اعضای دیگر بدن به مقدار غیر متعارف باشد؛ زیرا امام می‌دانستند که در آن روز به شهادت می‌رسند ضمناً ظاهراً بعد از نماز ظهرین و در آخرین ساعات حیات مبارک آن حضرت این اتفاق افتاده و در آن وقت تکلیفی نسبت به نماز نداشتند تا از تنجیس باقی بدن خود داری نمایند.

بنابراین معافیّت این دو خون در روایات؛ ناظر به مقدار متعارف خونی است که معمولا به اطراف بدن یا لباس سرایت می‌کند ولی اگر سرایت خون بیش از مقدار متعارف باشد وجود آن در نماز معفو عنه نیست و ادله مانعیت نجاست خون در آیات و روایات شامل این مورد می‌شود زیرا به خون قروح و جروح هم اطلاق خون می‌شود و آن مقدار که معاف شده تنها مقدار متعارف آن در بدن یا لباس است و اگر سرایت خون بیش از مقدار متعارف باشد تحت ادله معافیت نیست.

بیان مرحوم صاحب حدائق در مساله

در موثقه عمار، امام فرمود: اگر خون دمل در حال نماز بیرون بیاید، نباید نماز را قطع کند. باید خون را با دست خود بگیرد و به دیوار یا زمین بکشد. طبق این روایت اگر جراحت مثلا در پشت سر باشد فرد می‌تواند خون را بوسیله دست خود بگیرد و به دیوار بمالد در صورتی که موجب تنجس دست ‌می‌شود از این کلام امام استفاده می‌شود که وجود این خون مطلقا در نماز معفو عنه است و مانعی ندارد که نقاط غیر متعارف بدن مثل دست، ملوث به خون قروح و جروح شود اگر چه بیش از مقدار متعارف باشد چنان که در روایت ابی‌بصیر امام به نحو مطلق فرمود: خون دمل را در بدنم تا بهبود کامل زخم تطهیر نمی‌کنم این روایت هم به اطلاق شامل می‌شود حتی موردی را که خون آن به صورت غیر متعارف به لباس و اعضای دیگر بدن سرایت کرده باشد اما متن دو روایت:

    1. موثقه عمار: وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّمَّلِ يَكُونُ بِالرَّجُلِ فَيَنْفَجِرُ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ؟ قَالَ يَمْسَحُهُ وَ يَمْسَحُ يَدَهُ بِالْحَائِطِ أَوْ بِالْأَرْضِ وَ لَا يَقْطَعِ الصَّلَاةَ.[3]

ترجمه: راوی سوال نمود از کسی که در بدن او دملی است و در حال نماز سر باز کرده است چه باید کرد؟ امام صادق فرمود: اگر خون دمل در حال نماز بیرون بیاید، نباید نماز را قطع کند. باید خون را با دست خود بگیرد و به دیوار یا به زمین بکشد.

    2. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنِ الْمُعَلَّى أَبِي عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ وَ هُوَ يُصَلِّي فَقَالَ لِي قَائِدِي إِنَّ فِي ثَوْبِهِ دَماً فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ قَائِدِي أَخْبَرَنِي أَنَّ بِثَوْبِكَ دَماً فَقَالَ لِي إِنَّ بِي دَمَامِيلَ وَ لَسْتُ أَغْسِلُ ثَوْبِي حَتَّى تَبْرَأَ.[4]

ترجمه: ابوبصير گويد: امام باقر در حال خواندن نماز بود که راهنمايم به من گفت: در لباس امام خون وجود دارد. وقتى نماز امام تمام شد، به آن حضرت عرض کردم: راهنمايم به من گفت: در لباس شما خون وجود دارد. حضرت در جواب فرمود: در بدنم دمل‌هايى است و من لباسم را تا بهبود کامل آنها، تطهیر نمی‌کنم.

جواب مرحوم حکیم

این که مرحوم سید فرمود: در معافیت این خون شرط است که به مقدار متعارف به اطراف زخم سرایت کند این کلام صحیح نیست زیرا دلیلی بر این شرط نداریم و تعارف نمی‌تواند مخصّص ادله مطلقه باشد.

سوال این است که آیا اشکال مرحوم حکیم و استدلال مرحوم صاحب حدائق به موثقه عمار صحیح است و می‌توان از این روایت استفاده کرد که چون امام فرموده: با دست خود می‌توانی خون قروح را از بدن جمع کرده و به زمین یا دیوار بکشی؛ از آن می‌توان برداشت کرد که سرایت آن به محل‌های غیر متعارف بدن مشکلی ندارد و در این فرض هم معفو عنه است یا خیر؟

بیان مرحوم استاد خویی

کسی که زخم او در حال نماز بترکد و خون سرازیر شود طبعاً برای جلوگیری از سرایت آن به اعضای دیگر بدن یا لباسش، عادتا و بالاجبار دست خود را روی آن می‌گذارد تا مانع جریان و سرایت آن به مواضع دیگر شود ضمنا خونی شدن دست چون برای جلوگیری از سرایت خون به اعضای دیگر و ممانعت از توسعه آن بوده، امر متعارفی است نه غیر متعارف. جواب امام هم ناظر به همین مورد بوده است بنابراین این که صاحب حدائق از این عبارت استفاده کرده که این خون به طور کلی معفو عنه است ولو این که سرایت آن به اطراف غیر متعارف باشد این برداشت صحیح نیست. از طرفی امام نفرمود که می‌تواند خون بدن را به لباس یا دست خود بمالد بلکه فرمود: به دیوار بمالد. این امر شاید به جهت تقلیل در نجاست بوده باشد. بنابراین از این کلام نمی‌توان استفاده کرد که سرایت غیر متعارف این خون به اطراف زخم از بدن یا لباس معفو عنه است.

فرع دوم: مسألة 1: كما يعفى عن دم الجروح، كذا يعفى عن القيح المتنجّس الخارج معه، و الدواء المتنجّس الموضوع عليه، و العرق المتّصل به في المتعارف.

ترجمه: همچنان كه خون قروح و جروح معفو عنه است چركى كه به همراه آن بيرون مى‌آيد و همچنين دواء و مرهمى كه بر روى زخم می‌گذارند و نیز عرق متعارفى كه متصل به آن زخم است معفو عنه است.

اگر کسی بدنش جراحت و دملی دارد و برای بهبود زخم، روی آن دوایی قرار دهد سوال این است که آیا آن دوا هم که متنجس می‌شود، مضرّ به صحت نماز است یا خیر؟ وجود آن دواء بر روی زخم مانع صحت نماز نیست زیرا متعارف است روی دمل‌ها برای مداوای آن دوا می‌گذارند. ادله عفو هم ناظر به اینگونه امور متعارف است و اگر این امور ممنوع بود لا اقل در یک روایت اشاره‌ای به آن می‌شد و قاعدتا در روایت ابی‌بصیر روی زخم، دارویی گذاشته بودند از این امر فهمیده می‌شود که خون معفو عنه شامل دارویی هم که روی زخم می‌ریزند می‌شود.

همچنین اگر بدن عرق کند و به خون زخم اصابت کند با توجه به این که عربستان گرم بوده و روایات ناظر به آن مکان هم بوده که مردم به شدت در گرمای عربستان عرق می‌کردند، این امر هم مبتلی به، بوده است لذا اگر عرق مانع می‌بود لااقل در یک

روایت اشاره به آن می‌شد بنابراین از اطلاق مقامی‌کشف می‌کنیم که عرق بدن نیز اگر با خون زخم ملاقات کند منعی ندارد و معفو عنه است.

صحیحه عبد الرحمن: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ ظَرِيفِ بْنِ نَاصِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْجُرْحُ يَكُونُ فِي مَكَانٍ لَا يَقْدِرُ عَلَى رَبْطِهِ فَيَسِيلُ مِنْهُ الدَّمُ وَ الْقَيْحُ فَيُصِيبُ ثَوْبِي؟ فَقَالَ دَعْهُ فَلَا يَضُرُّكَ أَنْ لَا تَغْسِلَهُ.[5]

ترجمه: راوی سوال نمود از جراحتی که خون آن قطع نشده و به لباس او اصابت کرده است و امکان بستن آن هم نیست؟ حضرت در جواب فرمود: به آن توجه نکن. نماز با آن منعی ندارد و تطهیر آن واجب نیست.

فرع سوم: أمّا الرطوبة الخارجيّة إذا وصلت إليه و تعدّت إلى الأطراف، فالعفو عنها مشكل،[6] فيجب غسلها إذا لم يكن فيه حرج.

ترجمه: ادامه مساله اول: اگر از خارج بدن رطوبتى به آن زخم برسد و تعدّى به اطراف كند؛ عفو در آن مشكل است. پس واجب است شستن آن محل اگر در تطهیر آن مشقت و حرج نباشد.

اگر رطوبت دیگری مثل آب بر روی بدن بریزد و بعد به جراحت ملاقات کند و به باقی بدن جاری شود آیا این آب معفو عنه است؟ عرق بدن اگر با زخم ملاقات کند امر متعارفی است و از اطلاق مقامی‌می‌توان استفاده معافیت عرق بدن را نمود ولی اگر آب خارج بدن را روی زخم بریزد و آن آب متنجس شود دیگر نمی‌توان حکم به معافیت آن آب نمود زیرا این آب از خارج بدن آمده و دلیلی هم بر عفو این مورد غیر متعارف نداریم و علی القاعده متنجس است و مانع صحت نماز بله اگر تطهیر آن حرجی باشد در این فرض به ادله لاحرج به عنوان ادله ثانویه شرطیت آن برداشته می‌شود.

اشکال: شما می‌گویید اصل خون دمل در حال نماز معاف است و ملاقی آن هم که لباس و بدن فرد باشد معاف است وقتی اصل آن معاف باشد علی القاعده فرع هم که آب ملاقی با آن باشد به طریق اولی باید معاف باشد.

جواب: این حرف به درد سنی‌ها می‌خورد که قیاس و استحسانات ظنی را صحیح می‌دانند که بگویند اگر در جایی خود خون معاف بود ملاقی با آن هم معاف است ولی طبق نظر امامیه که قیاس و استحصانات عقلی و عرفی را در اثبات احکام شرعی معتبر نمی‌دانند صحیح نیست.

فرع چهارم: مساله دوم: إذا تلوّثت يده في مقام العلاج، يجب غسلها، و لا عفو؛ كما أنّه كذلك إذا كان الجرح ممّا لا يتعدّى، فتلوّثت

أطرافه بالمسح عليها بيده أو بالخرقة الملوّثتين، على خلاف المتعارف.

ترجمه اگر شخص دست خود را بر روی زخم به جهت مداوا بگذارد خونی که به دست ملاقات کرده معفو عنه نيست همچنان كه اگر جراحت به نحوی باشد که تعدى به اطراف نمی‌کند پس اگر اطراف آن به مقدار غیر متعارف ملوث به خون زخم شود بواسطه گذاشتن دستمال بر آن، باز هم این خون معفو عنه نیست حکم و دلیل این مساله از آنچه قبلاً گفتیم روشن می‌شود.

فرع پنجم: مساله سوم: يعفى عن دم[7] البواسير، خارجة كانت أو داخلة؛ و كذا كلّ قرح أو جرح باطنيّ خرج دمه إلى الظاهر.

ترجمه: خون بواسير مطلقا عفو شده است خواه از خارج مخرج بیرون بيايد خواه از داخل مخرج. همچنين است سائر قروح و جروح باطنيه اگر خون آن به ظاهر برسد.

دو چیز در بدن ایجاد می‌شود بواسیر و نواسیر که بین معقد و بیضتین ایجاد می‌شود نواسیر قروحی است که از آن خون و قیح خارج می‌شود و معاف در حال نماز است و حکم قروح و جروح را دارد اما بواسیر غده‌ای در اطراف مخرج یا داخل مخرج است که بعد از ترکیدن آن خون از آن جاری می‌شود ترکیدن آن یا بواسطه یبوست است یا خود به خود می‌ترکد.

مرحوم سید می‌فرماید: بواسیر ناشی از غده‌های داخل و یا اطراف معقد و یا خارج معقد، محکوم به معافیت است برخی می‌گویند هر غده‌ای در بدن باشد چه در داخل بدن و چه در خارج بدن، به منزله بواسیر است و معفو عنه است و حال آن که اگر اینطور باشد خون سل هم که از داخل ریه خارج می‌شود باید محکوم به عفو باشد سوال این است که آیا هر خونی که از غده‌ها یا جراحات داخل بدن، خارج شود معفو عنه است یا خیر؟

جواب: خونی که از بواسیر خارج شود مثل سایر قروح و جروح است و وجود آن در حال نماز منعی ندارد ولی سایر خون‌های داخلی بدن مشکل است مرحوم حکیم می‌فرماید: بواسیر اگر از داخل بدن بیرون بیاید معفو عنه نیست اگر معفو عنه باشد جراحت‌های طحالی و روده‌ها و ریه‌ها هم باید معاف باشد و حال آن که محکوم به نجاست است و تنها غده‌های بواسیر که خارج بدن و اطراف مقعد است محکوم به معافیت است.

مرحوم استاد خویی می‌گوید: خون ناشی از بواسیر مثل خون نواسیر معفو عنه است در صورتی که خارج بدن باشد ولی اگر بواسطه ترکیدن قده داخل بدن باشد معفو عنه نیست چنان که خون سایر زخم‌های داخل بدن مثل روده‌ها معفو عنه نیست. ادله تنها شامل خون جراحت های ظاهر بدن می‌شود لذا بواسیر که بیرون مقعد است داخل در این روایات است و معفو عنه است. روایاتی هم که در آن حکم به عفو خون قروح و جروح شده شامل خون داخلی بواسیر نمی‌شود و ادله مربوط به معافیت دم قروح و جروح کاملاً ناظر به جراحات و زخم های ظاهری بدن است. بنابراین سایر خون ها در تحت ادله مانعیت نجاست داخل است. آری در موارد حرج بخاطر دلیل ثانوی می‌توان حکم به عدم معافیت خون یا نجاست داخلی که تطهیر آن حرجی است نمود ولی نمی‌توان از ادله قروح و جروح استفاده معافیت خون های مستند به جراحات داخل بدن مانند ریه‌ها یا روده‌ها یا کبد را نمود و هذا غیر بعید و لا اقل فی الشک المرجع عموم اداله مانعیت نجاست است.


[1] على الأحوط. (الحكيم).الأقوى عدم التقييد. (الفيروزآبادي).
[2] مع مراعاة تعارف المحلّ المتعدّي إليه لانصراف الإطلاقات إليه. (آقا ضياء).
[6] الامام الخميني: لا إشكال في عدم العفو‌.
[7] مكارم الشيرازي: كون البواسير من القروح محلّ تأمّل؛ و كذا عموم الدليل للقروح الباطنة، فلا يُترك الاحتياط في جميع ذلك‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo