< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1401/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/القبلة /بررسی علامت بودن جدی

 

دو نکته‌ی توضیحی:

نکته‌ی اول راجع به جمع بین دو دسته از روایات است که روایات دال بر خواندن نماز در چهار جهت در حال وسعت وقت باشد و روایات یک جهت در ضیق وقت باشد. شیخ حر عاملی در وسائل این جمع را نسبت به بعضی از اصحاب داده است.

نکته‌ی دوم این است که در باب ده روایت صحیحه‌ی آمده است که راوی سؤال می‌کند من نماز را خواندم بعد دیدم که از قبله انحراف داشتم، چه می‌شود؟ امام (ع) می‌فرماید اشکال ندارد، « وما بين المشرق والمغرب قبلة.»[1] اولا قضیة شخصیة است و ثانیا بعد از اتمام نماز است و ثالثا بین المغرب و المشرق در آن موقعیتی که داشته ممکن است بگوییم محاذات صدق می‌کرده است. رابعا این روایت معرض عنها است و شاید در حال تقیه بوده است و رأی ابوحنیفه هم همین است که قبله بین مشرق و مغرب می‌باشد.

1-مسألة الأمارات المحصلة للظن التي يجب الرجوع إليها عند عدم إمكان العلم‌ كما هو الغالب بالنسبة إلى البعيد كثيرة منها الجدي‌ الذي هو المنصوص في الجملة بجعله في أواسط العراق- كالكوفة و النجف و بغداد نحوها خلف المنكب الأيمن و الأحوط أن يكون ذلك في غاية ارتفاعه أو انخفاضه و المنكب ما بين الكتف و العنق و الأولى وضعه خلف الاذن و في البصرة و غيرها من البلاد الشرقية في الاذن اليمنى و في موصل و نحوها من البلاد الغربية بين الكتفين و في الشام خلف الكتف الأيسر و في عدن بين العينين و في صنعاء على الاذن اليمنى و في الحبشة و التوبة صفحة الخد الأيسر.[2]

جدی یکی از علامات مشهور است. سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ج11، ص433 می‌فرماید: هیچ دلیلی نسبت به این علامت‌هایی که در باره‌ی تشخیص قبله گفته شده است از سهیل، عیوق، ثریا، شمس و قمر در نصوص نیامده مگر جدی که آن هم در نصی آمده که خالی از اشکال نیست.

بنابراین در این باره یک توضیحی را عنایت کنید و آن این است که در بین علاماتی که می‌بیند، آن علامتی که علامت مرکزی است همین جدی است و سایر علامات حواشی و مرتبط و نشانه‌های از جدی و بیان خصوصیت و موقعیت جدی است نه این که اصلی باشند. پس روایت که در باره‌ی جدی آمده باشد کافی است.

وسائل باب 5 از ابواب قبله:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع إِنِّي أَكُونُ فِي السَّفَرِ- وَ لَا أَهْتَدِي إِلَى الْقِبْلَةِ بِاللَّيْلِ- فَقَالَ أَ تَعْرِفُ الْكَوْكَبَ الَّذِي يُقَالُ لَهُ الْجَدْيُ- قُلْتُ نَعَمْ قَالَ اجْعَلْهُ عَلَى يَمِينِكَ- وَ إِذَا كُنْتَ فِي طَرِيقِ الْحَجِّ فَاجْعَلْهُ بَيْنَ كَتِفَيْكَ.[3]

در این حدیث مرسل شیخ صدوق به صورت قال آمده که خودش اطمینان دارد.

مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ - قَالَ هُوَ الْجَدْيُ لِأَنَّهُ نَجْمٌ لَا يَزُولُ- وَ عَلَيْهِ بِنَاءُ الْقِبْلَةِ وَ بِهِ يَهْتَدِي أَهْلُ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ.[4]

این حدیث از نظر دلالت کامل است و از نظر سند باید گفت که تفسیر عیاشی تقریبا تفسیری است هم وزن و هم سنگ تفسیر قمی که عیاشی از قدما و اجلاء است و سیدنا الاستاد می‌فرماید مصحح تفسیر عیاشی خواسته است به ما کمک کند و کتاب را مختصر کند سند را حذف کرده و انداخته است.

باید گفت که موضوع حجیت خبر وثوق به صدور است و این خبر در کتاب عیاشی کمک می‌کند تا در مجموع وثوق به صدور حاصل شود.

امّا سیدنا می‌فرماید روایت شیخ صدوق مرسل است و روایت تفسیر عیاشی سندش حذف شده است و اعتبار ندارد.

امّا روایت دیگری است که سندش درست است و آن روایت شماره یک همین باب است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الطَّاطَرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْقِبْلَةِ فَقَالَ ضَعِ الْجَدْيَ فِي قَفَاكَ وَ صَلِّ.[5]

این روایت را فقهاء از جمله سید الحکیم در کتاب مستمسک به عنوان موثقه اعلام کرده اند؛ امّا سیدنا الاستاد می‌فرماید این روایت هم از لحاظ سند مشکل دارد؛ برای این که طریق شیخ صدوق به علی بن حسن طاطری به سبب علی بن محمد بن زبیر قرشی ضعیف است.

فرمایش سیدنا درست است که علی بن محمد توثیق خاص ندارد؛ اما مدحی دارد که کم تر از توثیق نیست. شیخ نجای نسبت به او گفته: «وکان علوا فی الوقت».[6] محقق دامام می‌فرماید: «معنى هذه الجملة أنه كان في غاية الفضل و العلم و الثقة و الجلالة في وقته و أوانه».[7]

پس سیدنا الاستاد در سند این روایت اشکال می‌کند که اشکالش درست است و به این نکته بر می‌گردد که این فرد توثیق خاص ندارد؛ ولی با توجه به شرحی که داده شد و با توجه به روایت عیاشی و روایت شیخ صدوق حق این است که اعتبار سند قابل اذعان است.

در باره‌ی دلالت این حدیث سیدنا الاستاد، در همان منبع، از صفحه 440-450 مسأله را شرح داده که با آسان سازی و توضیحات از این قرار است: این جدی اگر علامت باشد باید اختصاص داشته باشد به عراق و اما مناطق دیگر ممکن است عکس آن باشد و علامت استدبار باشد. آنگاه اشکالاتی گفته شده: اشکال اول این است که این روایت از حیث دلالت اجمال دارد. اجمال یعنی اگر تردد در دلالت وجود داشته باشد. جدی را نگفته علامت کجاست و این که سائل کوفی بوده دلیل بر اختصاص به اهل کوفه ندارد.

در جواب سیدنا الاستاد فرموده: اجمال در صورتی است که احتمالات مساوی باشند و اگر در ضمن کثرت احتمال یک احتمال قدر متیقن باشد مدلول از اجمال بیرون می‌آید. اینجا کوفه قدر متیقن است پس از اجمال خارج می‌شود.

اشکال دیگر این است که سائل محمد بن مسلم است و او عالم و فقیه و عارف و اهل کوفه است و سؤال مناسب شأن او نیست پس التزام به این روایت صحیح نیست. در جواب گفته می‌شود که محمد بن مسلم منظورش این باشد که نسبت به ضواحی کوفه حکمش چیست؟ جدی علامت اعلام می‌شود. سیدنا می‌فرماید: دلالت کامل است ولی سند مشکل دارد که تحقیق این شد که سند خالی از قوت نیست. پس جدی یک علامت می‌شود.

اشکالی که باقی می‌ماند این است که این جدی علامت شامل نیست نهایت منطقه عراق تا خراسان را در بر می‌گیرد. یک علامت برای یک منطقه خاص است و به عنوان یک علامت عام نیست. جواب این است که این علامت، علامت همین مناطق است و در این مناطق از آن استفاده می‌کنیم.

در باره‌ی اقالیم دیگر آیا از جدی استفاده می‌شود؟ در نص و روایت آمده جدی از ثوابت است. شما در کتب ارباب ذوق تعبیر ثوابت و سیار را شنیده باشد. گفته می‌شود کواکب قسمتی از آن ثابت و قسمتی سیار اند. از لحاظ اختر شناسی و منجمین قدما، ثوابت و سیار داریم. توجیهی که می‌توانیم اعلام کنیم این است که ثوابت حرکت وضعی دارند. در تفسیر آمده جدی از ثوابت است؛ لذا می‌تواند علامت برای تشخیص قبله باشد.

امروزه راه علمی و کشف قطعی برای کشف قبله وجود دارد و نوبت به علائم نمی‌رسد امّا اگر از این علامات بحث می‌کنیم به خاطر تبعیت از سلف صالح ماست که این علائم را بحث کرده اند و ما هم بحث علمی می‌کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo